“هانس گراندبرگ” نماینده ویژه سازمان ملل متحد در مساله یمن روز شنبه ۲ آپریل سال جاری میلادی (۱۳ فروردین ماه)، از توافق عربستان سعودی و انصار الله یمن جهت برقراری آتش بسِ دو ماهه در چهارچوب جنگ یمن (و اجرای آن از تاریخ فوق) خبر داد. آتش بسی که بنا بر آنچه اعلام شده سعی دارد تا از شدت درگیری ها میان دو طرف اصلیِ جنگ یعنی عربستان و انصارالله بکاهد و زمینه را جهت تسهیل روند گفتگوهای صلح هموار سازد. با این حال، اینطور به نظر می رسد که این آتش بس، به دلایلی، حامل اعتراف رژیم سعودی به شکست آن در چهارچوب معادله جنگ یمن است. مساله ای که وقوع آن پس از قریب به ۸ سال از آغاز جنگ یمن (جنگی که به زعم مقام های سعودی بویژه “محمد بن سلمان” ولیعهد عربستان قرار بوده ظرف چند هفته خاتمه یابد)، حامل پیام های ویژهای است و حاکی از ناکامی کامل ریاض و ائتلاف تحت رهبری آن در محقق ساختن اهداف خود در چهارچوب جنگ یمن است.
در این راستا، اینطور به نظر می رسد که می توان سه دلیل اصلی را به عنوان محرک های اصلیِ کشیده شدن سعودی ها به سمت پذیرش آتش بس دو ماهه با انصار الله و اعطای امتیازاتی به این گروه نظیر توافق در زمینه ورود کشتی های حامل سوخت به بندر الحدیده، برقرار پروازهای تجاری هفتگی به مصر و اردن از مبدا فرودگاه صنعا و همچنین بازگشایی برخی گذرگاه های مرزی این کشور، مورد اشاره قرار داد.
یک: ایجاد واگرایی و شکاف های عمیق در ائتلاف سعودی
وقتی عربستان سعودی کارزار نظامی خود در یمن را با ایجاد یک ائتلاف نظامی از کشورهای منطقه و فرامنطقه و با محوریت سرکوبِ حوثی های یمنی به راه انداخت، بنیان های این کارزار را بر پایه خود و امارات متحده عربی قرار داده بود و نوعی اشتراک منافع و اتحاد نیز میان دو کشور جهت پیشبرد دستورکارهایشان در یمن، که اصلیترین آن همان خلع انصار الله یمن از قدرت بود، وجود داشت. با این حال، با گذشت زمان، شکاف ها و اختلافات میان امارات و عربستان در معادله جنگ یمن فزونی گرفت و اماراتی ها با تاکید بر اینکه در مرزهای شمالی یمن(همجوار با مرزهای جنوبی عربستان) هیچ منفعتی ندارند، تاکید کردند که تمرکز خود را بر مناطق جنوبی این کشور متمرکز ساخته اند. درست به همین دلیل بود که آن ها “شورای انتقالی جنوب” یمن را ایجاد کردند و از طریق عوامل و مزدوران خود در داخل یمن سعی داشتند تا در معادلات سیاسی و میدانی این کشور، جای پایِ محکمی کسب کنند. این در حالی است که این رویکرد امارات، کاملا مخالف با اهداف عربستان بود و نَه تنها روند درگیری های آن با انصار الله را تحت تاثیر قرار داد(از چشم اندازی منفی) بلکه موجب شد تا نیروهای سیاسی وابسته به عربستان در یمن نیز عملا با یک بازیگر تازه وارد و نیروهای آن در معادله یمن رو به رو شوند که این موضوع عملا سعودی ها را در موضع ضعف قرار داد. حتی رویه های امارات در قالب جنگ یمن تا مدتی موجب تیره شدن روابط ریاض و اوبوظبی نیز شد و همین حالا هم دو طرف در این باره اختلافات خاص خود را دارند. در این راستا، یکی از محرک های اصلی که عربستان را به سمت پذیرش آتش بس دو ماهه با انصار الله سوق داد، تضعیف شدید مواضع و اهداف این کشور در چهارچوب جنگ یمن و پرداخت بهایی گزاف از سوی آن در قالب جنگ مذکور بود که در این زمینه، رژیم سعودی به هیچ عنوان تناسبی را میان هزینه هایی که انجام میداد و منافعی که برای خود متصور بود، مشاهده نمی کرد. از این رو، راهی جز پذیرش این آتشبس نداشت.
دو: حملات کوبنده و سنگین انصار الله یمن به اهداف حساس در عمق خاک عربستان
یکی از محرک های اساسی و مهم دیگری که عملا موجب شد تا عربستان سعودی آتش بس دو ماهه و اعطا برخی امتیازات به انصار الله یمن را بپذیرد، تقویت قابل توجهِ توان موشکی و پهپادی انصار الله یمن و انجام حملات گسترده و فراگیر از سوی حوثی های یمنی در موقعیت های مختلف علیه اهداف و مواضع حساس در عمق خاک عربستان بود. در این راستا، در تازه ترین دور از این حملات شاهد بودیم که یمنی ها حملات گسترده ای را به تاسیسات نفتی شرکت آرامکوی عربستان در جده انجام دادند و خسارات سنگینی را به سعودی ها وارد کردند. این خسارات به حدی بود که عربستان تا چند روز قادر نبود شعله های آتشِ ناشی از این حملات را خاموش کند. البته که نیروهای یمنی پیشتر نیز در قالب حملاتی، تاسیسات نفتی بقیق و خریص(در شرق عربستان/۲۰۱۹) را هم هدف قرار داده بودند که در قالب آن حملات، حتی صادرات نفتِ کشور برای مدتی به صورت کامل قطع شد. جدای از این ها، در ماه های اخیر انصار الله یمن توانسته با استفاده از توان موشکی و پهپادی خود، حملات قابل توجهی را به مراکز حساس دیگری در ابوظبی پایتخت امارات نیز انجام دهد که این حملات در نوع خود حامل ارسال پیامی کلی به ائتلاف سعودی و تغییر یافتن معادله موازنه قوا و وحشت، در چهارچوب جنگ یمن بود. در این راستا، سعودی ها از مجموعِ این حملات به این درک راهبردی رسیده اند که تداومِ اقدامات خصمانه آن ها علیه انصار الله یمن، می تواند هزینه های به مراتب گسترده تری را برای آن ها به همراه داشته باشد که این مساله، بویژه برای اقتصاد و سیاست عربستان می تواند تبعاتی ویرانگر و جبران ناپذیر را به دنبال داشته باشد.
سه: وضعیت وخیم نیروهای سیاسی یمنیِ مورد حمایت عربستان در عرصه معادلات این کشور
در نهایت باید گفت که عربستان سعودی کارزار نظامی خود در یمن را با این استدلال آغاز کرد و به پیش برده و می برد که بنا دارد تا دولت مستعفیِ “منصور هادی” را بار دیگر به عرصه قدرت سیاسی در این کشور بازگرداند. در واقع، سعودی ها سعی دارند سازوکارهایی را در یمن سرکار بیاورند که به بهترین نحو، منافع آن ها را در معادله یمن نمایندگی کنند. با این حال، این نیروها اکنون به شدت در موقعیت ضعف قرار دارند و به تازگی نیز شاهد بودیم که “منصور هادی” در موضع گیری رسمی اعلام کرد که قدرت را به شورای رهبریِ ریاست جمهوری یمن واگذار کرده و خود از قدرت کناره گیری نموده است. این در حالی است که بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که اساسا منصور هادی به دستور عربستان و با فشارهای خودِ این کشور، کناره گیری کرده و عزل شده است. در این چهارچوب، اوج گیری ضعفِ مفرط نیروهای مورد حمایت عربستان در معادله یمن، که هم ناشی از توان میدانی و سیاسی انصار الله در قالب جنگ یمن است و هم تا حدی ناشی از اختلافات عمیق امارات و عربستان در چهارچوب جنگ مذکور است، به عربستان ثابت کرده که اهرم سیاسی موثری در معادله یمن ندارد و بهتر است با پذیرش آتش بس دو ماه که البته تاکنون بر اساس اعلام منابع رسمی و میدانی، ده ها بار آن را نقض کرده، عملا به نوعی کنشگری کند تا شاید از این طریق بتواند بار دیگر حمایت هایِ بویژه کشورهای غربی را در فاز سیاسی در مورد جنگ یمن به خود جلب کند و در عین حال، انصار الله را نیز با انجام اقداماتی، وادار به نقض آتش بس کند تا شاید بتواند زمینه را برای تشدید فشارها بین المللی به این جنبش هموار کند. دستورکاری که البته تاکنون با هوشیاری انصار الله، خنثی شده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب