تغییر موازنه قدرت از غرب به شرق جهان/ نفوذ بی نظیر ایران در منطقه‌ 15

تغییر موازنه قدرت از غرب به شرق جهان/ نفوذ بی نظیر ایران در منطقه‌

شعار “راهبردی نه شرقی، نه غربی” به مفهوم نفی نفوذ بیگانگان و تاکید بر استقلال کشور، میراث گرانقدر امام خمینی (ره) است. او همان قدر با سلطه طلبی شوروی ابرقدرت مخالف بود، که با سلطه طلبی آمریکا. به همین دلیل هم با اشغال افغانستان مخالفت کرد؛ و همچنان که آن نامه هشدار آمیز را درباره بن بسن بلوک شرق و پیش بینی فروپاشی شوروی، برای میخائیل گورباچف فرستاد.
اما همین امام حکیم، درباره شعار “مرگ بر شوروی” پادوهای غرب فرموده بود: “نباید فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا هستیم. ما در جنگ با آمریکا و تفاله‌های آمریکا (هستیم)، این تفاله‌هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم، الان هم هستند. باید هر یک از اینها را شناسایی کنید و به دادگاهها معرفی کنید، ننشینید که باز یک جایی را آتش بزنند. اینها می‌خواهند خرابی کنند. کار ندارند به این که کی کشته بشود و کی از بین برود… خط این بود که اصلاً آمریکا منسی [فراموش] بشود. یک دسته شوروی را طرح می‌کردند تا آمریکا منسی بشود. خط این بود که این قضیه مرگ بر آمریکا منسی بشود”.
با فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی، جهان از دوره دو قطبی، وارد دوره تک قطبی و یاغیگری‌های افسار گسیخته تنها ابرقدرت باقی مانده شد. آمریکا، اقدامات نظامی و طراحی کودتای مخملی در شرق اروپا و آسیای میانه و قفقاز را (از صربستان تا اوکراین و گرجستان و قرقیزستان) به اوج رساند.
سپس با شعار پایان تاریخ، پروژه هایی مانند “قرن جدید آمریکایی”، “جنگ تمدن‌ها”، “جنگ جهانی چهارم” (طرح حمله به ۲۴ کشور اسلامی)، “خاورمیانه جدید و تغییر نقشه آن”، نوشته و اجرا شد و سرانجام به پروژه “جنگ جهانی سوم” (جنگ نیابتی در عراق و سوریه) در دولت اوباما انجامید.
آمریکا در تمام این دو دهه، به تسخیر جهان، از طریق اقدام نظامی، تحریم و فشار اقتصادی، نفوذ فرهنگی، و طراحی کودتاهای رنگی اهتمام داشت. نقطه ثقل این تحرکات، خاورمیانه بود و اگر آمریکا می‌توانست کانون غنی ترین منابع طبیعی، و چهار راه ارتباط شرق و غرب و جنوب و شمال دنیا را تحت قبضه درآورد، می‌توانست کار مدعیانی مثل روسیه و چین و حتی آلمان و فرانسه و ژاپن و… را هم یکسره کند.
کسی نمی‌تواند انکار کند که مقاومت حکیمانه ایران، راهبرد بزرگ آمریکا را به هزیمت کشاند؛ نقشه‌ای که فقط در حوزه نظامی، ۷ هزار میلیارد دلار خرج آن شده بود. ایران که قبل از انقلاب، پایگاه مرکزی آمریکا برای فزون طلبی در منطقه بود، اکنون تبدیل به بزرگ ترین مانع در برابر پیشروی آمریکا شده بود.
چنین چالشی، حتی با ده برجام دیگر هم قابل رفع نیست. خواسته آمریکا، نوکر سرکوبگر و وطن فروشی در حد محمد رضا پهلوی یا نسخه امروزی تر او، یعنی محمد بن سلمان سعودی است؛ حکومتی که آمریکایی‌ها با وقاحت، از آن به عنوان “گاو شیرده” یاد می‌کنند.
مواجهه تمدنی ما با تاخت و تاز مغول وار آمریکا و غرب، هرگز مشروط به حمایت و همراهی چین و روسیه و هیچ دولت دیگری نبوده است. ما نه در انقلاب، نه در دفاع مقدس و نه در مواجهه های بعدی، به دولت‌های دیگر تکیه نداشته و بر مبنای همراهی یا عدم همراهی آنها تصمیم نگرفته‌ایم.
ما در دفع مقدس، تنهای تنها بودیم، اما از عزت و کرامت و تمامیت ارضی و امنیت ملی خود دفاع کردیم. و همان دفاع عزتمندانه بود که بسیاری از تحولات سی سال بعد منطقه و دنیا را از خود متاثر کرد.
اگر در برابر پروژه های خطرناک”جنگ جهانی سوم و چهارم” قد علم کردیم و ورق را به نفع خود و ملت‌های منطقه برگرداندیم، به تنهایی تصمیم گرفتیم و حال آن که روسیه و چین به دلایل مختلف، در برابر این جنگ‌های جهانی که منافع آنها را هم به خطر می‌انداخت، منفعل بودند.
سیاستمدار کاربلدی در تراز حاج قاسم سلیمانی بود که رئیس جمهور روسیه را برای نقش آفرینی در برابر یکه تازی آمریکا در سوریه قانع کرد و پای کار آورد. حاج قاسم بدین ترتیب توانست شعله‌های جنگی را که بنا بود به داخل مرزهای ایران زبانه بکشد، مهار کند.
در حالی که تاخت و تاز مغول وار آمریکا (و اسرائیل و انگلیس) هیچ حد یقفی نمی‌شناخت، ایران توانست با مدیریت هوشمندانه، قبل از هر چیز، ماشین جنگ نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی غرب را در منطقه متوقف کند. تعامل با روسیه و چین، در چهارچوب این موضوع راهبردی شکل گرفت.
اما این که مثلا هر یک از سه دولت خاتمی، احمدی نژاد و روحانی، چه قدر این راهبرد حکیمانه نظام را فهمیدند یا در تراز آن رفتار کردند، بحث دیگری است. به عنوان مثال، در حالی که در طول دولت آقای روحانی، چین بزرگ ترین شریک تجاری ایران بود، ما به مدت ۵ ماه در پکن حتی سفیر نداشتیم.
یا در حالی که چین و روسیه علاقمند به تدوین قراردادهای راهبردی ۲۰ یا ۲۵ ساله بودند، و منطقا این تعاملات می‌توانست تاثیرات تحریم‌های آمریکا را کاهش دهد، دولت کوتاهی کردد و تمام تخم مرغ‌های تدبیر را به مدت ۸ سال در سبد آمریکا چید؛ حتی پس از خیانت چند باره‌ای که در برجام دید.
کشورهایی مثل چین و روسیه می توانند منافع مشترک سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی با ایران داشته باشند. این البته بدان معنا نیست که آنها روابط خود را با دیگران (از اسرائیل و عربستان تا آمریکا و انگلیس و آلمان) تعطیل کنند؛ یا صد در صد مطابق میل ما رفتار نمایند؛ همچنان که به مفهوم درک کامل و بی عیب و نقص در میان مقامات روسیه و چین نیست.
اتفاقا سیاست خارجی روسیه و چین، خطای تاکتیکی یا راهبردی کم ندارد. این خطا ها می‌تواند به علت فهم متفاوت از مسائل، ضعف اعتماد به نفس، خطای محاسباتی، نفوذ غرب در دستگاه دیپلماسی، فریب خوردن از کشورهای دیگر، و غفلت از برخی منافع بلند مدت در ازای منافع اندک آنی، اتفاق بیفتد.
اما آنچه به ما بر می‌گردد، چند نکته است: درک جایگاه نفوذ و اقتدار بی بدیل خود در منطقه، تعامل با حفظ استقلال کشور، کاربست همه ظرفیت‌ها در جهت یافتن و در هم تنیدن هر چه بیشتر منافع مشترک، افزایش قدرت داخلی و منطقه‌ای به عنوان ابزار موفقیت در تعاملات دیپلماتیک، و تقویت ساخت درونی کشور.
اهمیت تغییر موازنه و محور قدرت جهانی از غرب به شرق، رویداد غیر قابل انکاری است و حتی بسیاری از مقامات غربی به آن اذعان دارند:
-فدریکا موگرینی مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا: «قدرت رهبری آمریکا در حال زوال، و قدرت او در حال کاهش است. من هرگز آمریکا را تا این حد قطبی شده ندیده بودم. آمریکا در درون منسجم نیست. بزرگ‌‌ ترین دموکراسی دنیا بی‌ ثبات ‌شده است.»
– نیکولا سارکوزی رئیس‌جمهور اسبق فرانسه: «محور جهان در حال عبور از غرب، به شرق یعنی آسیاست. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما حالا به هیچ وجه مسلط نیستیم. روی کارآمدن فردی مانند ترامپ که باور کردنی نبود، نشانه وخامت شرایط غرب بود، نه علت آن».
– جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا: «تحلیلگران از مدت‌‌ها پیش درباره پایان نظم تحت رهبری آمریکا و ظهور قرن آسیایی سخن گفته‌‌اند. این اتفاق، پیش چشم ما در حال وقوع است. شیوع بیماری کرونا، نقطه عطفی برای تغییر توازن قدرت از غرب به شرق است».
– ولفگانگ ایشینگر رئیس‌ کنفرانس امنیتی مونیخ: «جهان در حال عبور از غرب به عصر پساغرب است. کاهش نفوذ اروپا و آمریکا زمینه را برای کشورهای دیگر فراهم کرده تا نظم جهانی جدیدی را شکل دهند. بازیگران غیرغربی، امور بین‌‌المللی را شکل می‌دهند. برخی از اساسی‌‌‌ترین ارکان غرب و نظم جهانی تضعیف شده. ناکامی‌ در پاسخ به درگیری‌ سوریه و اوکراین، ضعف ما را آشکار و زمینه را برای پُر کردن خلأ توسط کشورهایی مانند ایران و روسیه فراهم کرد».
– ویلیام برنز رئیس ‌سازمان سیا: «در صحنه بین‌‌‌ المللی که بیش از پیش پیچیده و رقابتی شده، رویکرد چین، بزرگ‌‌ترین چالش ژئوپولیتیک آمریکاست… روسیه و ایران، دیگر تهدید‌‌های بزرگ امنیتی هستند… آمریکا باید برای مقابله با تهدید‌‌های ایران، راهبردی فراتر از مسئله هسته‌‌ای داشته باشد».
در عین حال، بسیاری در غرب معتقدند که اگر چین از قدرت نظامی و روسیه از قدرت اقتصادی برخوردار است، ایران واجد نفوذ بی نظیر منطقه‌ای است که دیگران فاقد آن هستند. روزنامه لوموند ۱۵ دی ۹۹ در تحلیلی به‌قلم «ژان پیر فیلیو» استاد دانشگاه مطالعات سیاسی پاریس نوشت:
«سال ۲۰۲۰ نشان داد کاهش حضور آمریکا در خاورمیانه، روندی غیرقابل بازگشت شده. آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود. تصمیمات بی‌‌نظم و ‌ترتیب ‌ترامپ نباید ذهن را از پدیده اصلی غافل سازد: حضور آمریکا در منطقه از زمان اوباما تدریجاً رنگ باخته و این روند به شکلی برگشت‌‌ناپذیر ادامه خواهد یافت.
در ماجرای ‌ترور سلیمانی و حمله تلافی‌‌جویانه ایران به پایگاه عین‌‌الاسد، آمریکا نتوانست مانع نفوذ فزاینده ایران شود… آمریکا قبل از آنکه در پرونده اسرائیل- فلسطین به کلی منفعل شود، در سوریه، یمن و لیبی به حاشیه رانده شد.
در این میان، نه روسیه به‌‌رغم حضور در سوریه، و نه چین به‌‌رغم سرمایه‌‌گذاری‌ گسترده در منطقه، نتوانسته‌‌اند خلأ استراتژیک را پر کنند. مسکو و پکن قادر نیستند سازوکار منسجم اقتدار و نفوذ را پیاده کنند.
روسیه فقط به قدرت نظامی تکیه می‌کند و چین به فعالیت اقتصادی. اما این دو عامل نمی‌‌تواند به تنهایی گودال عمیق قدرت را در منطقه بپوشاند. اتحادیه اروپا هم از حضور در صحنه بین‌المللی به‌‌عنوان قدرتی بزرگ عاجز است و در خاورمیانه هم قادر به کاری نیست».

https://iuvmpress.news/fa/?p=40317

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب