با آغاز بحران سوریه بازیگران بسیاری بدون اینکه مجوز رسمی دولت قانونی سوریه را داشته باشند اقدام به انجام عملیات نظامی و یا حتی تأسیس پایگاههای نظامی کرده اند. در این میان رژیم صهیونیستی عملیات هوایی گستردهای را طی سالیان گذشته در قلمرو سوریه علیه مواضع دولت، گروههای مقاومت و جمهوری اسلامی ایران انجام داده است.
رژیم صهیونیستی تضعیف حضور مقاومت در سوریه با محوریت ایران را به عنوان راهبرد اساسی خود در قبال این کشور قرار داده و از آن تحت عنوان «جنگ میان جنگ ها» نام میبرد. مطابق با برخی از گزارشهای منتشر شده از رسانههای عربی تا کنون رژیم صهیونیستی بیش از ۴۰۰ حمله هوایی در قلمرو سوریه انجام داده است که طی آنها حدود ۳۰۰ تن از فرماندهان و نیروهای متعلق به دولت سوریه، محور مقاومت و ایران هدف قرار گرفته اند.
در جدیدترین حمله رژیم صهیونیستی به مناطق اطراف دمشق که طی هفتههای گذشته صورت گرفت، پنج نیروی نظامی متعلق به محور مقاومت مورد هدف قرار گرفتند. در یادداشت پیش رو تلاش میشود که حملات رژیم صهیونیستی در قلمرو دولت سوریه از منظر قواعد و مقررات حقوق بین الملل مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
اگرچه رژیم صهیونیستی به دلیل ماهیت نامشروع و اشغالگر توسط ایران و سوریه – و بسیاری از دیگر کشورها – به عنوان «دولت» به رسمیت شناخته نشده است اما حملاتی که این رژیم در قلمرو حاکمیتی دولت سوریه انجام میدهد مصداق «توسل به زور» در حقوق بین الملل است. برای اینکه مشخص شود حملات رژیم صهیونیستی به سوریه چه نسبتی با حقوق بین الملل دارد، باید توسل به زور و مقررات پیرامون آن از دو منظر قواعد مسلم حقوقی و مورد مطالعه قرار گیرد.
توسل به زور از منظر حقوق بین الملل چه وضعیتی دارد؟
پس از تأسیس سازمان ملل متحد در اواسط قرن بیستم میلادی به موجب منشور این سازمان توسل به زور یا استفاده از نیروی نظامی با بیان شرایطی ممنوع اعلام شد. این قاعده امروز در زمره قواعد بدیهی و لازم الاتباع بین المللی قرار دارد. با وجود ممنوعیت توسل به زور، منشور ملل متحد در دو مورد استفاده از نیروی نظامی را مجاز اعلام کرده است؛ مورد اول در صورتی است که شورای امنیت اجازه عملیات نظامی را مطابق با ماده ۴۲ منشور ملل متحد صادر کند.
در این ماده اعلام شده است «در صورتیکه شورای امنیت تشخیص دهد که اقدامات پیشبینی شده در ماده ۴۱ کافی نخواهد بود یا ثابت شده باشد که کافی نیست میتواند به وسیله نیروهای هوایی – دریایی یا زمینی به اقدامی که برای حفظ یا اعاده صلح و امنیت بینالمللی ضروری است مبادرت کند. این اقدام ممکن است مشتمل بر تظاهرات و محاصره و سایر عملیات نیروهای هوایی – دریایی یا زمینی اعضای ملل متحد باشد». مورد دوم زمانی است که توسل به زور در قالب «دفاع مشروع» و در چارچوب ماده ۵۱ منشور ملل متحد مطرح میشود. این ماده در مواقعی که یک بازیگر مورد حمله نظامی قرار گرفته باشد، توسل به نیروی نظامی را – تا زمان ورود شورای امنیت به موضوع – مجاز اعلام کرده است.
حملاتی که رژیم صهیونیستی در قلمرو حاکمیت دولت قانونی سوریه انجام میدهد نه مطابق با ماده ۴۲ و نه در قالب ماده ۵۱ توجیه پذیر نیستند. هیچ گونه مجوزی از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای انجام عملیات نظامی در زمین و آسمان سوریه صادر نشده است. از طرفی دیگر نه دولت سوریه و نه دیگر کشورها از خاک سوریه برای حمله به رژیم صهیونیستی استفاده نکرده اند. لذا حملات رژیم صهیونیستی کاملاً در مغایرت با قواعد مسلم و پذیرفته شده حقوق بین الملل قرار دارد.
آیا حملات رژیم صهیونیستی در قالب حملات پیشدستانه یا پیشگیرانه قابل توجیه است؟
پس از لشگرکشی ایالات متحده آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی، تلاش بسیاری صورت گرفت تا این حملات در قالب دفاع پیشدستانه یا پیشگیرانه توجیه شوند، چرا که هیچ گونه وجاهت حقوقی از منظر قواعد مسلم و پذیرفته شده حقوق بین الملل برای آنها وجود نداشت. ایالات متحده صرفاً به اتهام وجود تسلیحات شیمیایی به عراق حمله کرد و اقدام خود را در چارچوب مفهوم دفاع پیشگیرانه توجیه کرد.
در چارچوب مفهوم حمله پیشدستانه یک کشور با در اختیار داشتن اطلاعاتی از قصد و نیت یک کشور دیگر برای حمله نظامی، اقدام به پیشدستی میکند تا تهدید قریب الوقوعی را دفع کند. اما در دفاع پیشگیرانه اگرچه هیچ اطلاعات موثقی در مورد قصد و نیت یک دولت برای حمله وجود ندارد، اما حمله نظامی با هدف از بین بردن «ظرفیت نظامی» آن مجاز شمرده میشود، بااین استدلال که از کاربرد آن ظرفیت در آینده جلوگیری شود.
اگرچه طی سالهای اخیر تلاش گستردهای برای توجیه پذیر نشان دادن آنها صورت گرفته است، نه حمله پیشدستانه و نه حمله پیشگیرانه در مجموعه قواعد و مقررات مسلم و پذیرفته شده ی بین المللی قرار ندارند. حمله پیشدستانه یا پیشگیرانه بیشتر برخواسته از ماهیت جنگل گونه و هرج و مرج آلود صحنه بین المللی است و نه تنها کمکی به استقرار و گسترش صلح و امنیت بین المللی نمیکند، بلکه زمینه را برای اقدامات تنش زا – مانند آنچه رژیم صهیونیستی انجام میدهد – فراهم میکند.
حتی اگر اندک وجاهت ضمنی هم برای حملات پیشدستانه و پیشگیرانه قائل شویم، حملات رژیم صهیونیستی در قلمرو حاکمیت سوریه نمیتواند در این قالب توجیه شود. چرا که؛
۱- دولت سوریه، یک دولت درگیر بحران و فاقد ظرفیت نظامی برای حمله به یک کشور دیگر است. به عبارتی دیگر تمام توان و ظرفیت دولت سوریه به همراه حامیان آن مانند روسیه و ایران صرف گذار آن کشور از وضعیت بحران و رسیدن به ثبات نسبی است. از این جهت توجیه حملات رژیم صهیونیستی در قالب حمله پیشگیرانه وجاهتی ندارد.
۲- علاوه بر فقدان ظرفیت نظامی در دولت سوریه برای لشگرکشی خارجی، هیچ گونه اطلاعات تأیید شدهای که موید وجود ارادهای در دولت سوریه برای حمله به اراضی اشغالی فلسطین باشد، وجود ندارد. لذا شرط اصلی برای توجیه حملات رژیم صهیونیستی در چارچوب حمله پیشدستانه نیز وجود ندارد.
۳- ممکن است گفته شود که حملات رژیم صهیونیستی به دلیل حضور ایران در سوریه و دفع حمله احتمالی صورت میگیرد، اما چنین استدلالی صحیح نسیت. چرا که اولاً جمهوری اسلامی ایران مکرراً هدف خود از حضور مستشاری در سوریه را کمک به دولت این کشور برای گذار از بحرانهایی مانند ناآرامیهای داخلی و مبارزه با تروریسم اعلام کرده است، و ثانیاً اینکه اصولاً جمهوری اسلامی ایران به دلیل برخورداری از توانمندی بالا در حوزه موشکی، نیازی به استفاده از خاک سوریه برای هرگونه پاسخ نظامی به رژیم صهیونیستی ندارد.
نتیجه اینکه حملات رژیم صهیونیستی در قلمرو دولت سوریه را میتوان از دو منظر قواعد مسلم و پذیرفته شده بین المللی و دکترین حملات پیشدستانه یا حملات پیشگیرانه مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. در چارچوب قواعد مسلم حقوق بین الملل حملات رژیم صهیونیستی مصداق توسل به زور تلقی میشود و چون در تطابق با موارد مجاز مندرج در مواد ۴۲ و ۵۱ منشور ملل متحد قرار ندارد، به لحاظ حقوقی نامشروع و غیرمجاز هستند. از منظر دکترین حملات پیشگیرانه و پیشدستانه نیز حملات رژیم صهیونیستی به دلیل فقدان شرایط لازم برای انجام این گونه حملات توجیه پذیر نیست. اگرچه حملات پیشگیرانه و پیشدستانه نیز خود دچار ابهامات و تناقضات حقوق بین المللی هستند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب