اروپای بیچاره! 270

اروپای بیچاره!

امین مهدوی

چین در حال حاضر یکی از پیچیده ترین چالش های راهبردی است که شرکای فراآتلانتیکی با آن مواجه هستند. رقابت قدرت های بزرگ (یا «رقابت راهبردی» همانطور که ایالات می‌گوید) قطعا محدود به چین نیست. اما چالش چین به حدی در طیف وسیعی از مسائل، هم در حوزه های داخلی و هم خارجی نفوذ کرده است که شاید از هر چالش دیگری برای آمریکا پیچیده تر و مهم تر باشد. اما اروپا در این بین باید بتواند یک نقش مستقل و فارغ از ایالات متحده برای خود تعریف کند تا بتواند همچنان بازیگر مهمی در نظام بین الملل بماند.

تنش های دیگری نیز بین اروپا و ایالات متحده وجود دارد، واشنگتن از بی عملی اتحادیه اروپا در قبال چین و گاهی اوقات از تلاش آن برای دستیابی به خودمختاری راهبردی بیشتر - عبارتی که اغلب به معنای استقلال از ایالات متحده تفسیر می شود - ناامید است. با وجود این اصطکاک ها و رقابت سیستمی بین اروپا و آمریکا از یک سو و چین از سوی دیگر، هر دو طرف اقیانوس اطلس وابستگی عمیقی به چین دارند.

از دیدگاه چین، ایالات متحده دشمن اصلی است و چین اغلب سعی می کند کشورهای اروپایی را به صورت جداگانه از همسویی فراآتلانتیکی جدا کند. چین با تشویق ایده هایی مانند «استقلال راهبردی اروپا» که پتانسیل آسیب رساندن به روابط فراآتلانتیکی را دارد، و همچنین یافتن راه های دیگر برای تقویت تنش های درون اروپا، به دنبال تضعیف این اتحاد است. چین می‌کوشد با تکیه بر نقاط قوت روابط با اروپا و تلاش برای همسویی آنها با خود مانع از شکل گیری یک اتحاد تمام عیار علیه خود شود[1].

از سوی دیگر چین، ایالات متحده و اتحادیه اروپا در عرصه‌های تجارت، ژئوپلیتیک، نظامی، اقتصاد و فناوری رقبای جهانی یکدیگر هستند. این رقبا سعی می‌کنند برتری های خود را در زمینه‌های مختلف فناوری های پیشرفته و فناوری های سبز حفظ کنند تا بتوانند هم چنان به عنوان بازیگران مهم جهانی مطرح بمانند.

اما در این بین به نظر میرسد بازیگری که تحت بیشترین فشار قرار دارد، اروپا است. آنها در عین حال که روابط بسیار عمیقی با ایالات متحده دارند، به دنبال استقلال عمل در زمینه های مختلف از آمریکا هستند. اروپا اما در عین حال با چین در یک رقابت نزدیک قرار دارد. علاوه بر آن اروپا چین را به عنوان یک تهدید ایدئولوژی نیز تعریف می کند. زیرا راهبردها و ارزش های چینی چندان با ارزش های اروپایی هم‌سو نیست و این می تواند برای اروپا یک خطر بزرگ باشد. به ویژه اینکه چین با برخی کشورهای اتحادیه اروپا روابط صمیمانه و گرمی دارد و می‌تواند نفوذ خود را در اروپا افزایش دهد. در واقع چین می تواند ارزش‌های اروپایی مانند دموکراسی را به چالش بکشاند و اتحادیه اروپا را با چالش بزرگی مواجه کند.

در اوایل ماه گذشته، ایالات متحده پس از یک تحقیق تجاری، تعرفه های بالاتری را بر روی تعدادی از کالاهای چینی اعمال کرد این اقدامات آمریکا سه پیامد مهم دارد. اولاً، این اقدامات ممکن است توسط سایر کشورها به ویژه متحدین آنها نیز تکرار شود و این امر با محدود کردن رقابت، کاهش انتخاب ها و افزایش قیمت کالاهای سبز، بر بخش انرژی های تجدیدپذیر تأثیر منفی خواهد گذاشت و در نتیجه مانع از حرکت جهانی به سمت کربن زدایی می شود.

دوم، اقدامات اخیر آمریکا که عمدتاً تحت تأثیر نگرانی‌های انتخاباتی صورت می‌گیرد، نشان می‌دهد واشنگتن در حال بازگشت به جداسازی کامل از پکن به جای صرفاً «کاهش ریسک» است. این استراتژی بیانگر اجماعی دوحزبی است، به طوری که هر دو حزب تلاش می‌کنند تا موضع سختگیرانه‌تری اتخاذ کنند.

سوم، این اقدامات بر یک واگرایی عمدی و تشدید شده در روابط اقتصادی و تجاری بین دو ابرقدرت تأکید می‌کند و احتمال دوشاخه شدن اقتصادی و تکنولوژیکی را افزایش می‌دهد.[2]

افزایش تعرفه‌های تنبیهی آمریکا زنگ خطری برای اروپا در مورد شیوه‌های تجاری چین و تأثیر بالقوه آنهاست. هرچه ایالات متحده بازار خود را بیشتر به روی محصولات چینی ببندد، چین بیشتر نیاز خواهد داشت تا حجم عظیم تولیدات خود را به اتحادیه اروپا که همچنان یک بازار صادراتی برتر است، هدایت کند.[3]

بنابراین اتحادیه اروپا همسو با ایالات متحده تعرفه هایی بر برخی محصولات چینی اعمال کرده است، اما این اعمال نه تحت فشار آمریکا بلکه برای حفظ بازار داخلی و حفظ قدرت رقابت پذیری برای اتحادیه اروپا است. اتحادیه اروپا در تلاش است تا بین توان صنعتی، نوآوری پایدار و پویایی تجارت جهانی تعادل برقرار کند. این اتحادیه همزمان که رقابت‌پذیری خود را حفظ می‌کند قطعاً وابستگی‌اش به چین را افزایش نمی‌دهد.

این اقدام اروپا می تواند از سوی چین با واکنش متقابل روبه‌رو شود و قدرت اتحادبه را به یک جنگ بزرگ اقتصادی بکشاند، جایی که بی شک برنده‌ی ‌آن ایالات متحده است. ایالات متحده به دنبال حفظ جایگاه خود به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان است و از سویی دیگر در تلاش است که بزرگترین شریک اقتصادی برای اروپا باشد زیرا در این صورت احاطه‌ی بیشتری بر اروپا دارد و می تواند برنامه‌های کلان خود مانند کنترل چین یا مدیریت روسیه را بهتر پیش ببرد.

اتحادیه اروپا در عین حال که اهداف جاه‌طلبانه‌تری برای کربن‌زدایی نسبت به آمریکا دارد، وابستگی بیشتری برای تحقق این اهداف به چین دارد. ترکیب اینچنینی باعث می‌شود موقعیت اتحادیه اروپا در مقایسه با آمریکا بسیار دشوارتر باشد، به ویژه به این دلیل که چنین وابستگی به پکن نفوذ زیادی برای مقابله با هر اقدامی از سوی اتحادیه اروپا برای محافظت از بازار خود می‌دهد. نفوذ پکن ابعاد مختلفی دارد. چین ممکن است اعتبار تحقیقات ضد یارانه اتحادیه اروپا علیه خودروهای برقی چین را در سازمان تجارت جهانی به چالش بکشد. همچنین ممکن است کمک‌های قابل توجه اتحادیه اروپا به بخش‌های مختلف مانند کشاورزی را به چالش بکشد. یا به سادگی می‌تواند بر واردات کالاهای اتحادیه اروپا تعرفه اعمال کند یا تعرفه‌های موجود را افزایش دهد[4]. بنابراین بنظر می رسد که بازنده‌ی این نبرد اقتصادی بین دو قدرت اروپای بیچاره باشد.



[1] chathamhouse.org

[2] scmp.com

[3] chathamhouse.org

[4] europarl.europa.eu
نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب