انتشار تصاویر ویدئویی مربوط به ضرب و شتم نظر محمد مشهور به خاشه جوان قندهاری به سرعت خبرساز شد. این طنزپرداز مشهور افغانستان به دلیل بذلهگویی و فکاهیهایش شخصیتی پرطرفدار در میان مردم افغانستان بود، اما نیروهای طالبان او را در ۲۲ ژوئیه از خانهاش در شهرستان دند از ولایت قندهار بیرون برده و بعد از ضرب و شتم، تیرباران کردند.
انتشار تصاویر ویدئویی مربوط به ضرب و شتم نظر محمد مشهور به خاشه جوان قندهاری به سرعت خبرساز شد. این طنزپرداز مشهور افغانستان به دلیل بذلهگویی و فکاهیهایش شخصیتی پرطرفدار در میان مردم افغانستان بود، اما نیروهای طالبان او را در ۲۲ ژوئیه از خانهاش در شهرستان دند از ولایت قندهار بیرون برده و بعد از ضرب و شتم، تیرباران کردند. طالبان مسئولیت اعدام او را به عهده گرفت، هرچند که مدعی شد او در عملیات چریکی کشته شده است. این اتفاق در نظر بسیاری در افغانستان پیشدرآمد بازگشت طالبان به عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان است که بعد از پیشرویهای اخیر این گروه قوت گرفته و باعث شده است تا این مسئله بیش از هر موقع دیگری مورد توجه قرار بگیرد که وضعیت افغانستان چگونه خواهد شد و پیشرویهای اخیر طالبان چه آیندهای را برای این کشور رقم خواهد زد؟ هرچند که به سختی میتوان وضعیت افغانستان حتی در آیندهای نزدیک را نیز پیشبینی کرد، اما دستکم تحولات قابل توجهی هم در گروه طالبان و هم در سوی طرف مقابل رخ داده که در این چند سال بیسابقه بوده است.
طالبان در ۲ جبهه
نیروهای طالبان پیشرویهای خود را همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان شروع کردند. در ابتدا تصور میشد که طالبان بیشتر شهرها و شهرستانهای کوچک را هدف قرار میدهد که چندان حمایت نظامی از آنها نمیشود، اما حالا معلوم شده که این گروه امیدوار است دست کم برخی از مراکز استانهای افغانستان را نیز تحت تصرف خود را درآورد. از این روست که طالبان فشار نظامی خود را برای تصرف شهرهایی نظیر هرات در غرب، لشکرگاه در مرکز استان هلمند و شهر قندهار در جنوب بیشتر کردهاند و این در حالی است که تمامی شهرستانهای استان هلمند را به تصرف خود درآوردهاند و نیروهای دولتی تنها بخشهایی از شهرستانهای کجکی و گرشک را در اختیار دارند. هرچند که مقامات نظامی افغانستان خبر از بازپسگیری برخی از شهرها میدهند، اما روشن است که این خبرها بیشتر حکایت از دست به دست شدن مناطق دارد تا اینکه به معنای تسلط دوباره نیروهای دولتی بر شهرهایی باشد که کنترل آنها را طی این مدت از دست دادهاند. در واقع، نبردهای اخیر دو جبهه به طور کامل متفاوت را به نمایش گذاشت. یک جبهه نیروهای دولتی که انگیزه چندانی برای پایداری در برابر نیروهای طالبان ندارند و گذشته از کمبود تجهیزات و تسلیحات لازم یا برنامه و طرح مشخص نظامی برای مقابله با هجوم طالبان، فاقد انگیزه لازم برای ایستادگی هستند. جبهه طالبان برخلاف این یکی، امیدوار به پیروزی نهایی است و خروج نیروهای امریکایی این امید را به نیروهای آن داده است که میتوانند با تصرف شهرهای افغانستان بار دیگر کنترل این کشور را به دست بگیرند. علاوه بر این، سفرهای متعدد هیئت طالبان به کشورهای مختلف حاکی از این است که طالبان تنها به فکر جبهه نظامی و دستاوردهایش در آن نیست بلکه سعی میکند با این سفرها مشروعیت سیاسی در سطح بینالملل به دست بیاورد و شاید در این بین، متحدان تازهای نیز برای خود دست و پا کند. سفر هیئت طالبان به پکن از این جهت حائز اهمیت است و نشان میدهد که طالبان به جز کشورهای منطقهای و روسیه، پکن را هم در محاسبات خود در نظر دارد و سعی میکند تا از نقش پکن برای استقرار سیاسی خود بهرهبرداری کند.
مقاومتهای محلی
عقبنشینیهای پی در پی نیروهای دولتی در برابر هجوم گسترده طالبان باعث شده است که گروههای محلی برای دفاع از روستاها و شهرهای خود در برابر این گروه شکل بگیرند. ساکنان شهرستان چارکند از استان بلخ به دور زنی به نام سلیما مزاری جمع شدند که از معدود زنان جنگجوی افغانستان است که حالا در مقابل طالبان دست به اسلحه برده است. سلیمه، سومین فرماندار در تاریخ معاصر افغانستان است که یک ماه قبل از کمین نیروهای طالبان جان سالم به در برد و بنا بر گزارش فارین پالسی، با حضور مستقیم در خط مقدم، نیروهای خود را آماده مقابله با طالبان میکند. سردار جنگی عبدالغنی علیپور معروف به فرمانده شمشیر از فرماندهان زمان جنگ داخلی افغانستان در دهه ۹۰ است که حالا با پیشرویهای طالبان دوباره نیروهای خود را بسیج کرده است تا امنیت جادهها و شهرها در استانهای وردک، غور و دایکندی را تأمین کنند. این نیروها مستقل از ارتش و پلیس افغانستان عمل میکنند و حتی سابقه درگیری با نیروهای دولتی نیز داشتهاند؛ چنانکه درگیری سال گذشته باعث بازداشت کوتاهمدت این فرمانده شده بود. به هر حال، او بار دیگر به عرصه نبرد بازگشته است، زیرا معتقد است که اگر مردم هزاره دست به سلاح نبرند، تاریخ تکرار میشود و هزارهها بار دیگر قتلعام میشوند.
این موارد به معنای تقویت جنگسالاران در عرصه سیاسی-نظامی افغانستان است، چنانکه عطا محمدنور و محمد اسماعیلخان از جنگسالاران سابق با وعده آزاد ساختن شهرها از دست طالبان به دنبال جلب حمایت مردمی هستند. طبیعی است که مردم با توجه به ضعف نیروهای دولتی و نزدیک شدن خطر طالبان از بازگشت جنگسالاران استقبال کنند و حکومت مرکزی نیز به نوبه خود مجبور باشد تا با حمایت از آنها دست کم مانع از پیشروی طالبان شود، اما روشن است که تقویت جنگسالاران به معنای تضعیف دولت در مناطق تحت نفوذ آنها نیز است. به عبارت دیگر، تشکیل گروههای محلی و مقاومت آنها در برابر طالبان گزینه قابل توجه در وضعیت فعلی است، اما بیشک تأثیرات قابل توجهی در درازمدت خواهد داشت و این تجربه باعث میشود تا رسیدن افغانستان به ثبات کامل، این گروهها در مناطق خود حرف اول را بزنند و دولت مرکزی نتواند به وظیفه خود برای یکپارچگی سیاسی عمل کند.
تعامل با خارج
طالبان با اعزام هیئت سیاسی خود به کشورهای عمدتاً همسایه افغانستان نه تنها به دنبال جلب حمایت سیاسی آنهاست بلکه به دنبال این است که چهرهای متفاوت از زمانی به نمایش بگذارد که قدرت را در افغانستان به دست داشت. لازم به یادآوری است که طالبان در طول چند سالی که از ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بر افغانستان حکومت میکرد چندان ارتباطی با جهان خارج نداشت و به جز سه کشور پاکستان، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، هیچ کشور یا سازمان بینالمللی حکومت آن را به رسمیت نمیشناخت. علاوه بر این، طالبان حتی با این سه کشور نیز رفت و آمدهای چندانی نداشت و چنین به نظر میرسید که انزواطلبی اصل مسلم این گروه در برابر جهان خارج است؛ چیزی شبیه به دکترین انزواطلبی امریکا قبل از جنگ دوم جهانی که به دکترین مونروئه معروف است. طالبان امروز متفاوت از گذشته شده است. هیئت عالیرتبه سیاسی آن مدام در تحرک است و کمتر خبری از آن انزواطلبی مسلم در این گروه هست. در مقابل، دولت افغانستان با اعتماد به امریکا گمان میکرد که چندان نیازی به تعامل گسترده با جهان خارج ندارد و این اعتماد تا حدی بود که حتی نمایندهای در چندین دور مذاکرات مستقیم بین امریکا و طالبان نداشت. حالا نتیجه این اعتماد را میتوان دید و معلوم شد که امریکا با ترک سریع و عجولانه افغانستان، دولت کابل را در وضعیتی قرار داده است که جدا از شهرستانها، مراکز استانها نیز در خطر سقوط به دست طالبان باشند. نتیجه این اعتماد حتی در گزارش دفتر بازرس ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان، سیگار، نیز منعکس شده است که میگوید: «توافقنامه دوحه میان امریکا و طالبان به جای اینکه در گفتگوها میان دولت افغانستان و طالبان پیشرفتی ایجاد کند، باعث شدت یافتن حملات شورشیان طالبان شده است.» بنا بر این گزارش، عملکرد امریکا در افغانستان نشان میدهد که با دو برابر شدن حملات طالبان بعد از توافق بین واشنگتن و این گروه، دولت افغانستان با بحران موجودیت روبهرو شده است. دولت کابل معمولاً به سفرهای هیئت طالبان و نحوه استقبال از آن اعتراض کرده است، اما توجهی به این نکته نداشته که بازیگران خارجی نه تنها آن نگاه سابق را به طالبان ندارند بلکه به دلیل خروج عجولانه امریکا از افغانستان، دولت کابل را در وضعیتی نمیبینند که بتواند در برابر طالبان نقش تعیینکنندهای داشته باشد؛ بنابراین نحوه تعامل دو سوی دولت کابل و طالبان با جهان خارج باعث تغییر دیدگاهها نسبت به گذشته شده است و تردیدی نیست که این تغییر دیدگاه بر آینده افغانستان و مشارکت طالبان در قدرت تأثیرگذار خواهد بود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب