در روزها و هفتههای اخیر بریتانیا و به طور خاص انگلستان صحنهی درگیری ها و آشوبهای خیابانی گستردهای بود. این آشوبها که در اعتراض به حضور و اقدامات مهاجران در جزیره بریتانیا بود، اما درگیریها بیشتر در کشور انگلستان رخ داد و در دیگر قسمت های پادشاهی متحده مانند ولز و اسکاتلند اوضاع آرام است.
ریشه اتفاقات کجاست؟
برای درک بهتر آنچه در انگلستان میگذرد باید به عقب برگشت و نگاهی تاریخی به مسئله داشت تا بتوان به واکاوی آنچه در این کشور میگذرد پرداخت.
امپراطوری بریتانیا همواره یک موتور محرکه در طول تاریخ داشته است که آن انگلستان بوده است. تشکیل اتحادها در طول تاریخ با محوریت انگلستان بوده و آنها نقش راهبردی و کلیدی درتمامی ادوار تاریخ جزیره و حتی جهان داشته اند. انگلیسیها خود را در زمرهي برگزیدگان و نسل سفید و برتر میدانند. در واقع آنها ملیت و تنوع قومی را چندان برنمیتابند و معتقد به برتری خود هستند. این مسئله را میتوان در نظر سنجیهایی که در این منطقه انجام شده است به خوبی دید. جایی که بیشتر شرکت کنندگان معتقدند بهترین سالهای کشور در گذشته بوده است و به آینده چندان خوش بین نیستند. در مقابل اما ساکنان ولز و اسکاتلند معتقدند که سالهای پیش رو بهترین سالهای کشور خواهد بود[1]. این موضوع به خوبی نشان میدهد که انگلیسیها از آنچه در این سالها رخ داده است ناراحتند و در عوض دیگر ساکنان پادشاهی متحده از این موضوع خرسند هستند. در واقع نقش محوری انگلستان به عنوان هستهی مرکزی بریتانیا به مرور کمرنگتر شده و همین مسئله زمینهساز نارضایتی آنها در وقایع مختلف در امپراطوری شده است. آنها از اینکه دیگر در مرکز قدرت بریتانیا نیستند و میزان اثرگذاری آنها کاسته شده است، ناراضیاند و در تلاش هستند تا با اعمال نفوذ در حوزههای مختلف به جایگاه خود برگردند. برگزیت را میتوان در همین چارچوب دید که جاهطلبی انگلیسیها از عوامل اصلی آن بود و آنها به دنبال بازگرداندن جایگاه بریتانیا با مرکزیت انگلیس در تعاملات نظام بین الملل بودند[2].
"اشتیاق نوستالژیک" برای قدرت امپراتوری از دست رفته بخشی از این تصور ملی نوستالژیک انگلیسی است. این نکته به توضیح این موضوع کمک می کند که چرا معترضان و آشوبگران شعار Rule Britannia را سر می دهند. Rule Britannia در سال 1740 در انگلستان نوشته و به موسیقی تبدیل شد و به زودی با قدرت امپراتوری بریتانیا مرتبط شد. این آهنگ هنوز هم در آخرین شب پرومز (یک رویداد معتبر موسیقی سالانه) و توسط طرفداران ورزش انگلیسی خوانده می شود و بار دیگر نشان می دهد که انگلیس و بریتانیا تا چه حد توسط انگلیسی ها در هم آمیخته شده اند[3].
در کنار آن برای انگلیسی ها برچسب انگلیس و بریتانیا قابل تعمیم به یکدیگر است، به این معنا که آنها بریتانیا را بخشی از انگلیس می دانند اما این مسئله در روندهای نهادی و حکومتی در بریتانیا برای انگلیسی ها رعایت نشده است و همین مسئله بر نارضایتی آنها دامن زده است. اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی مجلس و ساختار سیاسی مستقل خود را دارند اما در انگلستان این مسئله وجود ندارد و اکنون که انگلیس محور بریتانیا نیست این عدم برخورداری بیش از پیش نمایان است.
تغییرات بزرگ؟
با این حال احساسات ضد مهاجرت مطمئناً محدود به انگلیس نیست. تقابل بین "بومی ها" و "خارجی ها" ریشه هر تفکر ملی است. بنابراین ممکن است اعتراضات ضد مهاجرتی در جای دیگری در بریتانیا شعله ور شود. با این حال، اسکاتلند و ولز هر دو توانستهاند روایتهای مترقی و فراگیرتری از ملت ارائه کنند که نه تنها تنوع قومی را تأیید میکند، بلکه آن را در مقابل تفکر انگلیسی برتر قرار داده است و به یک تعادل رسیده اند.
در طول یک دههی گذشته، به نظر می رسید که امیدها برای یک انگلستان جدید، پیشرو، فراگیر و آیندهنگر ظاهر شده است. اعتراضات خشونت آمیز کنونی این امیدها را به میزان قابل توجهی خدشه دار کرده است. اما صرفاً تاکید کردن به اراذل و اوباش راست افراطی، همانطور که دولت بریتانیا این کار انجام داده است و ناآرامی ها را به عنوان یک رویداد جنایی صرف تلقی می کند، واقعاً به اصل موضوع به طور دقیق اشاره نمیکند[4]. اگرچه راست افراطی در مرکز صحنه قرار گرفتند، اما درست پشت سر آنها بسیاری از مردم عادی انگلیسی، زن و مرد، برخی با کودکان، که احتمالاً نظرات و احساسات مشابهی داشتند، ایستاده بودند. هرچند تنها 8 درصد از بریتانیایی ها در نظرسنجی اخیر YouGov گفتند که با آشوبگران همدردی می کنند، 58 درصد نیز با کسانی که به صورت مسالمت آمیز تظاهرات کردند ابراز همدردی کردند که به خوبی نشان از حس انگلیسیها نسبت به مهاجران دارد[5]. آنها مهاجران را بخشی از سیاست دولت در کاهش قدرت انگلیس میدانند و مقابله با آنها را مقابله با سیاستهای کلان دولت خود میدانند.
بنابراین به نظر میرسد که این یک مسئله ریشه دار و عمیق در بریتانیا است که باید برای حل آن چاره اندیشی شود وگرنه میتوان شاهد اتفاقات تلختر، خشنتر و نژادپرستانهتر در این کشور بود. همچنین احتمال درگیری داخلی و حتی شاید از بین رفتن پادشاهی متحده هم وجود داشته باشد، موضوعی که برای امروز شاید خیلی دور از ذهن باشد ولی اگر ارکان دولت و حاکمیت در بریتانیا شکافهای درونی خود را برطرف نکنند، این موج خشونت ما و دیگری خارجی به ما و دیگری داخلی تبدیل میشود و دیگر شاید امپراطوری برتانیایی وجود نداشته باشد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب