روابط روسیه و ژاپن همواره در افت و خیز بوده است و هرگز بدون تنش نبوده است. از زمان جنگ جهانی دوم، ناتوانی در انعقاد معاهدهای برای پایان رسمی خصومتها و اختلاف ناشی از یک مناقشه قدیمی سرزمینی بر سر زنجیرهای از جزایر اقیانوس آرام که در ژاپن به عنوان «قلمروهای شمالی» و در روسیه به عنوان «کوریل جنوبی» شناخته میشوند، مانع از بهبود روابط بین دو کشور شده است[1].
شروع دوباره تنشها
روابط روسیه و ژاپن در دوران آقای شینزو آبه و پوتین رو به بهبود و گرمی پیش می رفت. این روابط بر اساس نیازهای دو طرف و منافع فی مابین تعریف میشد. آقای آبه نگاه عمیقی به روابط با روسیه داشت، او تعامل با روسیه را در چارچوب مهار و مدیریت چین می دید. در واقع نگاه ژاپن یک نگاه راهبردی بلند مدت بود و سطح تعاملات اقتصادی و سیاسی بین روسیه و ژاپن به سطوح بالایی رسیده بود. این نگاه ژاپن که در راستای تامین منافع هردو طرف بود تا زمان شروع جنگ اوکراین ادامه داشت. اما پس از آغاز جنگ رویکرد ژاپن به تعامل با روسیه تغییر کرد و این کشور را دیگر به عنوان دوست در نظر نگرفت[2].
این تغییر رویکرد فقط در قبال اعمال تحریم علیه روسیه نبود و ژاپن به اوکراین کمک های مالی برای نوسازی زیرساختهای کشور در نظر گرفته است. همچنین این کشور کمک های لجستیک غیر نظامی به اوکراین ارائه می داد زیرا باور داشت که کمک نظامی می تواند به روابط با روسیه بیشتر ضربه بزند.
در کنار این رویکرد ژاپن، که به کمک های بیشتر به اوکراین ختم می شود، روسیه اعتراضات خود را به ژاپن ابراز داشت، روس ها بارها اقدامات ژاپن را غیر سازنده دانستند و حتی دربارهی حق مالکیت ژاپن دربارهی مناطق مورد مناقشه مواضع تندی گرفتند که نشان از نارضایتی روسیه در برابر اقدامات ژاپن داشت.
علاوه بر آن ژاپن اکنون پا را فراتر نهاده است و به دنبال ایجاد تغییرات در قانون اساسی خود است تا بتواند سیاستهای دفاعی و نظامی خود را از نو تعریف کند. در واقع علی رغم مخالفت بیش از ۶۰ درصدی مردم ژاپن با تغییر قانون اساسی، دولتمردان این کشور به دنبال تغییرات و حتی حذف ماده۹ این قانون که ژاپن را یک کشور غیر نظامی می داند هستند[3].
چرا ژاپن تغییر رویکرد داده است؟
در قبال تغییر رویکرد ژاپن باید از چند جنبه به موضوع نگریست. اول آنکه ژاپن ژئوپلتیک فعلی اروپا را برای منافع خود کافی می داند و تغییر در ساختار اروپا را منافی با منافع خود می داند، بنابراین تلاش می کند که به اوکراین در برابر روسیه کمک کند. این مسئله آنقدر برای ژاپن حائز اهمیت است که این کشور به دنبال صادرات سلاح های نظامی به کشور ثالث مانند ایالات متحده است که بتواند آنها را در اختیار اوکراین بگذارد. البته برای این اتفاق باید قوانین در این کشور تغییر کند که نخست وزیر کیمیدا از حامیان این تغییر است.
علاوه بر آن ژاپن از رقیبی بزرگ به نام چین واهمه دارد که می تواند برای آنها چالش های بسیاری را به وجود آورد، به ویژه اینکه ژاپن این ترس را دارد که آمریکا با آنها منافع مشترکی نداشته باشد و در مقابل چین آنها را تنها بگذارد. این نگاه ژاپن منجر به این شده است که منافع راهبردی خود را در منطقه به ایالات متحده گره بزند تا بتواند حمایت های لجستیک و نظامی آنها را در صورت نیاز داشته باشد.
در کنار این موضوع که ژاپن ترس از تنها بودن را دارد، درک سیاست مداران ژاپنی از تغییرات نظام بین الملل بر این است که باید خود را همسو با تحولات بروز رسانی کنند تا از دنیا عقب نمانند. این نگاه منجر به شکل گیری همین ایده که قوانین باید تغییر کنند شده است و از سویی دیگر منجر به این شده است که ژاپن تعاملات خود با همسایگان را بر اساس نیازهای ژئوپلتیک تعریف کند.
ژاپن روابط چندان خوبی با کره جنوبی نیز ندارد که برای این کشور می تواند در زمینهی رابطه با آمریکا مسئله ساز شود، در واقع ژاپن به دنبال تامین منافع حداکثری خود است که در این بین روابط با روسیه را باید مجدد باز تعریف کند. زیرا اگر به دنبال تامین خواسته های آمریکا باشد و تعادل در روابط با همسایگان را رعایت نکند، متضرر اصلی ژاپن خواهد بود. روسیه نیز همواره از روابط با ژاپن استقبال کرده است و بیش از یک دهه روابط حسنه در دوران آقای آبه-پوتین گواهی برا این موضوع است. بنابراین به نظر می رسد که ژاپن باید زخم کهنهی روابط با روسیه را درمان کند و روسها نیز با درک این موضوع که ضمن همراهی با چین باید با ژاپن هم روابط خوبی داشته باشد تا بتواند تعاملات با چین را اثر گذارتر کند، می تواند فرصت همکاری و نزدیکی این دو همسایه را ایجاد کند که در نهایت مانع از افزایش تنش و بحران در شرق آسیا شود. هم چنین روابط روسیه و ژاپن به معنای افزایش قدرت مانور ژاپن در مقابل ایالات متحده است که برای این کشور می تواند بسیار ارزشمند باشد تا خود را از زیر یوغ آمریکا تا حدی برهاند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب