خیزش مردمی اصطلاحی است که مردم افغانستان از سالیان متمادی با آن آشنایی دارند، گاهی خیزش مردم علیه تجاوز شوروی سابق شکل گرفته، گاهی علیه تهاجم اولیه طالبان و اکنون نیز علیه قساوت و بیرحمی گروه طالبان در سراسر کشور شکل میگیرد و به دفاع از نظام و مردم سالاری و بقای ملت و کیان مملکت در برابر گروهی که میاید و دار و ندار مردم را یا در پاکستان به حراج میگذارد یا آتش میزند، میپردازد
.
اما در مقطع کنونی که صدها هزار نیروی مسلح ملی در کشور وجود دارد، حمایت جامعه جهانی از این نیروها هست و امکانات زمینی و هوایی خوبی در اختیار دارد، ضرورت شکل گیری خیزشهای ملی علیه طالبان چیست و چرا باید از این حرکتها حمایت شود. به نظر میرسد که گروه طالبان میدان جنگ تبلیغاتی و اخلاقی را در کشور برده و با پنهان شدن در پشت آموزه مقدس جهاد، در روستاها روایت اخلاقی برتر را از آن خود کرده است.
در این صورت، مردم روستایی که اکثریت مطلق نفوس کشور را تشکیل میدهند و نسبت به جامعه شهری با مفاهیم مذهبی دگماتیک برخورد میکند فریب روایت « جهاد » طالبان را خورده و بیشتر از این که با رویکرد عقلانی از منافع ملی و دولت مرکزی حمایت کند، با جنگجویان گروه تروریستی طالبان همدلی یافته است. در این وضعیت، طبیعی است که نیروهای مسلح ملی نتواند با کل نفوس کشور مقابله نماید و ناگزیر ولسوالیها را یکی پی دیگری به طالبان واگذار میکند.
قوای مسلح افغانستان یک نیروهی ایدئولوژیک همانند طالبان نیست، این قوا پسوند ملی دارد و به تبع آن در عقب آموزههای مذهبی پنهان شده نمیتواند و آموزش دیده که در جنگ میدانی و منظم با قوای مقابل به نبرد بپردازد؛ چیزی که در صف مقابل یعنی طالبان وجود ندارد.
گروه طالبان نه جنگ منظم میکند و جنگجویان آن برای جنگهای منظم آموزش دیدهاند. این گروه به جنگ گوریلایی با طعم و چاشنی و پشتوانه مذهب روی آورده و توانسته که اخلاق جنگ را هرچند با فریب و نیرنگ به سود خویش متمایل بسازد. در این وضعیت نیاز مبرم میرود که خیزشهای ملی- مردمی علیه گروه طالبان شکل بگیرد و در کنار قوای مسلح به تغییر روایت اخلاقی جنگ کمک کند.
روایت «جهاد» طالبان را فقط روایت جهاد مجاهدین میتواند بشکند؛ زیرا هنوز روایت جهاد مقدس مجاهدین علیه شوروی سابق پوتانسیل آن را دارد که سراب اخلاق و مورال جهادی طالبان را به چالش بکشد و همدلی روستاییان را جلب کند.
خیزشهای ملی علیه طالبان نخست اجتماع روستایی را از طالبان پس میگیرد و سپس اخلاق تبلیغاتی این گروه را که در عقب آموزه مقدس جهاد اسلامی پنهان شده به چالش میکشد؛ زیرا زمانی که جنگجویان طالب و روستاییان همدل با این گروه ببینند که در برابر مجاهدین و ملت میجنگند به جای آن که علیه «کفار» مجاهدت کنند، از یک طرف همدلی آنان با طالبان فرو میریزد و از جانب دیگر اخلاق جنگ به سود ملت و دولت افغانستان تغییر میکند.
موضوع مهم دیگر در این راستا، نمایش از قوه به فعل این مسئله است که طالبان در جامعه جایی ندارند و قیام مردم به سود اردوگاه دولت مرکزی و قوای مسلح حاکی از محبوبیت نظام در دل مردم بوده و نه بزرگ به امارت اسلامی طالبانی است.
بنا بر این، خیزشهای مردمی-ملی علیه طالبان هم برای بقای نظام و هم برای سرکوب طالبان و هم برای انسجام بیشتر و بهتر رهبران پراکنده جهادی-سنتی در راستای ایجاد اجماع ملی در روند صلح، به نوشدارویی میماند که سهراب نظام افغانستان را از مرگ حتمی نجات میدهد و در دوحه نیز مشت محکمی حواله صورت کریه هیئت طالبان مینماید.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب