حاکمیت اندیشه نژادپرستی بر تمدن غرب 20

حاکمیت اندیشه نژادپرستی بر تمدن غرب


آیا جنایتکارتر از تمدن غرب در تاریخ تمدن بشر می‌توان تمدنی را مشاهده کرد که به هیچ یک از ارزش‌های اخلاقی باور نداشته باشد و در نهایت بی‌رحمی و خشونت، تنها به منافع استعماری خویش بیندیشد و به‌نام مدرن‌سازی و یکسان‌سازی فرهنگی جامعه و ملت، اقدام به خشونت‌بارترین و کثیف‌ترین پروژه‌ تربیتی جامعه بشری نماید تا «پوست جامعه انسانی قرن بیستم» همچنان «سفید سفید» باقی بماند و «پوست غیرسفید» جایگاهی در میان مردم و تمدن قرن بیستم و امتیازی در چشم‌انداز تمدن‌سازی سفیدپوستان بدست نیاورد و ارزشی را به آینده جامعه تقدیم نکند.
و چنین می‌شود که در سرزمین اشغال شده کانادا توسط امپراتوری استعماری انگلیس، در آغاز قرن بیستم مدارسی با مشارکت صمیمانه کلیسا پی‌ریزی می‌شود تا «نسل سرخپوستان» کانادایی را از تاریخ و هویتشان جدا کند و به آنان شناسنامه بریتانیایی بدهد تا به ملکه انگلیس و ویکتوریا عشق بورزند و ستایش او را نشانه حقیقی وطن‌پرستی به‌شمار آورند.
در هر حکومتی و یا در هر سازمان پرقدرتی هنگامی بستر این پروژه تربیتی جنایتکارانه شکل می‌گیرد که همه نخبگان سیاسی و شخصیت‌هایی که قدرت رهبری جامعه را در دست دارند؛ این جنایتکاری تربیتی را امری ضروری برای رشد اجتماعی و تقویت پیوندها و نیز تسهیل روندهای آموزشی به منظور رسیدن به احساسات همسان یا همگرا می‌دانند و یقین دارند اگر از این اقدام تربیتی جنایتکارانه به هر دلیلی کوتاهی کنند به اقتدار دولت و جامعه در آینده تاریخ لطمه خواهند زد و بدین ترتیب حکومت قدرتمند انگلیس و موقعیت سیاسی ملکه ویکتوریا را در خط خطرات و تهدیدهای فرهنگی قرار خواهند داد.
بنابراین، در برابر این فاجعه بزرگ تمدنی، باید اظهار کرد همگی نخبگان سیاسی، فرهنگی، رسانه‌ای و هنری متعلق به امپراتوری تمدن غربی باید و باید پاسخگو باشند و هرگز نمی‌توانند به دلیل اینکه این حادثه کهنه شده و در تاریخ آرام گذشته، آرام گرفته است؛ سکوت کنند و از نگاه کردن به آن بگریزند.
مدارس بزرگ شبانه‌روزی زنجیره‌ای که در آغاز این قرن پرهیاهوی دسترسی به دانش‌های برق و تلفن و هواپیما تأسیس شد و در دل این تحولات چشمگیر و خیره‌کننده همچنان به کشتار «خردسالان سرخپوست» بی‌سر و صدا ادامه داد آیا نشانه‌ای بزرگ از حاکمیت اندیشه نژادپرستی و برتری ذاتی و عقلی نژاد سفید بر نژاد غیرسفید نیست؟
آری، همان قدرت مرکزی استعماری و سلطه‌طلبی که رودزیا را به آفریقای جنوبی برد و آغازین سال‌های قرن بیستم را با اعلام کشوری به‌نام رودزیا همراه ساخت و نژاد سیاه را نژاد خدمتگزار و نوکر ذاتی تمدن سفید غربی معرفی کرد، همان قدرت در همان آغاز قرن، مدارس کشتار نژادی سرخپوستان را بپا داشت تا امپراتوری تمدن سفید غربی برای دسترسی به قدرت اقتصادی برتر و حاکمیت جهانی ارزش‌های نژاد سفید، بتواند با آرامشی پایدار از روی سیل خون نژاد غیرسفید رژه برود و با عزمی اهریمنی، اندیشه کشتار خردسالان سرخپوست را کشتاری تربیتی معنا کند تا کشور کانادا بتواند در آینده تمدن سفید، پرچمدار حقوق جهانی بشر معرفی شود!
 


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب