جمهوری خلق چین ( حزب کمونیست ) جزیره تایوان را جزو مناطقی میداند که باید حاکمیت این نظام سیاسی بر آن اعمال شود اما غرب گرایان و به خصوص ایالات متحده با پشتیبانی از تایوان با این ادعای چین مخالفند.
کمونیستها با رهبری مائو تسه تونگ از سال ۱۹۴۹ با شکست ناسیونالیستها به رهبری “چیانگ کای شک ” بر تمام جغرافیای چین سیطره یافتند و نیروهای جمهوری چین به جزیره تایوان عقب نشینی کردند.
از آن روز دولت تایوان تحت حمایت ایالات متحده بود و به عنوان نماینده چین شناخته میشد اما از سال ۱۹۷۱ چین با این شرط که کرسی چین باید از ناسیونالیستها گرفته و به جمهوری خلق واگذار شود وارد سازمان ملل شد.
از آن روز هر کشوری تایوان را به رسمیت بشناسد، حق داشتن روابط دیپلماتیک با جمهوری خلق چین را ندارد.
در سالهای گذشته پس از اصلاحات عمیق و موفق “دنگ شیائو پینگ” ، به کمک بازدارندگی اتمی و حق وتو و سایر مولفههای قدرت چون جمعیت بالا و ژئوپلیتیک مناسب، این کشور در طی همکاری با غرب به رشد بی سر و صدا اما بسیار سریع در اقتصاد دست یافت.
ایالات متحده پس از مدتی متوجه اشتباه خود در همکاری با چین گردید، اما دیگر دیر شده بود، زیرا چینیها از طریق همکاری با غرب توانسته بودند به یک کشور صاحب تکنولوژی تبدیل و خود را در قامت رقیبی قدرتمند برای آمریکا جلوه دهند.
از سال ۲۰۱۱ دکترین اوباما بر کنترل چین تبدیل گردید و با روی کار آمدن ترامپ این استراتژی تقویت شد.
ایالات متحده علاوه بر جنگ تجاری، همزمان بر تضعیف چین از طریق حمایت از ناراضیان داخلی مانند اعتراضات هنگ کنگ، سین کیانگ و تبت متمرکز است.
در بعد دیگر در تلاش است تا با ایجاد چالشهای نظامی و امنیتی به سان درگیری مرزی با هند و اختلافات در دریای چین جنوبی و دریای زرد (شاخاب شمال دریای چین شرقی ) و … دامن بزند.
اما برخلاف انتظار تاکنون چینیها بر تمام چالشها فائق شدهاند و برآوردها نشان میدهد اگر ایالات متحده تدبیری نیاندیشد در ۵ سال آینده چین قدرت اول اقتصادی جهان خواهد شد.
چینیها همچنین در حال ساخت چندین ناو هواپیمابر، رزم ناو و ناوشکن هستند و در زمینه هوایی هم گسترش سریعی داشتهاند.
آنها در بعد ژئو اکونومیک نیز با احیای جاده ابریشم نشان دادند عزم جدی برای افزایش نفوذ خود به سمت باختر دارند.
برآیند تصمیمات و رفتارهای چشم بادامیها به صاحب نظران میگوید که آنها در آینده قصد دارند خود را در قامت یک ابرقدرت مطرح کنند.
البته چین برای ابرقدرت شدن بر خلاف ایالات متحده فاقد برخی مولفهها چون قدرت رسانهای و نرم، تکنولوژی بسیار پیشرفته، فرهنگ جذاب، زبان آسان جهت یادگیری و ایدئولوژی گیرا هستند.
چین امروز به صورت تک حزبی اداره میشود، آزادی بیان در آن پایین و رهبر آن مادام العمر است؛ یعنی توسعه اقتصادی آن متناسب و متوازن با توسعه سیاسی نبوده و همین امر به گمان نگارنده پاشنه آشیل اصلی نظام جمهوری خلق در آینده خواهد شد .
با این وجود نمیشود منکر شد که اگرچه چین مولفههای لازم برای تبدیل به یک ابرقدرت در همه عرصهها را ندارد لکن در زمینه اقتصادی قابلیت زمین زدن آمریکا را خواهد داشت.
بنابراین آمریکا ساکت ننشسته و قصد دارد با حضور نظامی گسترده در اطراف چین، آن را کنترل کند و جزیره تایوان یک سرپل مناسب برای ایالات متحده در این خصوص خواهد بود؛ تصمیمی که به شدت برای چینیها حساسیت برانگیز بوده و اصلا آن را برنخواهند تافت.
پ ن : این یادداشت متعلق به یکسال و نیم پیش بوده و در شهریورماه سال ۹۹ در همین کانال نگاشته شده است.
حال که جنگ روسیه علیه اوکراین به مراحل حساس خود رسیده بسیاری معتقدند چین از این فرصت نهایت استفاده را برده و تایوان را ضمیمه خاک خود خواهد کرد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب