پس از حملات اخیر تل آویو به غزه، پاکستان به نیابت از «سازمان همکاری اسلامی» و تشکیلات خودگردان فلسطین خواستار برگزاری نشستی در شورای حقوق بشر سازمان ملل شد. در متن درخواست پاکستان از شورای حقوق بشر سازمان ملل خواسته شد «فوراً اقدام به تشکیل یک کمیسیون مستقل و بینالمللی در فلسطین اشغالی از جمله قدس شرقی و مناطق اشغالی کند».
پس از درخواست پاکستان، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، به آغاز تحقیقات بینالمللی در خصوص جرائم رژیم صهیونیستی در جریان درگیری ۱۲ روزه میان این رژیم و گروههای مقاومت رأی مثبت داد[۱]. در نتیجه، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد با هدف بررسی «وضعیت وخیم حقوق بشر» در فلسطین، نشست ویژهای برگزار و تصمیم گرفته شد یک کمیسیون مستقل بینالمللی در این باره تشکیل شود[۲].
نکته مهم آن است که بحرین و سودان که اواخر سال گذشته توافق عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را امضا کرده و به توافق صلح ابراهیم پیوسته بودند نیز از تصمیم شورای حقوق بشر سازمان ملل برای تشکیل کمیسیون تحقیقات علیه حملات تلآویو حمایت کردند و این مسئله سبب خشم رژیم صهیونیستی شد.
توافق سازشی که رژیم صهیونیستی با امارات، بحرین، سودان و مراکش امضا کرد، موسوم به پیمان ابراهیم، در اوت ۲۰۲۰ با بیانیه مشترک رژیم صهیونیستی، امارات متحده عربی و ایالات متحده کلید خورد. هدف پیمان صلح ابراهیم آن بود که رژیم صهیونیستی بتواند در منطقه پروبال بگیرد و بهعنوان یک دولت قدرتمند با حق حاکمیت در سرزمین فلسطین شناخته شود و از طریق جذب منابع اقتصادی کشورهای حاشیه خلیجفارس و کشورهای عرب مسلمان، از انزوا خارج شده و به قدرت اقتصادی و نظامی منطقه تبدیل شود؛ آنچه که وعده انتخاباتی ترامپ به اسرائیل بود.
به این ترتیب، توافق سازش اعراب، به مثابه یک رویداد بسیار مهم، بر روندهای محیط داخلی، منطقهای و فرا منطقهای تأثیرگذاشت. این رویداد مهم، منشأ تحولاتی در منطقه، بهویژه در حوزهی مقاومت و بیداری اسلامی شد و به اتحاد هر چه بیشتر این کشورها با نیروهای مقاومت و تشدید روند مبارزه با رژیم صهیونیستی انجامید. لذا هزینههای آمریکا برای حمایت از رژیم اشغالگر افزایش یافت. علاوه بر آن ایالات متحده با موج جدیدی از استکبارستیزی و مواضع ضدآمریکایی در کشورهای منطقه غرب آسیا مواجه شد، ترور شهدای مقاومت شهید سلیمانی و ابومهدی و همراهانش نیز این روند را سرعت بخشید.
اما این اتفاقات محیطی بر مواضع اعراب حاضر در پیمان صلح با رژیم اشغالگر تأثیر چندانی نداشت. تا زمانی که ترامپ رئیس جمهور آمریکا بود، کشورهای سازشگر نزدیکی و صلح با رژیم صهیونیستی را به نفع خود میدانستند، بر این اساس در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مقامات کشورهای عرب سازشگر صراحتاً اعلام کردند ما چشم به انتخابات ایالات متحده دوختهایم و امیدواریم که دونالد ترامپ در این رقابت پیروز شود[۳]. آن ها به خوبی میدانستند اگر بایدن رئیس جمهور شود شرایط برای رژیم اشغالگر و حامیانش سخت خواهد شد.
همان طور که پیش بینی میشد، با روی کار آمدن بایدن جریان تندرو در آمریکا از دور خارج شد. بایدن عملاً استراتژی تغییر تمرکز از خاورمیانه را در پیش گرفت و سعی کرد با خروج از افغانستان و توقف جنگ با داعش و القاعده هزینهزایی برای آمریکا را کاهش دهد. این مسئله برای کشورهای سازشگر سخت و گران بود. آنها به این نتیجه رسیدند که حمایت از رژیم صهیونیستی که خود عملاً حمایت همه جانبه متحد درجه یک خود یعنی آمریکا را از دست داده است، برایشان نفعی ندارد.
علاوه بر آن، مشکلات داخلی رژیم صهیونیستی از جمله اختلافات عمیق بین مقامات و عدم توانایی تشکیل کابینه، افزایش خشونت این رژیم علیه ملت فلسطین و آشکار شدن آسیب پذیری و شکافهای امنیتی رژیم صهیونیستی در مواجهه با سلاحهای مقاومت، کشورهای عرب سازشگر را برای ادامه همکاری و حمایت از رژیم اشغالگر مردد ساخته است.
به نظر میرسد از رهگذر روابط با رژیم اشغالگر، کشورهای عرب علاوه بر اینکه منافع قابلتوجهی کسب نکردهاند، بلکه در معرض سوءاستفادههای اسرائیل هم قرارگرفتهاند. کشورهای عرب حامی رژیم صهیونیستی با خرید تجهیزات نظامی و سلاح ظاهراً به دنبال ایجاد امنیت و رونق اقتصادی در کشورشان بودند اما درواقع به اقتصاد رژیم اشغالگر و سیاست تجارت اسلحه آمریکا کمک کرده و تاوان بدهیهای آمریکا را دادهاند. ورود سلاح به این کشورها سبب افزایش تحرکات گروههای مقاومت در داخل این کشورها شد. با گسترش فعالیت گروههای مقاومت و بیداری ملتها، حکام ضعیف کشورهای سازشگر نگران از دست دادن قدرت سیاسی خود شدهاند. لذا جای تعجب نیست که اکنون شاهد حمایت بحرین و سودان از تصمیم شورای حقوق بشر سازمان ملل علیه تل آویو هستیم.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب