نشریه هفتگی اکونومیست پایان کار بوریس جانسون در داونینگاستریت را با تیتر «سقوط دلقک» به عنوان داستان جلد این هفته انتخاب کرده و با اشاره به اینکه بریتانیا در وضعیت بحرانی قرار دارد، هشدار میدهد که موضوع فراتر از شخص بوریس جانسون است.
هفتهنامه اکونومیست در شماره جدید خود با طرح جلدی استعاری از سقوط بوریس جانسون و تیتر جلد «سقوط دلقک» ترکیب کلمه به معنای دلقک و کلمه به معنای سقوط، به استعفای نخستوزیر انگلیس پرداخته و در سرمقاله خود با عنوان «بوریس جانسون باید فورا برود» هشدار داده است که بریتانیا در وضعیت خطرناکی قرار دارد.
اکونومیست نوشت: دولت بوریس جانسون سرانجام فروپاشید. نخست وزیر بریتانیا ماه ها از رسوایی ها یکی پس از دیگری خلاص شد. او اکنون که به طور غیرقابل جبرانی توسط نمایندگان خود رد شده است، پذیرفته است که نخست وزیری اش به پایان رسیده گرچه خواسته است تا پاییز بماند، اما باید فوراً برود.
مشکل فراتر از جانسون است
آقای جانسون به دلیل عدم صداقت خودش سرنگون شد، بنابراین برخی ممکن است به این نتیجه برسند که یک تغییر ساده رهبری برای بازگرداندن بریتانیا به مسیر کافی است. اگرچه اثر انگشت آقای جانسون همه چیز را در برگرفته است، اما مشکلات عمیقتر از یک مرد است. تا زمانی که حزب محافظه کار حاکم برای رویارویی با این واقعیت استقامت به خرج دهد، بسیاری از مشکلات اجتماعی و اقتصادی بریتانیا بدتر خواهد شد.
تا آخر، آقای جانسون ناامیدانه به قدرت چسبیده بود و استدلال می کرد که او دستور مستقیم مردم را دارد. این همیشه مزخرف بود: مشروعیت او از پارلمان سرچشمه می گرفت. مانند رئیسجمهور سابق آمریکا، دونالد ترامپ، هرچه بیشتر به این موضوع پایبند بود، بیشتر صلاحیت خود را زیر سئوال می برد. در جریان کنار رفتن از قدرت، آقای جانسون بیاعتنایی بیرویه به منافع حزب و ملت خود نشان داد.
اگر چه این محاکمه تقریباً دو روز طاقت فرسا به طول انجامید، اما سرنوشت او در ۵ ژوئیه با استعفای دو وزیر کابینه مشخص شد. کاتالیزور، رفتار معاون رئیس حزبش بود که توسط دو مرد به تجاوز جنسی در حالت مستی متهم شد. داونینگ استریت درباره آنچه که نخستوزیر از سوابق سوء استفاده وی میدانست دروغ گفت و وزرا را فرستاد تا دروغهای آن را تکرار کنند – درست مانند ماهها قبل در مورد مهمانیهای غیرقانونی در همهگیری. با ناامیدی از رسوایی دیگر، بیش از ۵۰ وزیر، دستیار و فرستاده به خروجی دستگاه اجرایی پیوستند که در نهایت، دولت آنقدر جای خالی داشت که دیگر نمی توانست کار کند – یکی از دلایلی که آقای جانسون نباید به عنوان نخست وزیر باقی بماند.
حزب امیدوار خواهد بود که رنجش درون جریانی اکنون به پایان خود نزدیک شده است. اما این بستگی به این دارد که درس های درستی از شکست آقای جانسون بگیرد. یکی در مورد شخصیت در سیاست است.
آقای جانسون این تصور را که حکومت کردن به معنای انتخاب است را رد کرد. او فاقد فیبرهای اخلاقی در اتخاذ تصمیمات سخت برای منافع ملی بود، این امر محبوبیت او را تهدید می کرد. او همچنین فاقد ثبات و درک جزئیات برای بررسی سیاست ها بود.پ و از زیر پا گذاشتن قوانین و قراردادها لذت می برد. ریشه ی سبک او ایمانی تزلزل ناپذیر به توانایی اش در رهایی از خراش ها با چرخاندن کلمات بود. در گوشهای، آقای جانسون افسون میکرد، سخندرمانی موقتی میکرد، حرف میزد و آشکارا دروغ میگفت. حتی گاهی عذرخواهی هم می کرد.
در نتیجه، نقاط روشن در کارنامه او، مانند تهیه واکسن علیه کووید-۱۹ و حمایت از اوکراین، در جاهای دیگر با رسوایی مواجه شد. پشت درام در حال رخ دادن، خلایی بود که باید دیدی در آن وجود داشت. بحرانها حواسپرتی را از کار دولت منحرف نمیکردند: آنها به تجارت دولت تبدیل شدند. با افزایش رسوایی ها، دروغ ها نیز افزایش یافت. در نهایت چیز زیادی باقی نماند.
تناقضات درونی توریها
محافظه کاران به سرعت همه چیز را به گردن شخصیت آقای جانسون انداخته اند. اما رفتن او تنها در صورتی دلخراش خواهد بود که آنها حقیقت دوم و نه چندان راحت را نیز تصدیق کنند. او پاسخی به تناقضات در حزبش بود.
بسیاری از نمایندگان حزب محافظه کار امروزی متعلق به سنت کم مالیات، آزادی بیشتر و بازار آزاد هستند، اما برخی دیگر، که بسیاری از حوزه های شمالی هستند، به یک جناح جدید با هزینه های کلان، مداخله گر و حمایت گر چسبیده اند. آنها در انتخابات گذشته اکثریت ۸۷ کرسی آقای جانسون را به دست آوردند و برای سرمایه محافظه کاران در انتخابات بعدی حیاتی هستند.
سیاست به مثابه فانتزی
آقای جانسون کاریزماتیک توانست این جناحها را به هم بزند زیرا هرگز نیازی به حل و فصل تضادهای آنها احساس نمیکرد. در عوض او طرفدار هر دو حمایت گرایی و توافقنامه های تجارت آزاد بود. او خواستار تشدید تشریفات اداری بود، حتی در حالی که شرکتهای انرژی را به خاطر قیمتهای بالا تنبیه میکرد. او هزینه های هنگفت دولتی را برنامه ریزی کرد اما وعده کاهش گسترده مالیات را داد.
این سیاست فانتزی است و شما می توانید آن را در برگزیت ردیابی کنید. در کمپین خروج از اتحادیه اروپا، آقای جانسون به رای دهندگان قول داد که می توانند هر آنچه را که می خواهند داشته باشند – ثروت بیشتر، اروپای کمتر. آزادی بیشتر، مقررات کمتر؛ پویایی بیشتر، مهاجرت کمتر – و اینکه اتحادیه اروپا ناامیدانه برای رسیدن به توافق، در خانه بریتانیا را می زند.
وی آنقدر خوب کار کرد که فانتزی به اصل سازماندهی محافظهکاران تبدیل شد.
در هیچ کجا بیشتر از اقتصاد، سومین درسی که دولت بعدی باید بگیرد، اهمیت ندارد. آقای جانسون اغلب به خود می بالید که کارنامه اقتصادی بریتانیا باعث حسادت جهانیان شده است، اما او دوباره کلمات را دور می زد. حقیقت این است که بریتانیایی که او پشت سر خواهد گذاشت با مشکلات اجتماعی و اقتصادی شدیدی مواجه است.
این کشور دارای بالاترین تورم در گروه G۷ است، که هزینههای هنگفت دولت با استفاده از پول قرضگرفته شده میتواند به خوبی تثبیت شود. همانطور که اخیرا نوشتیم، متوسط رشد تولید ناخالص داخلی سالانه در دهه منتهی به بحران مالی جهانی ۲۰۰۷-۲۰۰۹، ۲,۷ درصد بود. امروز میانگین نزدیک به ۱.۷٪ است. بریتانیا در رکود ۱۵ ساله کم بهره ور گیر کرده است. پیش بینی می شود که این کشور در سال ۲۰۲۳ کمترین رشد را در گروه G۷ داشته باشد.
علاوه بر این، این موتور پراکنده با تقاضاهای فوقالعاده ای مواجه است. اقدامات صنعتی از اتحادیه های راه آهن به وکلا و پزشکان در حال گسترش است. با افزایش هزینه های زندگی، به یک دولت منسجم و مصمم نیاز است تا خط مخارج را حفظ کند. بریتانیا در حال پیر شدن است. از سال ۱۹۸۷ تا ۲۰۱۰، زمانی که محافظهکاران روی کار آمدند، سهم جمعیت بالای ۶۵ سال بریتانیا ثابت بود و ۱۶ درصد بود. اکنون ۱۹ درصد است و تا سال ۲۰۳۵ نزدیک به ۲۵ درصد خواهد بود که بر صورتحساب مزایا و باری که بر دوش خدمات بهداشت ملی میافزاید، میافزاید که در حال حاضر زیر بار بیماران درماننشده کمان میشود.
بریتانیا همچنین باید انتقال خود را به یک اقتصاد با انتشار خالص صفر سرعت بخشد که مستلزم برنامه گسترده سرمایه گذاری است. این کشور جاه طلبی دارد که در دنیایی که روسیه و چین وزن خود را به کار می گیرند، حساب کند، اما نیروهای مسلح آن کوچک و فاقد تجهیزات هستند. اسکاتلند و ایرلند شمالی در اتحادیه ناآرام هستند و وست مینستر هیچ برنامه ای برای راضی نگه داشتن آنها ندارد.
وضعیت قرمز بریتانیا
بریتانیا در وضعیت خطرناکی قرار دارد. کشور فقیرتر از آن چیزی است که تصور می کند. کسری حساب جاری آن افزایش یافته است، پوند سقوط کرده و هزینه های بهره بدهی در حال افزایش است. اگر دولت بعدی بر افزایش هزینه ها و کاهش مالیات ها همزمان پافشاری کند، ممکن است دچار بحران شود. زمانی که همه چیز ممکن بود تمام شده است. با کناره گیری آقای جانسون، سیاست باید بار دیگر به واقعیت متصل شود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب