یکی از نشانههای افول امریکا و غرب، بهرهمند نبودن از ادبیات ابتکاری و نو در همه زمینههاست که به موازات شاخصهای کلان در اقتصاد و سیاست و امنیت و موازنه قدرت و آثار راهبردی در جهان، بیش از گذشته خودنمایی میکند. رخدادهای چند دهه گذشته در سیاستهای امریکا در جهان و غرب آسیا، بهویژه در یک دهه گذشته، نهتنها به میزانی از شکست و ناکامی منجر شده، بلکه موجب آشکار شدن معنا و محتوای بسیاری از شعارها و کلیدواژههای آنان در مناسبات بینالملل شده است.
امروز وقتی امریکاییها از دموکراسی سخن میگویند یا برای خود مأموریت دموکراسیسازی در کشور و منطقهای تعریف میکنند، همگان بهخوبی میدانند که آنچه در عمل شاهد خواهند بود، رفتار دیکتاتوری یا حمایت از دیکتاتورها یا محافظت از دیکتاتورها است و عملاً به ترویج فرهنگ دیکتاتوری یا به تعبیر و مصداق امروز، کنشگری تکفیری خواهند پرداخت. اگر امریکا از حقوق بشر و احترام به حقوق شهروندی و امثال آن دم بزند، معنای آن این است که امریکا، با پنهان شدن در پشت سر این واژه مورد احترام، یا به دنبال جنایتآفرینی جدید است یا با تکیه بر این مفهوم، قصد دارد چهره دیگران را مخدوش کند و بهانهای برای رویکرد دیکتاتورمآبانه و تکفیری خود به نمایش بگذارد و کشوری را تحت فشار قرار دهد. نمونههای فراوان دیگری که این دیو وارونهکار از خود به نمایش گذاشته و آن را ثبت انحصاری کرده است، قابل ذکر است.
امروز مقامات امریکایی با ترفندهای دجالگونه از یک سو بر قصد خود برای خروج از عراق و احترام به حاکمیت این کشور سخن میگویند، ولی در بازی با الفاظ و تغییر لباس نظامیان تروریست خود، آشکار اعلام میکنند در عراق میمانند و مأموریت جدیدی بهنام فعالیتهای مستشاری را دنبال خواهند کرد. این یعنی همانگونه که با بیشرمی تقلب سازمانیافته در انتخابات پارلمانی عراق را مرتکب شدند تا دولتسازی با الگوی امریکایی را به نتیجه برسانند، همچنان بر نقض حاکمیت عراق و باقی ماندن و ادامه اشغالگری و فعالتر کردن نسل سوم داعش در این کشور اصرار دارند. به همین دلیل است که مردم عراق، تنها راه نجات خود را در مشت آهنین میدانند، زیرا امریکا به هیچ توافق و تعهدی پایبند نیست. در موضوع هستهای نیز با اینکه امریکا از توافق برجام خارج شده و از همان روز اول اجرای این توافق از سوی دموکراتها، دست به افزایش تحریمهای اقتصادی علیه ایران زده و یک پازل هدفمند برای ناتوانسازی ایران را دنبال کرده و با مشاهده شرایط جدید در سیاست و رویکرد ایران و مؤلفههای جدید و اثرگذار بر اقتصاد ملی ایران، سخن از بازگشت به برجام گفته، ولی به سادگی از زبان مقامات خود چنان سخن میگوید که این بیتعهدی و نقض عهد ازسوی ایران بوده و به راحتی قصد فریبکاری دارد تا در جایگاه مطالبهگر قرار گیرد. غافل از اینکه در عرصه جهانی نهتنها قدرتهای بزرگی مانند روسیه و چین، بلکه همفکران اروپایی آنها هم میدانند این بازی نخنما، نمیتواند کارکرد فریبکارانه در افکار عمومی یا بر مواضع ایران داشته باشد. مقامات امریکایی خوب است بدانند، در گام جدید مذاکرات با ۱+۴، یک راهبرد گامبهگام وجود دارد که امریکا باید در جایگاه متهم بنشیند و جبران نقض عهد کند و سپس تعهد دهد و از این جهت که تحریمهای اقتصادی علیه ایران صرفاً دارای خسارت مالی و اقتصادی نبوده و در حیطه جنایت علیه بشریت قرار میگیرد، باید پاسخگوی بسیاری از جانباختنهای بیماران و محنت بیماران و شهروندان عادی که فرصت آرامش و زندگی از آنان سلب شده نیز باشد. یعنی در آستانه سالگرد شهید حاجقاسم سلیمانی هم باید از عراق فرار کنند یا به انتقال تابوتها فکر کنند و هم در مذاکرات ۱+۴ و بازگشت به برجام، بهجز جبران خسارتهای اقتصادی، کارنامه جنایت علیه بشریت خود را پاسخگو باشند.
https://iuvmpress.news/fa/?p=36018
نظر
ارسال نظر برای این مطلب