677
رشد جریانهای افراطی در اروپا در یک دهه اخیر سرعت زیادی به خود گرفته است. این جریانها زمانی نمادی از تعصب کورکورانه در جهان بود و افراد مختلف سعی میکردند از آنها و تفکراتشان دوری کنند، اما امروز بهنظر اوضاع متفاوت شده و این جریانها توانستهاند تابویی چند دهه ساله را بشکنند و خود را در جریان اصلی اروپا جا دهند و از حاشیه سیاست به مرکز آن برسند. این روند، یک مسیر چند دهه ساله است و افراطی ها با ترفندها و استفاده از شرایط مختلفی توانستند به این موفقیت برسند.
راست افراطی در اروپا که نشانی از احزاب ضد انسانی و ضد حقوق بشر بود با استفاده از رویکردهایی مانند عادیسازی خود از طریق همکاری و نزدیکی با برخی احزاب دیگر توانست دریک بازه تقریبا یک دههای تابوی عدم همکاری با خود را از بین ببرد. آنها با استفاده از شرایط موجود در غرب و شعارهای پوپولیستی توانستند توجهات را به خود جلب کنند و در ادامه آرامآرام به صحنه اصلی سیاسی اروپا راه پیدا کنند.
زمانیکه آنها توانستند نگاه شیطانی مردم به خود را اصلاح کنند و حس شرم حمایت از خود را برطرف کنند، شروعی برای قدمهای بعدی آنها یعنی سیاست اصلاح شعارها و حفظ ظاهر بود. همچنین آنها متوجه شدند که برای اینکه حس شرم مردم به حمایت تبدیل شود باید شعارهای خود را اصلاح کنند، این تغییر رویکرد نتیجه همکاری با احزاب میانه بود و راست افراطی اینبار شعارهایی در چارچوب حاکمیت ملی، حفظ فرهنگ ملی و مطالبی از این دست بود که برای آنها توانست مقبولیت و حمایتهای مردمی را به همراه داشته باشد.
قدم بعدی راست افراطی به دست گرفتن بخشی از قدرت در ساختار نهادی اروپا بود. آنها توانستند با شعارهایی که دیگر رنگوبوی وطن پرستانه دارد به ساختار قدرت نفوذ کنند و آرام آرام در سیاستگذاریها مشارکت کنند. همین موضوع زمینه ساز حضور بیشتر و پررنگتر آنها در صحنه سیاسی اروپا شد و در نهایت توانستند به یک جریان اصلی در ساختار سیاسی اروپا تبدیل شوند.[1]
مسئلهای که مهم است این نکته است که راستها به خوبی از شرایط نه چندان خوب اروپا برای رسیدن به اهداف خود بهره بردهاند. آنها با استفاده از حس نارضایتی که از سالهای ورود مهاجران در سالهای ۲۰۱۵ به بعد شروع شده بود و چهره فرهنگی و اجتماعی اروپا را تغییر داده بود، در زمینههای هویت ملی، اسلام هراسی و ارتقای فرهنگ ملی استفاده کردند و توانستند رای بخشی از مردم را به سوی خود جلب کنند.[2]
در ادامه با بحران کووید-۱۹ در شروع دهه جدید میلادی و پس از آن جنگ اوکراین، اوضاع اقتصادی اروپا بیش از پیش به سمت بدتر شدن رفت و این موضوع نیز مزید بر علت شد که نارضایتی مردم از دولتهای اروپایی بیشتر شود و بازهم راست افراطی با وعدههای خود توانست آرای مردم را به دست آورد و بیشترین موفقیتهای آنها نیز پس از سال ۲۰۲۰ به وقوع پیوست.
نکته قابل توجه درباره این روند روبهشد راست افراطی این است که آنها با اتحادیه اروپا و ساختار یکپارچه اروپا موافق نیستند و همواره به دنبال این هستند که از ساختار اتحادیه خارج شوند یا آن را به نفع خواستههای خود پیش ببرند. این نقطه اتصالی است که آنها را با قدرتهای بزرگ جهانی که اتحادیه اروپا را یک رقیب میداند، متصل میکند.
روسیه، چین و ایالات متحده نیز به دنبال افزایش تعامل و حمایت خود از گروهها و دولتهای راست افراطی در اروپا هستند. علت این همکاری روشن است، تضعیف اتحادیه اروپا و حذف یک رقیب بزرگ در مقابل همکاری و تعامل با کشورهایی که قابلیت کنترل پذیری بهتر و راحتتری نسبت به یک اتحادیه را دارند. در این بین روسیه بهنظر بیشترین نقش را دارد، این گسترش حمایت روسیه از زمان جنگ با اوکراین بیشتر شده است و حمایتهای کرملین از افراطیها هدفمندتر و بیشتر شده است.
جریانهای افراطی در چند زمینه با روسیه همسو هستند، یکی کاهش یا قطع کمکها به اوکراین و پایان دادن جنگ، دیگری در ارزشهای انسانی و اجتماعی و سیاسی، جایی که ارزشهای غربی کاملا به چالش کشیده میشود و اگر اروپا در این زمینه آسیب ببیند میتواند شروع دومینووار پایان اتحادیه باشد. در واقع روسیه به خوبی از اهمیت فرهنگ و نقش اجتماع در شکلدهی ساختارهای سیاسی آگاه است و در تلاش است که در حوزهای فعالیت مستقیم علیه غرب داشته باشد که موافقین زیادی در توده جامعه غرب نیز دارد و میتواند با تکیه بر فرهنگ سنتی غربی ارزشهای امروز اروپای غربی را به چالش بکشد تا مقدمهای بر شکاف بیشتر اروپا و شاید پایان اتحادیه اروپا باشد.[3]
علاوهبر آن این اقدامات میتواند زمینههای کاهش قدرت نهادی و بوروکراسی اتحادیه اروپا نیز باشد که در نهایت به همان هدفی که هم راستافراطی و هم قدرتهای بزرگ جهانی میخواهند یعنی از بین رفتن اتحادیه اروپا منجر میشود. به نظر اروپای واحد باید برای جلوگیری از این روند، اقدامات شجاعانهای مانند بازتعریف ارزشهای فرهنگی، حمایتهای سیاسی و تعریف دوست و دشمن، دست بزند تا بتواند از این بحران تازه شروع شده بگذرد و در سیلاب آن غرق نشود.
امین مهدوی
[1] In Brussels, the far right can no longer be ignored – POLITICO
[2] https://thegeopolitics.com/the-rising-far-right-of-europe
[3] Charting the Radical Right’s Influence on EU Foreign Policy | Carnegie Endowment for International Peace
نظر
ارسال نظر برای این مطلب