چندی پیش دونالد ترامپ رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا با آمار و ارقامی که از سلاحهای مدرن به جا مانده این کشور در افغانستان جنگ زده ارائه کرد افکار عمومی جهان را شگفت زده کرد.
البته ذکر این نکته خالی از فایده نیست که در خصوص برآورد دقیق میزان تجهیزات به جا مانده آمریکایی در افغانستان تحت حاکمیت طالبان بین پنتاگون به عنوان یک مرجع نظامی رده بالا و برخی سیاستمداران پیشین این کشور اختلاف نظر وجود دارد آن چنان که پنتاگون در آماری از پیش منتشر شده میزان تسلیحات آمریکایی در افغانستان کنونی را ۷ میلیارد دلار برآورد کرده است. اما آنچه از میزان وافعی این تسلیحات که با پول مالیات دهندگان آمریکایی تهیه شده است مهمتر است این است که:
برجای گذاشتن این تسلیحات در سرزمین تحت حاکمیت گروهی که در سالهای اخیر با تحرکات ضد آمریکایی و حمله به نظامیان تحت حمایت این کشور دشمنی خود را با ایالات متحده به صورت عیان و آشکار اعلام نموده است از هر فحش و فضیحتی برای ایالات متحده که ادعای ابر قدرتی دارد بدتر است. بنابراین برجای گذاشتن این تسلیحات را در افغانستان باید یکی از نشانههای ضعف نهادهای نظامی غول پوشالی یانکی در جهان دانست.
به علاوه بر اساس اسناد موجود آمریکاییها ظرف مدت ۱۶ سال تلاش بی وقفه مورد ادعای رسانههای این کشور برای بازسازی اردوی ملی افغانستان حدود ۱۸ میلیارد دلار به نیروهای ارتش تحویل دادند که با سقوط ارتش پیشین افغانستان یا به دست نیروهای امارت اسلامی طالبان افتاده و یا دست کم به مناطق مورد مناقشه نیروهای اپوزیسیونه یا طالبان منتقل شده تا مورد استفاده نیروهای نظامی مخالف هیئت حاکمه دفعلی این کشور قرار گیرد.
اگر به این افشاگریها در خصوص ارزش مالی سلاحهای آمریکایی برجای مانده در افغانستان با دیدی واقع گرایانهتر و با استناد به تاریخ حضور آمریکا در منطقه از سال ۲۰۰۰م تا کنون قضاوت کنیم باید بگوییم که شاید ایالات متحده با هدف ایجاد اختلاف و فتنه جویی در افغانستان این تجهیزات را در این کشور بحران زده از خود به یادگار گذاشته است. تاریخ استعماری دول غربی در برهههای زمانی مختلف مانند قرن ۱۹ میلادی نیز مؤید تاریخی این نظریه است.
ناگفته پیدا است که برجای ماندن این همه سلاح که صدالبته ریشه در خون ملل استعمار زده و مظلوم جهان سوم دارد حداقل این حسن را برای اجرای سیاستهای ایالات متحده در افغانستان دارد که میتواند نیروهای سیاسی را تا مدتها درگیر جنگی خونین کند و وضعیت کلاف سردرگم سیاست افغانستان را پیچیدهتر کند.
در پایان باید گفت هر چند حضور نظامی ۲۰ ساله ایالات متحده و هم پیمانان این کشور در منطقه و به خصوص در افغانستان چیزی جز سه گانه دلار، تکفیر و جنگ برای مردم ستمدیده این کشور در برنداشته اما این نکته ر ا نیز نباید فراموش نمود که مردم افغانستان با مقاومت بی سابقه خود پس از اشغال این کشور توسط شوروی سابق تا کنون نشان دادهاند که با وجود دست تقریباً خالی خویش توانستهاند بینی دو ابرقدرت بزرگ یعنی شوروی و آمریکا را به خاک بمالند. با توجه به این که یک مطالبه جهانی از دولت فعلی امارت اسلامی طالبان برقراری امنیتی فراگیر ادر این کشور است باید دید این جنبش سیاسی-نظامی تبدیل شده به دولت چگونه خواهد توانست این میزان سلاح را در درون مرزهای خود مدیریت نموده و امنیت را که لازمه اساسی شناسایی سیاسی حاکمیت این گروه بر خاک افغانستان است را این گونه برای این کشور به ارمغان آورد. چرا که مسند نشینان کابل به خوبی میدانند در صورت عدم برقراری امنیت داشتن انتظار شناسایی سیاسی کامل طالبان از جامعه جهانی انتظاری عبث و بیهوده خواهد بود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب