515
اسرائیل نزدیک به یک سال مدعی پیروزی بود.
از زمان امضای توافق آتشبس در نوامبر 2024، مقامات و رسانههای اسرائیلی بارها لاف زدند که بیش از 80 درصد از توانمندیهای حزبالله را نابود کردهاند و این جنبش دیگر تهدیدی برای اسرائیل نیست.پیام روشن بود: پس از 66 روز جنگ، اسرائیل میخواست روایتی از پیروزی قاطع ارائه دهد، روایتی که هزینه سنگین جنگ را توجیه کرده و وجهه بازدارندگی خود را در منطقه احیا کند.
امروز، همان اسرائیل حرف کاملاً متفاوتی میزند.در طول ماه گذشته، مقامات نظامی و مفسران امنیتی اسرائیلی هشدار دادهاند که حزبالله تجدید قوا کرده و اکنون منبع اصلی خطر برای اسرائیل است.
چگونه جنبشی که اسرائیل ادعا میکرد فقط چند ماه پیش آن را متلاشی کرده است، ناگهان به یک تهدید وجودی تجدید شده تبدیل شد؟
توهم پیروزی
حقیقت این است که پیروزی اعلام شده اسرائیل تا حد زیادی یک توهم سیاسی و روانی بود.
بله، اسرائیل به موفقیتهای تاکتیکی قابل توجهی دست یافت، از جمله عملیات پیجر تروریستی که شبکههای ارتباطی حزبالله را هدف قرار داد، تا ترور رهبران کلیدی، از جمله سید حسن نصرالله و سید هاشم صفیالدین.اینها ضربات دردناکی بودند که هدفشان شکستن زنجیره فرماندهی و تضعیف روحیه مقاومت بود.اما هیچ یک از اینها به پیروزی استراتژیک منجر نشد.
حزبالله با وجود مواجهه با تمام توان نیروی هوایی اسرائیل، ائتلافی تحت حمایت آمریکا و بمباران بیامان زیرساختهایش، موفق شد در آخرین روز جنگ به تلآویو حمله کند.همین یک واقعیت ادعاهای اسرائیل را در هم شکست: اگر پس از 66 روز جنگ تمام عیار، حزبالله همچنان قادر به ضربه زدن به قلب اسرائیل بود، پس مقاومت شکست نخورده بود، بلکه تاب آورده بود.
شکستی در میدان نبرد
حتی گویاتر از آن، شکست اسرائیل در آغاز تهاجم زمینی بود.اسرائیل پس از جمعآوری بیش از 75000 نیرو در مرز، بارها تلاش کرد تا به جنوب لبنان حمله کند و «حزبالله را از درون نابود کند.»با این حال، علیرغم تخریبهای ناشی از حملات هوایی، ارتش اسرائیل هرگز به هیچ وجه معناداری وارد لبنان نشد.هزینه و خطر به سادگی بسیار زیاد بود.
این تردید محدودیتهای قدرت اسرائیل و بازدارندگی پایداری را که توانمندیهای حزبالله همچنان تحمیل میکند، آشکار کرد.
بنابراین، اسرائیل نیاز داشت تا دستاوردهای خود را بزرگنمایی کند، جنگ را به عنوان یک پیروزی قاطع به تصویر بکشد و ادعا کند که مقاومت را نابود کرده است، در حالی که در واقعیت، حقیقت از آن بسیار دور بود.تصویر پیروزی به یک ضرورت سیاسی تبدیل شد، نه بازتابی از حقایق روی زمین.
پیام واقعی
وقتی اسرائیل اکنون میگوید که حزبالله «تجدید قوا کرده است»، اطلاعات جدیدی را فاش نمیکند، بلکه به شکست خود اعتراف میکند.مقاومت از همان ابتدا نابود نشد.زخمی شد، اما نشکست.توانایی آن برای ظهور مجدد به این سرعت فقط تأیید میکند که ساختار، پشتیبانی و تجربه آن دست نخورده باقی مانده است.
علاوه بر این، این تغییر در لفاظی این سوال مهم را مطرح میکند: آیا اسرائیل درباره یک حزبالله تجدید قوا شده هشدار میدهد زیرا واقعاً از یک تهدید تجدید شده میترسد، یا به این دلیل که به بهانههای جدیدی نیاز دارد، چه برای توجیه حملات آینده به لبنان یا برای تحت فشار قرار دادن دولت لبنان برای رویارویی با مقاومت؟
در محاسبات ژنرالها و مقامات امنیتی اسرائیل، هر جنگ آینده قطعاً علیه مقاومتی خواهد بود که هنوز وجود دارد و ممکن است تواناییهایی داشته باشد که اسرائیل به طور کامل درک نمیکند یا حتی از آنها اطلاعی ندارد.
قویترین کارت لبنان
برای لبنان، این اپیزود یک درس آشکار دارد.مقاومت همچنان قویترین کارت کشور است، نه یک بار، بلکه تضمینی است که اسرائیل نمیتواند اراده خود را از نظر نظامی یا سیاسی تحمیل کند.لبنان هرگز نباید این کارت را رها کند، صرف نظر از هزینه، در منطقهای شکننده که اتحادها یک شبه تغییر میکنند و تعادل گذرا است، مقاومت محافظ لبنان و تنها تضمین واقعی آن در برابر تجاوز و اشغال باقی میماند.
ابراهیم ماجد
نظر
ارسال نظر برای این مطلب