غرب و روسیه در یک نبرد بزرگ با یکدیگر به سر میبرند. در این نبرد که که بخشی از آن یک رویارویی مستقیم نظامی در اوکراین است و بخش بزرگتر و پیچیدهتر آن جنگ در منطقه خاکستری و زیر آستانهی جنگ مستقیم در اروپای شرقی است. جایی که روسیه در حال تلاش برای حفظ فضای استراتژیک خود است و غرب در تلاش برای گسترش مرزها و محدود کردن روسیه. اکنون جبههی نبرد در اروپای شرقی در روزهای مهمی بسر میبرد و مولداوی یکی از زمینهای بازی طرفین است.
مولداوی به کدام سو میرود؟
مولداوی کشوری کوچک در اروپای شرقی و هممرز با اوکراین است. در انتخابات ریاست جمهوری دوره ی قبل خانم مایا ساندو فردی که طرفدار غرب و پیوستن به اتحادیه اروپا بود، توانست رئیس جمهور شود. در این دوره نیز که انتخابات پیش رو است او از شانس بالایی برای پیروزی برخوردار است هرچند رقیب جدی او الکساندر استویانوگلو از حزب سوسیالیست سنتی طرفدار روسیه نیز شانس برای پیروزی دارد[1].
دولت غربگرای مولداوی معتقد است که دولت روسیه به صورت سازمان دهی شده در حال دخالت در فرایند انتخابات در این کشور است و روسها میخواهند که مولداوی یک کشور نزدیک به روسیه باقی بماند، برای همین آنها میلیونها دلار برای مدیریت و هدایت افکار عمومی به سمت کاندیدای مورد نظر خود هزینه میکنند.
با این حال که روسیه این دست اقدامات را رد کرده و آنها را صرفا اتهام زنی علیه خود میداند، اما بی شک برای روسیه حضور یک دولت همراه با سیاست های کرملین در مولداوی بهتر از یک دولت غربگرا است.
در واقع روسیه و غرب یک جنگ نیابتی یا یک جنگ هیبریدی را نیز با یکدیگر آغاز کرده اند که مولداوی یکی از زمینهای بازی آنها است. در این نبرد که پیش از جنگ اوکراین شروع شده است، غربیها توانستند با بسیج گسترده امکانات خود و خارج نشینان مولداوی، طرح پیوستن به اتحادیه اروپا در چارچوب قانون اساسی این کشور را جای دهند و در اولین مرحلهی نبرد بر روسها غلبه کنند آن هم با اختلاف بسیار اندک[2].
در کنار آن دولت خانم ساندو فعالیت برخی احزاب طرفدار روسیه را در کشور ممنوع اعلام کرد، با این استدلال که آنها از طرف جریانهای خارجی تامین مالی می شوند تا امنیت و ثبات را در کشور به چالش بکشند[3]. اینطور به نظر می رسد که مولداوی در تلاش است تا هرطور شده بتواند خود را به عضویت اتحادیه اروپا درآورد. دولت مستقر از هیچ تلاشی برای جلوگیری از فعالیتهای جریانهای مخالف اتحادیه اروپا به بهانههای مختلف، مضایقه نکرده است. با این حال به نظر میرسد که طرفداران پیوستن به اروپا در مقابل مخالفین جمعیت کمتری دارند، به ویژه اینکه موافقان این امر اکثرا در خارج از کشور مستقر هستند و شاید چندان به اوضاع داخلی کشورشان احاطه ندارند و تحت تاثیر فضای رسانهای هستند.
جنگ بزرگ!
نبرد روسیه و غرب فقط به اوکراین و مولداوی محدود نمیشود. بلکه نبردی بزرگتر برای حرکت به سمت مدیریت آیندهی اروپا و در نگاهی بزرگتر مدیریت منابع و راههای تجاری در منطقه اوراسیا است. روسیه در این نبرد متحدینی دارد که میتواند از آنها کمک بگیرد، کشورهایی مانند مجارستان، صربستان و حتی گرجستان. این طور به نظر میرسد که دولتهای اروپای شرقی چندان با ارزشهای اروپای غربی همراه و همسو نیستند، آنها قائل به برخی چارچوبها هستند که در قوانین اتحادیه اروپا جایی ندارد و همین مسئله محل چالش آنها با اتحادیه اروپا است. روسیه توانسته است از این اختلافات به نفع خود بهره ببرد و سیاستهای خود را در اروپای شرقی تا حدی موفقیت آمیز ببیند. روسیه درتلاش است که فضای حیاتی خود را حفظ کند و در عین حال به گسترش دامنهي نفوذ خود بپردازد تا بتواند در مذاکرات پیشرو با طرفهای غربی کارتهای بازی بیشتری داشته باشد.
غرب نیز با آگاهی از همین مسئله در تلاش است که فشارها را در جبهههای مختلف بر روسیه افزایش دهد تا بتواند بیشترین امتیازات را برای خود کسب کند. آنها در این امر از سیاستهای روس هراسانه و اینکه روسیه ممکن است به کل اروپا حمله کند، بهره میبرند. در واقع این یک جنگ بزرگ در چند لایهی مختلف بین روسیه و غرب است و برنده کسی است که بتواند از ابزارهای غیر نظامی موجود به بهترین شکل ممکن استفاده کند. رسانهها، دیپلماسی، اقتصاد و فرهنگ از مهم ترین این ابزارها هستند که هر دو طرف در تلاش برای اثرگذاری بر مناطق خاکستری مانند مولداوی هستند. باید به نظاره نشست و دید که آیا این مناطق هم از آستانهی خاکستری عبور میکنند و مانند اوکراین محل درگیری مستقیم میشوند یا اینکه در همین منطقه خاکستری نبرد ادامه خواهد داشت و طرفین به یک صلح پایدار خواهند رسید.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب