لبنان میدان بازی آمریکا 172

لبنان میدان بازی آمریکا


لبنان کشوری است که سیاست داخلی آن، حتی بیش از بسیاری از کشورهای دیگر منطقه، همواره تحت تأثیر تحولات عرصه بین‌المللی بوده است. این کشور که در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تحت سلطه امپراتوری عثمانی و سپس فرانسه قرار داشت، در دوره پس از جنگ جهانی دوم شاهد مداخلات اسرائیل، سوریه و ایالات متحده بوده است؛ مداخلاتی که همگی ثبات لبنان به‌عنوان یک دولت را تهدید کرده‌اند.

همین بُعد بین‌المللی، کلید دستیابی به درکی عمیق از وضعیت لبنان است. در حمایت از این استدلال، باید تاریخ لبنان را از نخستین سال‌های آن تحت حاکمیت عثمانی تا دوران معاصر بررسی کرد تا نشان دهد چگونه تغییرات و منازعات بین‌المللی بر لبنان تأثیر گذاشته‌اند.[1]

نقش غرب در بی ثباتی لبنان سیری تاریخی داشته است که در ذیل به اختصار می آید:


  1. فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل گیری لبنان تحت قیمومیت فرانسه (1918-1943) که منجر به تشکیل دولتی با شکاف های درونی عمیق شد که از همان ابتدا به توازن خارجی وابسته بود.
  2. دوران استقلال و جنگ سرد در این دوران رقابت برای نفوذ در لبنان بالا گرفت. در سال 1958 واشنگتن نیروهای نظامی خود را به بهانه حفظ ثبات به لبنان آورد اما این دخالت ها باعث تقویت دو قطبی های سیاسی شد.
  3. جنگ داخلی لبنان(1975-1990) دخالت های خارجی در این دوران جنگ را طولانی تر و پیچیده تر کرد و حمله رژیم اسرائیل که هم‌پیمان آمریکا بود در سال های 1978 و 1982 بی ثباتی لبنان را عمیقاً تشدید کرد.
  4. دوران پس از جنگ و بازسازی در این دوران نهادهای مالی لبنان تحت تاثیر سیاست های نولیبرال غرب قرار گرفتند این مسئله باعث انباشت بدهی و شکنندگی اقتصادی شد.
  5. انفنجار بندر بیروت2020 ؛ پس از این ماجرا غرب و در راس آن‌ها آمریکا در ظاهر به کمک لبنان آمدند اما در این دوره نیز فشارهای سیاسی برای مهندسی دولت در لبنان چالش هایی را بوجود آورد.


بر این اساس در تاریخ لبنان، سهم بزرگی از ساختارهای شکننده و بحران زای این کشور را قدرت‌های غربی دارند. بسیاری از مشکلات کنونی لبنان به دلیل ساختار قبیله ای این کشور است که در بوجود آمدن این ساختار فرانسه و آمریکا و تا حدی بریتانیا نقش اصلی را ایفا کرده اند.

لبنان از زمان استقلال هرگز به‌طور کامل به یک دولت باثبات تبدیل نشده است. این کشور به‌ندرت شاهد مداخله خارجی با هدف واقعی تقویت دموکراسی و افزایش قدرت بوده است. اغلب، این مداخلات در خدمت منافع قدرت‌های خارجی بوده و رهبران لبنانی نیز از این رقابت‌ها برای تقویت جایگاه خود استفاده کرده‌اند.[2]


آنچه امروزه در لبنان شاهد هستیم بازتاب مستقیم و غیرقابل اجتناب تداوم خلأ اجتماعی است. کشوری که متشکل از هجده جامعه متفاوت مسیحی و مسلمان برآمده از تفاوت‌های قومی، زبانی، قبیله‌ای و جغرافیایی است، به‌طور پیوسته و گریزناپذیری تجربه بی‌ثباتی و خشونت را جزو لاینفک زندگی یافته است.


به جهت فقدان بستر اجتماعی برای شکل دادن به انسجام سیاسی است که در لبنان شرایطی رقم خورده است که به دنبال شکل‌گیری این کشور بعد از جنگ اول جهانی، همچنان شاهد مشکل اساسی یعنی هویت هستیم. در لبنان معضل برجسته همان فقدان هویت ملی است. این کشور متشکل از مجموعه وسیعی از هویت‌های خاص است که ماهیت قومی، قبیله‌ای، مذهبی و نژادی دارند.


تاکنون نیز لبنان هنوز نتوانسته است که در رابطه با مقوله هویت به اجماع نظر برسد. عدم وجود انسجام هویتی به معنای تداوم وجود گسل‌های وسیع و عمیق است. وجود گسل، استعداد فراوانی برای جامعه و رهبران آن به وجود می‌آورد که به‌شدت پذیرای حضور نیروهای خارج از جامعه ی خود و در واقع بیگانگان باشند.


لبنان به لحاظ ویژگی‌های خاص ذکر شده، به‌گونه‌ای فزاینده و به‌شدت بی‌سابقه در مقام مقایسه با کشورهای دیگر منطقه غرب آسیا فرصت حضور و دخالت نیروها و کشورهای فراملی را در امور داخلی خود بوجود آورده است.


دولت آمریکا به لحاظ حساسیت‌های حاضر در منطقه به جهت کیفیت روابط این کشور با رژیم اسرائیل و با درک این واقعیت که سرزمین‌های اشغالی در همسایگی لبنان قرار دارد، حفاظت و حمایت از منافع غرب و گروهک‌ها و تشکیلات همسو با ارزش‌های غربی را برعهده فرانسه قرار داده و برخی اوقات خودش مستقیماً این مسئولیت را به عهده گرفته است. این بدان معناست که آمریکا از تمامی اهرم‌های قدرت خود چه به طور مستقیم و چه به طور غیرمستقیم استفاده می‌کند تا نیروهای طرفدار نگاه به غرب، از موقعیت تاثیرگذارتری در لبنان برخوردار باشند.


در روزهای اخیر نیز خبرهایی مبنی بر ترمیم روابط ارتش لبنان با آمریکا مطرح شده است. اخیراً فرمانده ارتش لبنان (ژنرال رودولف هیکل) برای اولین بار تور بازدید سفرا و وابستگان نظامی خارجی را در جنوب لبنان برگزار کرد تا «پاکسازی مقرهای حزب‌الله» را به نشان بدهد. هدف از این کار، دریافت کمک‌های بیشتر در نشست قریب‌الوقوع پاریس با حضور نمایندگان آمریکا (مورگان اورتگاس)، عربستان و فرانسه است.[3]


گفته شده است که ژنرال رودولف هیکل، فرمانده ارتش لبنان و مقامات آمریکایی در نشستی که قرار است در پاریس برگزار شود، به بررسی اوضاع لبنان بپردازد.


با در نظر گرفتن این مهم که آمریکا بیشترین منافع را در منطقه غرب آسیا داراست، طبیعتاً مداخله در اوضاع لبنان را برای خود منطقی تلقی می‌کند. به همین دلیل تا زمانی که بازیگران داخلی نتوانند در شکل‌‌دهی به انسجام ارزشی و حیات دادن هویت ملی در راستای از بین بردن هویت‌های ازلی موفق شوند، فرصت برای ایفای نقش بازیگران فراملی فراهم و اثرگذاری آنان مشهود است. با در نظر گرفتن اینکه آمریکا منافع وسیع‌تری را در مقام مقایسه با دیگر بازیگران منطقه در لبنان داراست، پرواضح است که این کشور به دوستان منطقه‌ای و اروپایی خود بیشتر‌ترین کمک‌ها را برای پیشبرد اهدافش در لبنان اعطا کند.[4]


بنابراین و با توجه به ساختار شکننده و قابل نفوذ لبنان، این کشور همچنان در چرخه‌ای از مداخله‌ی خارجی منفی گرفتار خواهد ماند مگر آن که چشم‌انداز روشنی برای پایان آن توسط اجماعی از لبنانی‌ها ترسیم شود.


حکیمه زعیم باشی


  1. https://www.bloomsbury.com/us/history-of-stability-and-change-in-lebanon-9781784530976/?utm_source=chatgpt.com
  2. https://www.c-r.org/accord/lebanon/negative-external-intervention-and-peace-lebanon?utm_source=chatgpt.com
  3. https://www.almodon.com/politics/2025/12/16
  4. https://ensani.ir/fa/article/48062


لا توجد تعليقات لهذا المنصب.
الرأي
إرسال تعليق لهذا المقال