بامداد روز گذشته سامانههای پدافند هوایی نیروهای مقاومت لبنان، به سمت اهدافی در آسمان منطقه بقاعغربی شلیک کردند. شبکه لبنانی «ام تیوی» با اشاره به اینکه این ضدهواییها در منطقه «البقاع الغربی» (جنوب شرق لبنان) مستقر بودهاند، اعلام کرد که سامانههای مذکور متعلق به جنبش مقاومت لبنان بوده است. روز گذشته فیلمهای منتسب به این اتفاق نشان میدادند سامانههای پدافند توپخانهای کالیبر متوسط، درحال شلیک به سمت اهدافی در آسمان هستند.
برخی از رسانهها میگویند درپی این اقدام یک پهپاد رژیمصهیونیستی ساقط شده است. با وجود تایید خبر شلیک به سمت پهپاد اما تاکنون هیچکدام از منابع رسمی در لبنان و رژیمصهیونیستی ساقط شدن آن را تایید نکردهاند.
در سال جاری دستکم دو هواگرد بدون سرنشین رژیمصهیونیستی در جنوب لبنان سرنگون شدهاند. در آخرین نوبت، روز ۲۸ تیرماه و همزمان با حضور یائیر لاپید، نخستوزیر رژیمصهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی یک کوادکوپتر جاسوسی این رژیم در منطقه الوزانی سقوط کرد. پیش از آن نیز در اوایل خرداد یک فروند پهپاد کوچک اسکای لارک رژیمصهیونیستی بین شهرکهای «عیتا الشعب» و «رمیتا» واقع در جنوب لبنان سرنگون شده بود.
نیروهای مقاومت لبنان برای نخستین بار در اکتبر ۲۰۱۹ با شلیک یک موشک زمین به هوا به سوی پهپاد شناسایی رژیمصهیونیستی بهطور عملی از سامانه پدافند هوایی خود علیه هواگردهای رژیم استفاده کردند. با این حال بهزعم صهیونیستها این اقدام در آن برهه نه برای ساقط کردن هواگرد مزبور بلکه برای صدور هشدار به تلآویو انجام شد.
دبیرکل نیروهای مقاومت لبنان برای نخستین بار در مصاحبهای که در روزهای ابتدایی سال ۲۰۲۲ از شبکه العالم در آستانه بزرگداشت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، پخش شد از فعال شدن سامانههای پدافند هوایی این نیرو خبر داده بود.
پدافند هوایی لبنان در چه سطحی است؟
میتوان با احتمال بالایی تاکید کرد امروزه لبنان با تسلیحات ضدهوایی مدرنی مجهز شده است. جنگ سوریه باعث شده تا مقاومت دسترسیهای مرزی و تجهیزاتی بیشتری داشته باشد و بخشی از تسلیحات دفاع هوایی سوریه به این کشور منتقل شوند. باید توجه داشت هرچند سوریه به دلیل وسعت سرزمینی نیازمند سامانههای متعددی برای پوشش تمام خاک خود است اما لبنان که با ۱۰ هزار کیلومتر وسعت در مقابل ۱۸۵ هزار کیلومتر مربع وسعت سوریه، تقریبا ۱۸ برابر مساحت کمتری دارد، با سامانههای کمتری قابل پوشش است. در اینجا باید توجه داشت که در جنگ با لبنان صرفا مناطق مرکز تا جنوب لبنان مورد محافظت هوایی قرار میگیرند؛ مناطقی که تنها ۵ هزار کیلومتر مربع، یعنی ۳۶ برابر کمتر از سوریه وسعت دارند.
همچنین برخی از سامانههای پدافندی با توجه به بردشان حتی از داخل لبنان قادر به پوشش مناطق شمالی فلسطین اشغالی هستند. باتوجه به از دور خارج شدن نیروی زمینی رژیمصهیونیستی و نفوذپذیر شدن شمال فلسطین اشغالی در منطقه الجلیل بخشی از این سامانهها قادرند همزمان با نفوذ رزمندگان لبنانی به داخل الجلیل برای ایجاد پوشش هوایی بر فراز آنان، به این منطقه منتقل شوند.
محدودیت در آسمان چه سلسله پیامدهایی برای رژیمصهیونیستی دارد؟
اقدام بامداد جمعه نیروهای مقاومت لبنان در استفاده از سامانههای پدافند هوایی علیه هواگردهای رژیمصهیونیستی، با توجه به مشکلات این رژیم در زمینه عمق استراتژیک همچنین معضلات موجود دیگر، دارای پیامدهایی عمده بر حوزههای نظامی صهیونیست هاست که سرریزهایی نیز در دیگر عرصهها دارد. در ادامه تلاش شده تا به این پیامدها پرداخته شود. باید توجه داشت این مسائل با هر اقدام دیگری نیز میتوانند رخ دهند اما نکته اینجاست که ساقط کردن پهپاد میتواند چنین مواردی را به حرکت درآورد.
۱. اولتیماتوم برای نهایی شدن سریعتر مذاکرات ترسیم مرزهای دریایی: با کشف مخازن گازی جدید در آبهای ساحلی لبنان و فلسطین اشغالی، رژیمصهیونیستی درحالیکه آزادانه از منابع گازی سرزمینهای اشغالی بهره میگیرد، تلاش کرده با زور منابع موجود در آبهای لبنان را نیز در اختیار بگیرد. همزمان با چنین اقداماتی، لبنان نیز عملا به دلیل تحریمهای غیرمستقیم آمریکا قادر به بهرهبرداری از ذخایر گازی خود در مدیترانه نیست. این مساله باعث شد تا پس از چند سال محاصره سخت اقتصادی علیه لبنان که به نایاب شدن نان و سوخت در این کشور منجر گشته است، دبیرکل مقاومت لبنان اعلام کند کشورش به آخر خط رسیده و برای گشایش در امور کشور به سمت استفاده از سلاح خواهد رفت. بنابر اعتقاد مقاومت لبنان، به جای آنکه مردم این کشور در درگیری بر سر نان و سوخت، یکدیگر را به قتل برسانند، بهتر است تا جان آنان در میدان جنگ با دشمن بر اثر شهادت فدا شود. مقاومت میگوید تنها راه برون رفت از وضعیت وخیم اقتصادی این کشور بهرهبرداری از ثروت گازی لبنان است و اگر چنین اتفاقی رخ ندهد، وقوع جنگ حتمی است. از این رو مقاومت پیشتر با اعزام پهپاد به سمت میدان گازی «کاریش» که هماکنون تحت تصرف صهیونیستهاست، از قصد خود برای جنگ پرده برداشت. فعال شدن مجدد سامانههای پدافندی لبنان نیز گامی در راستای اعلام آمادگی جنگی این کشور است. صهیونیستها تلاش کردهاند هربار به بهانهای، دستیابی به توافق نهایی را به تاخیر بیندازند. هفته گذشته روزنامه کویتی «الرأی» نوشت، هیاتی که از کشورهای حاشیه خلیجفارس با برخی طرفها در لبنان دیدار کرده، حامل پیامی مبنیبر موافقت تلآویو با مطالبات و شروط لبنان در پرونده ترسیم مرزی بوده است. با اینحال این هیات به مقامات لبنانی اعلام کردهاند، اگر تلآویو بخواهد رسما این موضوع را پیش از انتخابات اعلام کند، این مساله باعث افزایش محبوبیت بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسبق رژیمصهیونیستی و رئیس فعلی اپوزیسیون خواهد شد و پس از آن دولت فعلی در اثر فشارهای داخلی راهی به جز راهاندازی جنگ علیه لبنان نخواهد داشت. با اینحال الرای اعلام کرده که مقاومت لبنان برای هیات عربی شفاف ساخته که مسائل انتخاباتی رژیمصهیونیستی به لبنان مربوط نیست و هویت نخستوزیر آینده این رژیم هیچ تغییری در اخطار مقاومت لبنان و مهلتش به صهیونیستها ایجاد نمیکند.
۲. جلوگیری از اقدام نظامی محدود رژیمصهیونیستی: همانگونه که در بخش پیشین (۱) آمد، رژیمصهیونیستی علیرغم آنکه به برخی کشورهای عربی اعلام کرده بود با شروط لبنان موافق است، اما با این بهانه که قادر به اعلام رسمی آن نیست، عملا موافقت خود با شروط بیروت را حداقل در کوتاهمدت رد کرده است. در همین راستا روزنامه لبنانی «اللیواء» روز پنجشنبه براساس یک «منبع وزارتی آگاه» گزارش داد که اطلاعاتی درباره احتمال انجام «عملیات نظامی محدود» رژیمصهیونیستی علیه لبنان قبل از دستیابی به توافق وجود دارد تا بهعنوان سازشکار تلقی نشود. این منبع هشدار داده که پاسخ لبنان به چنین عملیاتی «خشن» خواهد بود و رژیمصهیونیستی را با تعداد موشکهایی که بر بخشهای وسیعی از خاکش فرود خواهد آمد غافلگیر خواهد کرد و بنابراین اجازه نخواهد داد که به هدف خود برسد. این مساله نشان میدهد اقدام بامداد جمعه مقاومت لبنان گامی در جهت جلوگیری از اقدام نظامی محدود رژیمصهیونیستی است. تلآویو پیشتر نیز با انجام اقدامات نظامی محدود، که پاسخی فوری از سوی مقاومت در پی نداشته، به این نتیجه رسیده است که با انجام چنین اقداماتی میتواند قدرتنمایی کرده و از سوی دیگر مانع از بروز جنگ شود.
۳. محدود شدن ایجاد پوشش هوایی: فعال شدن پدافند هوایی لبنان آشکار میسازد که در جنگ آتی، رژیمصهیونیستی قادر به پوشش وسیع خاک لبنان برای جلوگیری از تحرکات نظامی بهویژه بخش موشکی مقاومت نیست، زیرا این اقدام نیازمند پرواز گسترده پهپادهایی است که دارای مداومت پروازی بالا بوده و اغلب در ارتفاع پایین پرواز میکنند.
۴. محدود شدن توانایی بمبارانهای گسترده: بمباران گسترده لبنان در جنگ دیگر امکانپذیر نیست زیرا جنگندهها برای بمباران شدید باید بمبهای معمولی را در حجم بالا به کار برند که استفاده از آنها نیازمند نزدیک شدن به هدف است. رژیمصهیونیستی مجبور است در جنگ بعدی از راه دور و با تسلیحات دوربرد (دورایستا) مواضع مقاومت را هدف قرار دهد که این موضوع ضمن افزایش هزینه حملات، باعث کاهش شدت بمبارانها میشود زیرا هم تعداد تسلیحات هوشمند دورایستا کمتر از بمبهای معمولی است و هم بخشی از سلاح به جای مواد انفجاری باید برای سوخت مورد استفاده قرار گیرد. از سوی دیگر اساسا بدون اطلاعات جمعآوریشده توسط پهپادها اهداف زیادی شناسایی نمیشوند تا به بمبارانهای گسترده نیازی باشد.
۵. تقلیل موضع رژیم از هجوم به دفاع: جنگ ۳۳ روزه برملا ساخت رژیمصهیونیستی دیگر قادر به استفاده کامل از قوای زمینی خود نیست. در معرض فروپاشی قرار گرفتن یک ارتش بهشدت مجهز پس از انهدام بعضا ناقص ۳۳ تانک، آن هم در جنگی حیثیتی که برای اشغال مجدد جنوب لبنان برافروخته شده بود، چیزی شبیه شوخی است. در جنگ ۳۳ روزه تنها نیروی هوایی رژیم بود که آزادی عمل داشت. با فعال شدن پدافند هوایی مقاومت لبنان در سالهای اخیر، آزادی عمل تنها نیروی قدرتمند باقیمانده صهیونیستها نیز محدود میشود. این موضوع در کنار از دور خارج بودن توامان نیروی زمینی و دریایی صهیونیستها، بهشدت توان تهاجمی رژیم را کاهش داده و آن را از موضع تهاجمی به دفاعی تقلیل میدهد.
۶. مهیا شدن شرایط نفوذ به منطقه الجلیل: با قرار گرفتن رژیمصهیونیستی در لاک دفاعی منطقه الجلیل در شمال فلسطین اشغالی که همانند جنوب لبنان کوهستانی و جنگل خیز است، فارغ از ناهمواریهایی که آن را نفوذ پذیر میسازد و همچنین تونلهای زیرزمینی زیادی که به سمت داخل آن کشیده شده است، به دلیل برتری جمعیتی فلسطینیها در آن بر صهیونیستها، یک گزینه بزرگ برای آزادسازی است.
۷. فعالسازی افزونتر جبهههای دیگر: اگر رژیمصهیونیستی قصد شعلهورسازی جنگی دیگر علیه لبنان را داشته باشد به دلیل از دور خارج شدن هر سه شاخه رزمی خود در زمین، هوا و دریا که علی رغم مشغول شدن آنها به جبهه شمال رخ میدهد، دیگر جبههها از جمله در نوار غزه نیز به شکل هجومی فعال میشوند. با کاهش نفرات و تجهیزات در جبهه جنوبی در اطراف غزه در پی بروز جنگ در شمال این احتمال وجود دارد که گروههای مقاومت غزه با دستکم ۷۰ هزار سرباز مسلح اقدام به پیشروی زمینی در اطراف این منطقه کنند؛ جایی که اندکی نفوذ به سمت شرق میتواند مناطق کم جمعیت جنوب فلسطین را تا مرز اردن و تا بندر ایلات در جنوبیترین نقطه فلسطین اشغالی برای آنها گشوده کند. همچنین اندکی حرکت آنان به سمت شمال میتواند منجر به فرار ساکنان این مناطق به سمت مناطق میانی ساحل فلسطین (استان تلآویو)، جایی که دورترین فاصله را از جنوب و شمال دارد، شود.
۸. فعال شدن جبهههای داخلی: جنگ ۱۱ روزه می سال ۲۰۲۱ نشان داد فلسطینی تباران داخل سرزمینهای ۱۹۴۸ که از سوی سازمان ملل خاک رسمی رژیم صهیونیستی شناخته میشود، برخلاف برداشتهای پیشین مستعد شورش هستند. آنها در جنگ سال گذشته در پی اوجگیری احساسات خود به دنبال قضایای قدس و حمله ابتکاری غزه به رژیمصهیونیستی علیه تلآویو شورش کردند. یک گرفتاری سنگین دیگر برای رژیمصهیونیستی میتواند منجر به شورش وسیعتر فلسطینیتباران حاضر در سرزمینهای ۱۹۴۸ و همچنین کرانه باختری شود. ساکنان سرزمینهای ۱۹۴۸ عملا تابعیت رژیمصهیونیستی را دارا بوده و در کنار صهیونیستها زندگی میکنند. از سوی دیگر کرانه باختری را نیز باید با توجه به نزدیکیاش به قلب تمرکز صهیونیستها بخشی از جبهه داخلی به شمار آورد. بروز شورش گسترده و همزمان در این دو منطقه، در شرایطی که تلآویو در یک جنگ فراگیر مشغول باشد میتواند به سقوط دولت رژیمصهیونیستی بینجامد، زیرا چنین شورشهایی میتوانند کنترل شهرها را از دست صهیونیستها خارج کنند. در جریان جنگ ۱۱روزه سال ۲۰۲۱، شورش فلسطینیتباران در دو شهر لاد و رمله که تقریبا ۱۰ کیلومتر با حومه تلآویو پایتخت رژیم فاصله داشتند، این دو شهر را در معرض سقوط قرار داده بود.
۹. نفوذ پذیر شدن مرزهای دریایی رژیم: اگر مقاومت لبنان با موشکهای ضد کشتی خود ناوهای رژیمصهیونیستی را مورد هدف قرار داده یا از منطقه دور سازد، میتواند از پوشش پدافندی خود که در زمین مستقر شده برای نفوذ از سمت دریا به ساحل نیز بهره گیرد. این سامانههای پدافندی مانع از نزدیک شدن هواگردهای رژیم برای هدف قرار دادن غواصان و قایقهای حامل نیرو خواهند شد.
۱۰. کاهش احتمال دخالت جانبدارانه متحدان رژیمصهیونیستی: صهیونیستها امیدوارند اگر در معرض خطر موجودیتی جدی قرار گیرند، آمریکا که طی دهههای اخیر در منطقه دست به عملیات نظامی زده است، برای نجات آنها از طریق میدانی وارد عمل شود.
هرچند آمریکا پیشتر عملیاتهایی در منطقه انجام داده است اما این عملیاتها اقتضائات خود را داشتهاند. اشغال عراق و افغانستان در وضعیتی انجام شدند که دفاع هوایی عراق ناکارآمد شده و افغانستان نیز اساسا پدافندی نداشت. بسته شدن راه آسمان امکان دخالت نظامی متحدان رژیمصهیونیستی را مسدود میسازد. باید توجه داشت حتی اگر این متحدان قصد دخالت داشته باشند به دلیل نیاز نیروهای زمینی به تامین تدارکات و انجام تمهیدات خاص، اتکای چنین دخالتی به صورت فوری برعهده نیروی هوایی آنها خواهد بود. اگر رژیمصهیونیستی با نیروی هوایی قدرتمند و پیشرفته خود محدود شود، متحدان غربی این رژیم نیز تجهیزاتی چندان به روزتر در اختیار ندارند تا این محدودیت را بشکنند.
۱۱. انسداد نظامی و ایجاد موجی از اختلافات داخلی: ناکامی نظامی میتواند منجر به ایجاد اختلاف داخلی شود. اگر نیروی هوایی رژیمصهیونیستی که همواره بنابر درخواست فرماندهان آن میلیاردها دلار از بودجه سالانه رژیمصهیونیستی را مصرف میکند، محدود شود، بهشدت تحت فشار دیگر نهادهای این رژیم قرار میگیرد. همچنین نهادهای دیگری مانند نیروی زمینی و نهادهای اطلاعاتی که به دلیل محدود شدن نیروی هوایی بر میزان وظایفشان افزوده میشود نیز ضمن آنکه به دلیل ناکارآمدی احتمالیشان تحت فشاری مشابه قرار میگیرند، تلاش خواهند کرد ناکامی شان را بر گردن دیگر نهادها بیندازند که خود باعث افزایش درگیریهای داخلی میشود.
اگر نیروی هوایی چشمان خود در لبنان را از دست بدهد موساد برای شناسایی اهداف باید فعالتر شود. از آنجا که این نهاد هماکنون نیز با حداکثر ظرفیت خود در لبنان فعال است، برای افزایش اقداماتش نیازمند استفاده بیشتر از ماموران فعلیاش میشود که این اقدام احتمال لو رفتن جاسوسانش را با افزایش مواجه میکند.
همچنین ورود سطح بالاتر نیروی زمینی به منازعه میتوانند تلفات انسانی را در مقایسه با زمانیکه نیروی هوایی در نوک پیکان حملات است افزایش دهد. حتی اگر ۱۰ جنگنده رژیمصهیونیستی ساقط شوند حداکثر ۲۰ خلبان آنها کشته میشوند اما ورود چند گردان به یک جنگ باعث رقم خوردن تلفات بالاتر در سطح بیشتر از ۱۰۰ نفر میشود.
۱۲. افزایشانگیزه فرار نظامیان از رژیمصهیونیستی: نظامیان صهیونیست بهویژه افسران به خوبی و بیشتر از دیگران از پیامدهای محدود شدن نیروی هوایی این رژیم در لبنان آگاهند. این موضوع میتواند به افزایشانگیزه آمادگی مهاجرت برای آنها تبدیل شود. این نظامیان ضمن آنکه سریعتر متوجه وضعیت وخیم رژیم میشوند، به دلیل ارتباطاتشان با کشورهای دیگر میتوانند راحتتر به خارج از فلسطین اشغالی مهاجرت کنند. آنها همچنین میدانند بنبست نظامی دربرابر مقامات رژیمصهیونیستی میتواند به افزایش تمایلات جنایتکارانه در آنها منجر شود که میتواند آینده پذیرش نظامیان صهیونیست در دیگر کشورها را دشوار سازد. اگر نهادهای نظامی رژیمصهیونیستی به ارتکاب جنایت متهم شوند، سفرهای خارجی برای نظامیان صهیونیست دشوارتر خواهد شد. این مساله حتی درصورت فروپاشی رژیم نیز میتواند به پیگرد آنها و دشواری سکونتشان در کشورهای دیگر منتهی شود.
۱۳. ناکارآمدتر شدن فشار نظامی: رژیمصهیونیستی همواره تلاش کرده با ایجاد هراس از حمله نظامی دست به امتیازگیری بزند. با توجه به دورنمای تیره اقدام نظامی در شرایط محدود شدن آزادی عمل هوایی بر فراز لبنان، این ابزار برای امتیازگیری تضعیف میشود. در این صورت تلآویو دیگر قادر نیست با قدرت نظامی خود، در مذاکراتی مانند ترسیم مرزهای دریایی با لبنان امتیازاتی بیش از اندازه دریافت کند.
۱۴. سرریز فشارهای جبهه غربی حوزههای غیرنظامی: با تخلیه بخشی از ظرفیت نظامی رژیمصهیونیستی که حافظ منافع غرب در منطقه است، احتمالا حامیان این رژیم تلاش خواهند کرد فشارها را در دیگر حوزهها مانند سیاسی و اقتصادی بر لبنان افزایش دهند. این موضوع هرچند میتواند دستاوردهایی برای غرب داشته باشد اما تبعاتی نیز دارد. قرار گرفتن منافع آمریکا در معرض تهدیدات انتقام جویانه در منطقه و همچنین نزدیک شدن بخشهای بزرگی از جامعه و سیاستمداران به سمت مقاومت لبنان در هنگامی که شاهد فشار عریان غرب بر کشورشان هستند، پیامدهای این اقدامات هستند. این پیامدها میتوانند دستاوردهای اندک سیاسی را به دلیل پررنگ شدن خط حمایت سیاسی و اجتماعی از مقاومت لبنان، تیره و تار سازند.
۱۵. زمینگیر شدن غرب و تشدید احساس تنهایی در صهیونیستها: با محدود شدن فضای عرض اندام برای رژیمصهیونیستی، غرب مجبور به مداخله بیشتر شده و به تبع آن واکنش دیگر اضلاع مقاومت از جمله ایران را برخواهد انگیخت. چنین موضوعی میتواند به زمینگیر شدن غرب در دیگر جبهههای منطقه انجامیده و احساس هراس صهیونیستها از تنها شدن را افزایش دهد.
۱۶. فعالتر شدن راستگرایان و پوپولیستها: محدود شدن قدرت نظامی صهیونیستها که منجر به تضعیف ابزارهای امتیازگیریشان میشود، میتواند بخشهای افراطی فضای اجتماعی و سیاسی رژیمصهیونیستی را برای اعتراض به سیاستمدارانی که به زعم آنها درمقابل دشمن عقبنشینی کردهاند، فعالتر کند. این در شرایطی است که حتی اگر راستگرایان نیز در راس قدرت حضور داشته باشند مجبور به عقبنشینی خواهند بود و این موضوع میتواند به ظهور جریاناتی افراطیتر از افراطگرایان امروزی بینجامد. باید توجه داشت این افراطگرایان چندان مورد تمایل غرب نیستند و رشدشان فارغ از ایجاد بحران داخلی میتواند روابط خارجی رژیم را نیز دستخوش تغییرات منفی سازد.
۱۷. افزایش صحبت از پایان رژیمصهیونیستی و لزوم خروج: امروزه بر میزان مقالات رسانهای و نظرات کارشناسی درباره لزوم ایجاد زیرساختهای فردی برای مهاجرت سریع در صورت لزوم، همانند کسب تابعیت در اروپا و آمریکای شمالی، افزوده شده است. یک تغییر راهبردی بزرگ دیگر همانند اتفاقی که با ساقط کردن پهپاد رخ داد میتواند بر شدت چنین خطوط رسانهای بیفزاید.
۱۸. افزایش هزینه نظامی و کاستن از بودجههای اقتصادی: روبهرو شدن با بن بست نظامی میتواند به افزایش بودجه نظامی در رژیمصهیونیستی منجر شود که این مساله به معنای کاستن از بودجه دیگر نهادها است. همچنین چنین موضوعی میتواند باعث افزایش مالیاتها در شرایطی گردد که بحران اقتصادی هماکنون نیز برای صهیونیستها آزاردهنده است.
۱۹. افزایش وابستگی خارجی و ایجاد نفوذ بیگانه: بروز بنبست در سرزمینهای اشغالی که شامل بن بست در سیاست خارجی و به تبع آن سیاست داخلی میشود، میتواند به افزایش مداخلات قدرتهای غربی در جزئیترین تحولات سرزمینهای اشغالی منتهی شود. نیاز رژیمصهیونیستی به تجهیزات نظامی بیشتر و افزایش بودجه باید ازطریق مذاکره و درخواست از کشورهای غربی تامین شود، که این اقدام بدون اجازه دخالت بیشتر به آنها در حوزه داخلی فلسطین اشغالی امکانپذیر نیست.
۲۰. افزایش سربازگیری و تشویق جوانان به مهاجرت معکوس: افزایش وظایف نیروی زمینی و همچنین لزوم تقویت دفاع سرزمینی به دلیل بالارفتن احتمال نفوذ زمینی از جبهه شمالی و جنوبی، به افزایش سربازگیری منجر خواهد شد. اقدامی که میتواند نیاز ارتش به بودجه را افزایش داده و همچنین تعداد فعالان اقتصادی در جامعه را کاهش دهد. هماکنون سربازی برای مردان و زنان یهودی رژیمصهیونیستی اجباری بوده و مردان ۳۰ماه و زمان ۲۴ماه خدمت نظامی دارند. افزایش این مدت یا حتی کاهش کیفیت آن که از طریق افزایش ماموریتهای عملیاتی صورت میگیرد، میتواند عاملی تشویقکننده به مهاجرت معکوس برای جوانان صهیونیست باشد.
۲۱. افزایش تمرکز جمعیتی در نقطه میانی ساحل فلسطین اشغالی: با تشدید خطر حمله از سوی جبهه شمالی، جنوبی و کرانه باختری، بخشی از جمعیت رژیمصهیونیستی که بیشتر سکولار هستند (یهودی بودن برای آنها بیشتر رویکردی فرهنگی تا دینی است) به سمت نواحی مرکزی ساحل مهاجرت خواهند کرد که این مساله میتواند پراکندگی جمعیتی صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی را کاهش داده و با تمرکز شدیدترشان در نقاطی محدود، بر ضربهپذیریشان بیفزاید.
۲۲. افزایش جدایی مناطق زندگی سکولارها و راستگرایان مذهبی: تشدید مهاجرت صهیونیستها به نقطه مرکزی ساحل که بیشتر شامل سکولارها میشود، میتواند همگنی جمعیتی میان آنها و مذهبیها را در سرزمینهای اشغالی دستخوش تغییر کند. در این صورت نواحی ساحلی که هماکنون نیز با غلبه جمعیتی سکولارها مواجه است سکولارتر شده و نواحی داخلی مانند شهرکهای کرانه باختری و جنوب که هماکنون نیز با غلبه مذهبیها روبهروست، مذهبیتر شود. این مساله چند پیامد عمده اجتماعی و حتی نظامی در پی دارد. در بعد اجتماعی با مذهبیتر شدن نواحی داخلی و رویکردهای سفت و سخت آنان عبور و مرور در این مناطق برای دیگران سخت و واکنشبرانگیز خواهد شد. از سوی دیگر جدایی سطح بالا میان سکولارها و مذهبیها باعث میشود ارتباطات میان آنها به جای بهرهگیری از واقعیتها ذهنی شده و میزان تحملپذیری متقابل میان آنان کاهش یابد. از سوی دیگر کاهش سکولارها در نواحی داخلی از این رو که این قشر نیروی نظامی رژیمصهیونیستی را تشکیل میدهد، میتواندانگیزه دفاع و مقاومت آنان را کاهش دهد. مذهبیها در رژیمصهیونیستی خدمت نظامی ندارند و برای دفاع از شهرکهای آنان باید سکولارها به این منطقه بروند. هر نیروی نظامی اگر بداند عقبنشینیاش منجر به آسیب فوری به محل زندگیاش میشود، انگیزه بیشتری برای مقاومت خواهد داشت
نظر
ارسال نظر برای این مطلب