دیکتاتوری جهانی آمریکا، همه باید قانون را رعایت کنند اما ما نه!
محمدصالح قربانی
استثناگرایی آمریکایی (American exceptionalism) پدیده ی تازه ای نیست و قدمت آن به زمان تاسیس ایالات متحده بر می گردد. آمریکاییها عمیقاً بر این باورند که کشور آنان، یک استثنا در قاعده کلی کشورهای جهان میباشد و آینده نیز در این امر دگرگونیای پدید نخواهد آورد.
باور عمومی در آمریکا این است که نه تنها سرزمینشان بهترین، آزادترین، ثروتمندترین و قدرتمندترین کشور جهان است، بلکه آمریکا دنیای دیگری است، خوشبختتر و مصون و ایمن از تمام فاجعهها و جنگها که در کشورهای دیگر رخ میدهد.[1]
براساس استثناگرایی آمریکایی، ایالات متحده در مقایسه با سایر کشورها متمایز و نمونه ای منحصر به فرد است. طرفداران این نظریه استدلال میکنند که ارزشها، نظام سیاسی و توسعه تاریخی ایالات متحده در تاریخ بشر، منحصر به فرد است، پس آمریکا حق دارد نقشی متمایز و متفاوت از همه در صحنه جهانی ایفا کند.
براساس این نظریه، آمریکایی ها، سازمان ها، نهاد ها و قوانین بین المللی را در تعامل با دیگر کشورها به وجود می آورند و خود هرگاه بخواهند این قوانین را زیر پا می گذارند و به سازمان های بین المللی بی اعتنایی می کنند اما از دیگر کشورها انتظار دارند همیشه به این سازمان ها و قوانین(که تحت نفوذ گسترده آمریکایی هستند) احترام بگذارند؛ در غیر این صورت با فشارهای آمریکا از جمله تحریم و حتی حمله نظامی روبرو می شوند، چیزی که می توان آن را دیکتاتوری جهانی آمریکا نامید.
در تازه ترین نمونه از دیکتاتوری ایالات متحده، مجلس نمایندگان آمریکا در روز ۴ ژوئن (۱۵ خرداد) پیشنویس قانونی را تصویب کرد که به موجب آن مقامات دیوان کیفری بینالمللی به دلیل تصمیم در خصوص صدور حکم بازداشت مقامات اسرائیلی بر سر جنگ غزه تحریم خواهند شد.
این قانون آن دسته از اعضای دیوان کیفری بینالمللی را که در صدور احکام پیگرد قضائی برای شهروندان آمریکایی و متحدان ایالات متحده از جمله اسرائیل دست داشتهاند، تحت تحریم قرار میدهد.
این طرح همچنین ورود این مقامات به ایالات متحده را ممنوع میکند، هرگونه اعطای روادید به آنها را معلق میسازد و معاملات داراییها در ایالات متحده را برایشان محدود میکند.[2]
این در حالی است که زمانی که این دیوان بر علیه کشورهای دیگر از جمله رقبای آمریکا همچون روسیه حکم صادر می کرد، آمریکا از آن حمایت می کرد و کشورهای دیگر را به اجرای این احکام مجبور می کرد. نکته جالب این است که آمریکا عضو این دیوان نیست و خود را ملزم به اجرای قوانین آن نمی داند.
این تنها یک نمونه از استانداردهای دوگانه و دیکتاتوری جهانی امریکاست. این کشور از بدو تاسیس خود سرشار از رفتارهای متناقض و مزدورانه بوده است.
آمریکایی ها در صورتی به طور مداوم از بازداشت و زندانی کردن افراد در کشورهای مختلف انتقاد می کنند که چشم به روی زندان های خود بسته اند. ایالات متحده با یک میلیون و ۷۶۷ هزار نفر زندانی، بیشترین تعداد زندانیان در سراسر جهان را دارد؛ حتی بیشتر از زندانیان کشورهای پرجمعیتی همچون چون هند و چین. این کشور همچنین به دلیل نرخ بالای حبس خود شناخته میشود، تقریباً ۶۲۹ زندانی به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر را در خود جای داده است که بالاترین میزان در جهان است.[3]
همچنین ایالات متحده در تلاش است تا یک دیکتاتوری جهانی در حوزه دیجیتال برقرار کند. واشنگتن با بهره گیری از این واقعیت که اهرم های اصلی حاکمیت اینترنت در کشورهای غربی واقع شده است، به دنبال ایجاد یک دیکتاتوری دیجیتال جهانی، یعنی از دست دادن کامل توانایی دولت ها برای تعمیم حاکمیت خود در حوزه دیجیتال است.
به عنوان مثال، در سایتهای غربی، مطالب بیگانههراسی، نژادپرستانه، ملیگرایانه و روسهراسی به طور فعال منتشر میشود که مدیران آنها به آن توجهی نمیکنند. در عین حال، بطور بیرحمانه ای کانالها و حسابهای رسانهها و کاربران عادی را که دیدگاهی متفاوت از دیدگاه غربی پخش میکنند، مسدود میکنند.[4]
از ایالات متحده انتقاد می شود که از یک طرف بیانیههای حمایت از صلح و احترام به حاکمیت ملی دیگر کشورها را صادر می کند، اما از طرف دیگر دست به انجام اقدامات نظامی علیه دیگر کشورها مانند حمله به افغانستان، عراق، سوریه، یمن و ... می زند.
ایالات متحده مورد انتقاد قرار گرفته که از طرفی شعار حمایت از تجارت آزاد سر میدهد ولی از طرف دیگر با تعیین تعرفه برای واردات کالاهای خارجی مانند چوب و محصولات کشاورزی، صنایع داخلی را در اولویت قرار میدهد.
ایالات متحده همچنین مورد انتقاد قرار گرفته که در حالی که مدعی دفاع از حقوق بشر است، در عین حال از تصویب پیماننامه حقوق کودک در سازمان ملل خودداری کرده است.
ایالات متحده علناً اعلام میکند که با شکنجه مخالف است، اما هر از گاهی اسناد و شواهد شکنجه در داخل و خارج این کشور افشا می شود.
ایالات متحده از احترام به حاکمیت ملی دیگر کشورها حرف میزند، اما از جنبشهای چریکی داخلی و سازمانهای شبه نظامی، مانند کنتراها در نیکاراگوئه، شورشیان در سوریه و ... پشتیبانی کرده است. ایالات متحده همچنین از استقلال یکجانبه کوزوو حمایت کرده است ولی در عین حال در مورد سایر کشورها و مناطق همانند آبخاز، اوستیای جنوبی، استقلال یکجانبه را با استناد به تمامیت ارضی محکوم کرده است.
این کشور به خاطر تولید مواد مخدر در کشورهایی مانند بولیوی و ونزوئلا ابراز نگرانی میکند، اما در عمل به برنامههای تعیین شده و کمکهای دوجانبه برای حل این موارد توجهی نمیکند.
همچنین ایالات متحده از طرفی به نقض حقوق بشر در چین اعتراض کرده و آن را محکوم میکند ولی از نقض حقوق بشر توسط اسرائیل حمایت میکند. از دیکتاتور های کشورهای دیگر حمایت می کند در صورتی که به دنبال سرنگونی دموکراسی های مخالف خود است. برنامه صلح آمیز هسته ای ایران را زیر سوال می برد در حالی که خودش، تنها کشوری است که از سلاحهای هستهای در جنگ استفاده کرده است و در حال حاضر 5113 کلاهک هستهای در انبارهای جنگیاش دارد. از برنامه اقدام جامع مشترک (برجام) خارج می شود و به تعهداتش عمل نمی کند و در مقابل در توقعی بیجا، انتظار دارد ایران به تعهداتش عمل کند.
در مجموع باید گفت جهان تک قطبی آمریکایی ها در حال تغییر است و قدرت های مختلف جهانی در حال ظهور و گسترش قدرت خود هستند و همگی آنان بر ایستادگی در مقابل دیکتاتوری جهانی ایالات متحده، همفکر و هم نظرند. آمریکایی ها دیر یا زود مجبورند که با فراموشی گذشته، با شرایط جدید کنار بیایند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب