پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷، سران اتحادیه عرب در خارطوم جمع شدند. این اجلاس در روز اول سپتامبر با صدور بیانیهای هفت بندی به کار خود پایان داد. این نشست و بیانیه به خاطر بند سوم آن مشهور و تاریخی شد.
در این بند که به «سه نه» مشهور شد، سران عرب با اینها اعلام مخالفت کردند؛
۱.عدم صلح با اسرائیل
۲.عدم به رسمیت شناختن اسرائیل
۳.عدم مذاکره با آن.
دو سال پس از کودتای ژنرال البرهان علیه عمرالبشیر، هیاتی اسراییلی وارد خارطوم شد و با دولت کودتا برای عادیسازی رایزنی کرد.
الی کوهن پس از بازگشت از خارطوم پیروزمندانه گفت:«ما در حال ساختن واقعیت جدیدی با سودانیها هستیم که در آن «سه نه» به «سه بله» تبدیل میشود: بله به مذاکرات بین اسرائیل و سودان، بله به رسمیت شناختن اسرائیل و بله به صلح بین دولتها و بین مردم.»
ژنرال البرهان که درهای خارطوم را به سوی رژیم کودک کش گشوده بود، گمان نمیکرد مورد خیانت قرار بگیرد. پس از آنکه حمیدتی فرمانده شبه نظامیان RSF علیه او دست به کودتا زده و سودان را میدان جنگ و درگیری کردند، تل آویو در کنار حمیدتی ایستاد.
حمیدتی و البرهان هر دو ارادت خود را به اسرائیل نشان داده اند اما حمیدتی ویژگیهایی دارد که برای اسرائیل سودمندتر است. تسلط حمیدتی، میتواند باعث فروپاشی ارتش این کشور شود. بدنه ارتش سودان را نیروهای اسلامگرا و ضداسراییل تشکیل میدهند و فروپاشی آن یک امتیاز برای تل آویو است.
حمیدتی نشان داده از جسارت بیشتری برای حرکت در مسیر اهداف اسرائیل برخوردارست و نیروهای او میتوانند نقش مزدور اسرائیل را در مناطق پیرامونی و حتی دورتر برعهده بگیرند.آنها در جنگ یمن یکبار این نقش را بطور گستردهای برعهده گرفتند. پیروزی او راه را برای تجزیه دوباره سودان باز میکند.
وضعیت سودان پیچیدهتر از پیش شده و تاوان جنگ قدرت ژنرالها را مردم این کشور میپردازند. نکته سرگرم کننده ماجرا اینکه اسرائیل اعلام کرده میخواهد بین دو ژنرال میانجیگری کند.
همانطور که اسرائیل به ژنرال البرهان خیانت کرد، در موقع لازم به حمیدتی نیز پشت خواهد کرد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب