پس از اقدامات اسرائیل در چند ماه گذشته و از بین رفتن بسیاری از قواعد و قوانین بین المللی، دولتها و احزاب اروپایی با چالش بزرگ حمایت از اسرائیل مواجه بودند. در این بین حمله آنها به کنسولگری جمهوری اسلامی، نقطهی عطفی در اتفاقات منطقه بود. جایی که کشورهای بزرگ اروپایی از محکومیت اقدام اسرائیل خودداری کردند و طرفین درگیری را به خویشتن داری فرا خواندند. در این بین فقط مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اقدام اسرائیل را محکوم کرد[1]. دیگر اعضای اروپایی اتحادیه نیز موضعی مانند آلمان، فرانسه و بریتانیا داشتند.
دوگانگی به سبک اروپا!
در حالیکه اسرائیل در حال انجام یکی از مرگبارترین خشونتها در غزه علیه بی گناهان و غیر نظامیان است و در عین حال به هیچ قانون بین المللی هم پایند نیست، احزاب اروپایی صرفا به محکومیت نمادین آن اکتفا کردهاند و به نظر ترس از دست دادن حمایت لابی های صهیونیست مانع از موضع گیری قاطع احزاب در اروپا علیه اسرائیل است.
احزاب اروپایی اما در مقابل اقدام اسرائیل در حمله به کنسولگری ایران هم موضعی دوگانه داشتند و از آن چشم پوشی کردند. در واقع بنظر میرسد که در ایام انتخابات پارلمانی اروپا که طی دوماه آینده آغاز خواهد شد، احزاب اروپایی بیشتر به دنبال منافع مالی و حمایت های رسانهای هستند و انسانیت و حمایت از مظلومان چندان جایگاهی نزد آنان ندارد.
احزاب پارلمان اروپا پس از پاسخ جمهوری اسلامی به محکومیت گسترده این اقدام پرداختند. این احزاب از بزرگترین آنها به رهبری خانم فن درلاین تا کوچکترین آنها به صورت یکپارچه محکومیت گستردهای را علیه ایران انجام دادند[2]. این در حالی است که احزاب اروپایی همواره داعیه دار حقوق بشر و حمایت از قوانین بین المللی بودهاند. این احزاب در موارد مختلفی درزمینه هایی مانند مهاجرت یا برخورد با افراط گرایان همواره رویکرد دوگانه داشتهاند. اکنون نیز پس از مسئله فلسطین و جنگ غزه این موضوع بیش از پیش نمایان است.
در کنار آن باید به این نکته مهم توجه کرد که اروپا به دنبال زنده کردن درگیری های مذهبی کهنه با یهودیان نیست، موضوعی که برای چند دهه است که آنها از آن رهایی یافتهاند، بنابراین تلاش می کنند تا با پاک کردن صورت مسئله خود را از کانون چالش ها دور کند. اما آیا این رویکرد در بلند مدت هم کارکرد خواهد داشت، سوالی است که بنظر پاسخ به آن چندان دشوار نیست. اگر احزاب اروپایی نسبت به جنایات اسرائیل سکوت می کنند، عواقب این سکوت در ایجاد شکاف های عمیق در جوامع اروپایی قابل مشاهده است. جایی که به نظر مردم اروپا در حال تبدیل شدن به دو گروه مخالف هم هستند و هرکدام دیگری را به حمایت از ظالمان متهم می کند.
در واقع رویکرد یکجانبه احزاب اروپایی نقش بسزایی در دوقطبی شدن جامعه اروپا دارد. بنظر می رسد صرف نگاه به موضوعات قدرت و تامین مالی حزب برای در راس قدرت ماندن، آنها را از توجه به واقعیات دور نگه داشته است. جریان های احزاب در قاره سبز به دنبال ترغیب مردم برای حضور در انتخابات پارلمانی هستند، آنها تلاش می کنند از هر موضوعی در این راستا بهره ببرند و خود را حامی افکار و منش مردم اروپا بمانند. اما گویی در رابطه با اسرائیل مسئله متفاوت است. آنها نه تنها در این مورد به افکار عمومی خود توجهی نمی کنند بلکه سعی در جهت دهی به افکار عمومی را نیز دارند. جریان های سیاسی در اروپا به خوبی متوجه هستند که اولویت مردم اروپا رفاه، تغییرات اقلیمی و جنگ روسیه است. در واقع مردم اروپا از هزینه شدن مالیات هایشان در ای موارد آگاهی دارند[3]، اما حمایت همه جانبه از اسرائیل برای مردم اروپا یک اولویت نیست و این موضوع را دولت ها و احزاب به خوبی می دانند. بنابراین آنها برای اینکه بتوانند افکار عمومی خود را قانع کنند باید یک دشمن بزرگ در خاورمیانه تعریف کنند. برای همین است که آنها همواره نام ایران را در کنار روسیه می آورند و این دو کشور را در چشم یک تهدید تعریف می کنند. این رویکرد در واقع در راستای حمایت از اسرائیل و پیدا کردن یک راه برای ارائه کمک های مختلف به آنها است.
همچنین مسئلهای که شاید جریان های سیاسی اروپا به آن توجه نکرده اند توجه به ذات بشری و دیگری شکسته شدن انحصار رسانهای در غرب است که باعث شده است مردم اروپا حقایق را از دریچه های مختلفی بنگرند و بتوانند تصمیمات درستی بگیرند. حالا اروپا به لطف آگاهی نسبی مردمانش بهتر میتواند احزاب خود را بشناسد و بر اساس معیارهای مختلف و البته جدیدی به آنها رای دهد. به نظر این گونه می رسد که تحولات خاورمیانه و به ویژه غزه نقش مهمی در انتخاب آینده مردم اروپا دارد و تصمیمات و موضع گیری های سیاسی رهبران احزاب و دولتها دیگر از چشم مردم پوشیده نیست.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب