سپهر ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خاورمیانه و خلیج فارس چند وقتی است که شاهد رویدادهای سیاسی تحول گونهای است که از دل آن میتواند آرایش و جبههبندیهای جدیدی پدید آید؛ از جمله این که تکههای پازل یک بلوک عربی قدرتمند با اهداف و دستور کاری متفاوت نسبت به گذشته در حال شکل گیری است.
از زمان آشتی عربی در خلیج فارس در ژانویه گذشته، سپهر سیاست عربی در سطح منطقه دستخوش تحولات مستمر و قابل تاملی است که در دو ماه اخیر شتاب گرفته است. هر چند عوامل و مسببات اختلافات، چه تاریخی چه سیاسی و فکری، در میان زمامداران شیخنشینهای خلیج فارس هنوز پابرجاست، اما متغیرهای منطقهای و بینالمللی سرانجام آنها را به کنار گذاشتن و لو موقت اختلافات و حرکت در جهت یک آشتی سوق داد و همین عوامل هم میرود که این آشتی را که با درجاتی متفاوت از شدت و ضعف میان قطر و سه کشور دیگر عربستان، امارات، بحرین و مصر شکل گرفته است، به سطح یک ائتلاف منطقهای میان شورای همکاری (GCC) و مصر ارتقا دهد.
تحرکات دیپلماتیک برای شکل گیری چنین ائتلافی با محوریت عربستان در جریان است و سفر منطقهای نسبتا بیسابقه اخیر محمد بن سلمان ولی عهد عربستان نیز در این چارچوب قابل فهم است؛ سفری که چند روز قبل از نشست دیروز سران عرب خلیج فارس با هدف هماهنگی هر چه بیشتر درباره دستور کاری این نشست انجام شد. همچنین عربستان در حال رایزنی با مصر برای ایجاد مکانیزم ارتباطی مشترک میان قاهره و شورای همکاری است و استارت آن در نشست یکشنبه گذشته وزرای خارجه شورا با سامح شکری وزیر خارجه مصر در ریاض زده شد.
ناگفته نماند که در گذشته نیز بلوکی عربی تحت عنوان “محور اعتدال عربی” شکل گرفته بود، اما ائتلاف احتمالی که فعلا در مرحله مقدماتی است، در موقعیت زمانی مختلف و با دستور العمل دیگری در حال شکل گیری است که عمده انگیزه آن آماده شدن این کشورها برای مواجهه با پیامدهای خلا ناشی از انتقال تدریجی مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا از خاورمیانه به تقابل با چین است. با توجه به نگرانیها و حساسیتهایی که بعضا این کشورها نسبت به سیاست منطقهای ترکیه و کلا درباره ایران دارند، شناخت اهداف چنین آرایش جدیدی کار دشواری نیست. اما این تکاپو در حالی است که در عین تشدید تنشها و رقابتهای منطقهای با ایران چه در یمن چه در لبنان و عراق، یک نوع گفتمان دیپلماتیک و گفتگو در سطح منطقه نیز شکل گرفته است. از یک سو، عربستان و امارات با ایران وارد گفتگو شده و از سوی دیگر نیز شاهد سطحی از آشتی میان ترکیه با امارات و با درجاتی کمتر با مصر و عربستان هستیم. البته در این میان، ناگفته پیداست که روابط فرا راهبردی ترکیه و قطر مساله دیگری است و همین روابط نقش مهمی در تسهیل و ریل گذاری آشتی میان آنکارا با ابوظبی، قاهره و ریاض دارد؛ چه از جهت این که خود دوحه نقشی میانجیگرانه دارد و چه از این منظر که خود این سه کشور به ویژه امارات نیز سعی دارند با نزدیک شدن به ترکیه با توجه به ظرفیتهای داخلی، منطقهای و بینالمللی آن در عرصههای مختلف به نوعی هم در مقابل روابط آن با قطر موازنهسازی کنند هم حمایت ترکیه را در تقابل با ایران داشته باشند و نیز در سایه کاهش و لو سطحی تنشها با این دو قدرت منطقهای چشماندازهای اقتصادی کلان خود را بدون دغدغه امنیتی تاثیرگذاری پیش ببرند.
البته در آن سو نیز این تقارب در شرایط کنونی و با توجه به تحولات اقتصادی و سیاسی داخلی ترکیه چه در وضعیت فعلی چه معطوف به انتخابات ۲۰۲۳ یک نیاز و ضرورت مبرم برای آنکارا است؛ اما تحقق کامل آن در گرو یک مجموعه بده بستانهای پشت پرده میان دو طرف در پروندههای مورد اختلاف از جمله درباره اسلام سیاسی و جریان اخوان المسلمین است.
ترکیه در چند ماه اخیر قدمهای مهمی در جهت آشتی با مصر، عربستان و امارات برداشت و با ابوظبی به مرحله خوبی رسیده و سفر اخیر محمد بن زاید به آنکارا و سرمایهگذاریهای جدید امارارت گواه این مدعاست. در این راستا نیز قرار است که اردوغان در فوریه آتی سفری به امارات، عربستان، کویت و عمان داشته باشد. در همین حال نیز، به گفته منابعی خود اردوغان پیشنهاد نشست مشترک با سران شورای همکاری در ریاض را داده است که در صورت موافقت با آن و برگزاری این نشست، میتواند نشان از ورود روابط به برهه جدیدی با الزامات خاص خود باشد.
اما در قبال ایران، این گونه به نظر میرسد که کشورهای عربی همسایه جنوبی از طریق کار مشترک و ائتلافسازی، خود را برای پیامدهای چند جانبه موفقیت و یا شکست مذاکرات احیای برجام آماده میکنند. از این منظر، دور از ذهن نیست که گفتگوهای ایران و عربستان در صورت تداوم در آینده از حالت دو جانبهای خارج و به گفتگوی ایرانی عربی (شورای همکاری و مصر) تغییر پیدا کند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب