قریب به سه ماه است که از آغاز جنگ حماس-اسرائیل می گذرد. انتقادات و چالشهای داخلی در این رژیم بیش از پیش افزایش یافته است. اخیرا نیز انتقاد به وضعیت ارتش اسرائیل در غزه (در سطح راهبردی) در حال افزایش است. تعداد زیادی از ژنرال های اسرائیلی که بعضاً مسئولیتهای ارشدی در ادارۀ ارتش نیز داشته اند به انتقاد از سطح راهبردی جنگ غزه می پردازند. خلاصۀ همۀ این صحبت ها یک چیز است: تا الان به اهداف تعیین شده در جنگ نرسیده ایم و با وضعیت فعلی مشخص است که به این اهداف نخواهیم رسید.
حملات هماهنگ و متمرکز 7 اکتبر حماس ، شوکی بزرگ برای جامعه، سازمان های دفاعی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم اسرائیل بود و اشغالگران صهیونیست را غافلگیر و گرفتار کرد. آنها به گونهای عمل کردند که تمام تشکیلات رژیم صهیونیستی تحقیر شدند. [1]
انتقاد به ارتش و اعتراف به شکست
سرلشکر ییتزحاک (اسحق) بریک، از سرشناسترین ژنرالهای اسرائیلی است. که سابقۀ حضور مستقیم در جنگهای 1967 و 1973 و سابقۀ فرماندهی تیپ و لشکر را در کارنامه دارد. بریک همچنان «ژنرال ذخیرۀ ارتش» محسوب میشود و به عنوان یک نظامی بلندپایه و کارشناس راهبردی، در نشریات و شبکههای اسرائیلی به تحلیل مشغول است. ژنرال بریک در آخرین مقالهاش که در روزنامۀ اسرائیلی معاریو منتشر شده به انتقاد از وضعیت فعلی ارتش در جنگ غزه پرداخته است. او نوشته است: «هرچه زمان پیش میرود، ما بیشتر و بیشتر از دستیابی به اهداف جنگ (ریشهکنی حماس و آزادی افراد ربودهشده) دور میشویم و بیشتر و بیشتر در باتلاق غزه فرو میرویم. گاهی در جنگها وضعیتی پیش میآید که باید در مسیر فعالیت، تجدید نظر کرد. و این دقیقا همان وضعیتی است که ما امروز به آن رسیدهایم. امروز واضح و آشکار است که ارتش در این مرحله قادر نخواهد بود که هدفی که برای آن وارد جنگ شد (یعنی سرنگونی حکومت حماس و از بین بردن توان حماس برای ادامۀ نبرد) دست یابد. در حال حاضر هیچ نیتی از طرف ارتش برای اشغال رفح وجود ندارد [به دلیل سختیهای عملیاتی این کار] و این، یعنی تونلهای حماس (به مصر) و ارتباط حماس با خانیونس و از آنجا به شمال، همچنان برقرار خواهد ماند و دسترسی حماس به سلاح نیز قطع نخواهد شد. دستاوردهای نظامیای که اسرائیل تا این لحظه داشته و نمیتوان از آنها چشم پوشید، عملا ارزش راهبردی ندارد و به معنای موفقیت در جنگ نیست».
او در ادامه مینویسد: «ناکامی در ریشهکنی حکومت حماس در رفح و شکست در زمینۀ در اختیار گرفتن تونلهای زیرِ رفح ... به این معناست که ما در دستیابی به مهمترین وظیفهای که اصلا خودمان را برای آن وارد جنگ کردیم (یعنی از بین بردن حکومت حماس) شکست خوردهایم. ... حتی اگر ما بیش از هزار دهانۀ تونل را نابود کرده باشیم، [اهمیتی ندارد چون] حماس چند هزار دهانۀ تونل دیگر در اختیار دارد.»
همچنین یوسی کوهن رئیس سابق موساد اظهار داشته است: «ترور اخیر در پایتخت حزب الله آخرین ماجراجویی ناامیدانه نتانیاهو بود و البته آخرین هم نخواهد بود، او در حال غرق شدن است و ما را با خود به سوی نابودی میبرد.»
عدم تحقق ادعاهای رژیم اسرائیل
رژیم اسرائیل مدعی است که اگرچه هنوز حماس را شکست نداده است، اما به هدف اعلام شده خود نزدیک است. با این حال، شواهد نشان داده است ارتش اسرائیل در بسیاری از جنبههای واکنش نظامی و دیپلماتیک بسیارضعیف بوده است.
واضح است که خسارات حماس بسیار کمتر از ادعای اسرائیل است. یک برآورد محتاطانه آن را تا به امروز 3500 جنگنده نشان می دهد که 20 درصد مکمل خط مقدم آن است. این به معنای نسبت کشته شدن 20 جنگجوی حماس به ازای هر سرباز اسرائیلی است.
در جنگ کلاسیک، هر ژنرالی با خوشحالی این نسبت را به عنوان یک پیروزی قطعی می پذیرد. اما، در این جنگ نه. مبارزان حماس دارای انگیزه ایدئولوژیک و مذهبی هستند که مرگ برایشان ارزش است. کشته شدگان به عنوان شهید خطاب میشوند شهیدی که ماندگار و جاوید است که این امر باعث تقویت روحیه مبارزه و مقاومت در آنها شده است. در مقابل، اسرائیلی ها نتایج ملموس مرگ پسران، شوهران و برادران خود را میبینند و مرگ برای آنان شکست و نابودی است.
مسئله دیگر این است که نیروهای اسرائیلی که ادعای برتری نظامی (و اخلاقی) قاطع خود را داشتند، ثابت کردند که توانایی یا تمایلی برای نابودی قاطعانه شبکه تونل حماس را ندارند.
علاوه بر نابودی حماس، هدف اصلی دیگر اعلام شده از تهاجم اسرائیل به غزه، آزادسازی اسرای باقی مانده بود. اما نه تنها این هدف محقق نشد، بلکه اسرائیل سه اسیر خود را کشت.
اما بزرگترین شکست اسرائیل تلاش برای متقاعد کردن جهان به این ادعا بود که «اسرائیل متعهد به به حداقل رساندن آسیب غیرنظامیان و رعایت قوانین بینالمللی است». اظهاراتی که هدف آنها انسانیت زدایی از فلسطینیان بود، مانند توصیف آنها به عنوان "حیوانات انسانی" که - از جمله - توسط سرلشکر اسرائیلی غسان اصلیان، که از قضا یک افسر دروزی بود، بیشتر از همبستگی منجر به انزجار شد. دروزی ها یک گروه اقلیت عرب هستند که در داخل اسرائیل با تبعیض مواجه شده اند.
با این حال، بزرگترین شکست کارزار نظامی اسرائیل را باید واکنش عمدی، نامتناسب و وحشیانه آن در نظر گرفت – واکنشی که ده ها هزار غیرنظامی را کشته است. این تعداد تحت هیچ شرایطی توسط افکار عمومی در سراسر جهان قابل قبول تلقی نمی شوند.[2]
در واقع، کشتار غیرنظامیان، نشان دهنده چندین موضوع است که نشان دهنده مشکلاتی در عملکرد عملیاتی ارتش رژیم صهیونیستی است. از جمله: فقدان آموزش مناسب برای تمایز بین رزمندگان و غیر رزمندگان. بی توجهی آشکار به جان دشمن ادعایی که قصد تسلیم شدن دارد و استرس شدید جنگی بدون حمایت روانی برای سربازان خسته از جنگ.
عوامل احتمالی دیگرعبارتند از: عدم اطلاع و آشنایی فرماندهان رده بالای نظامی از شرایط در میدان نبرد و شکست فرماندهی یا انتصاب فرماندهان به دلیل وجود شخصیتهایی که برای پیروی از دستورات و تصمیم گیری مناسب نیستند. [3]
در مجموع باید گفت جدای از حماس، ارتش اسرائیل به وضوح مسائلی را در درون صفوف خود دارد که باید با آنها مقابله کند. در عین حال، به نظر می رسد مطمئن نیست که چقدر می تواند روی حمایت نخست وزیر خود حساب کند. نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از افسران بالاتر به بنیامین نتانیاهو بیاعتماد هستند و ترجیح میدهند به جای او کسی باشد که به ارتش احترام بیشتری بگذارد تا اهداف سیاسی خودش.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب