زمین‌؛ روی دیگر نبرد صهیونیست‌ها 214

زمین‌؛ روی دیگر نبرد صهیونیست‌ها

در بحبوحه‌ی جنگ، حتی همین امروز و چند روزی که برای اولین بار بیش از هزار موشک آوار شده‌ روی سر جنایت‌‌کارهای بنی‌صهیون، سیاست کلی نظام‌شان، کار فرهنگی است.

جای این‌که همه‌ی آدم‌کش‌های رژیم‌ کثیف‌شان بروند به تقابل با مقاومت و موش‌ک‌های فلسطینی و فولادِ آب‌دیده‌ی اراده‌ی فرزندان ابراهیم، گروهی بعد از ت‌رور یک فرمان‌ده می‌رود سراغ خانه و زندگی‌اش و بلدوزرها را می‌اندازند به جان آخرین بازمانده‌اش.

می‌دانم؛ شهادت به یک قطعه خاک و یک ساختمان زنده نبوده که حالا بخواهد با آن بماند. شهادت یک طرز فکر و مکتب فکری و... هزار چیز خوب دیگر است. اما یک درصد فکرش را بکن که کربلایی روی زمین نبود؛ چه چیزی از روایت عاشورا می‌ماند، وقتی نخ تسبیح نباشد و مُهره‌ها دست به دست بچرخند در این هزاران سال.همین حالا، مسیحِ نبی را یکی دو تا نقاشی روی دیوار کلیساها روایت می‌کنند. ابراهیم نبی را یک سازه‌ی مقام‌نام در حریم بیت‌الله و اگر نبود کتاب، که معجزه‌ی محمِد امین باشد، کعبه تنها روایت پیامبری می‌کرد که آمده و رفته و تمام شده. مثل نوح که اگر کتابِ محمِد نبود، بعد از هزاران سال یادش نمی‌ماند. مگر یک خلیفه هزاران حدیث از علی روحی فداه جعل نکرد؟ همان نبی را تا دم مرگ تحریف کردند و گفتند زبانم لال پیرمرد... ولی خدا کتاب را گذاشت توی دست‌های نبی، تا چراغی که برافروخته، خاموش نشود.

حتی همین بنی‌صهیون بنای کارشان را گذاشته‌‌اند به زمین؛ به هیکل سلیمان و بحر و نهر و اقصایی که می‌خواهند هر طور شده، از دست مسلمان‌ها به چنگ بکشندش؛ به قلعه‌ی خیبری که علی تحقیر و تخفیفش کرد و درهم شکستش، اما صاحبانش چنان کرده‌اند که برای کسی سوال نشود بلایی که ابوتراب بر سرش آورد، چه بوده.

این‌ها را گفتم، که برسم به این‌جا که زمین خیلی مهم است برای تاریخ و فرهنگ و حفظ یک مکتب. اصلش، این‌که زعیم شیعه، فرمانده‌ ش‌هید را یک مکتب می‌نامند، برای همین است که زمین را بخرند برای حفظ مشی و منش او. زمین را بگیرند تا پایه‌های فکری‌ای که منجر به تشکیل ارتش اسلامی و برتر از آن، ارتش عصر ظهور شد، با پروپاگاندای بنی‌صهیون سُست نشود. این‌جماعت سابقه دارند در نابودی تاریخ؛ از سلیمان تا ابراهیم و تا عیسای روح‌الله را از روی زمین حذف کرده‌اند با تبلیغات‌شان، تا آن‌چه را که خودشان دوست دارند، جای آن‌که در حقیقت بوده، بنشانند. خوب که نگاه کنی، رد پای وحوش بنی‌صهیون گوشه‌گوشه‌ی تاریخ و تمدن اسلام مانده و اگر نبود مکاتب فکری عمیقی که شیعه بنا کرده، گروهک‌های برساخته از افکار سلفی تا کنون اثری از اسلام در جهان نمی‌گذاشتند.

چشم از زمین برداریم، خراب می‌شود؛ خرابش می‌کنند. بنی‌یهود چشم دوخته به آن‌چه که ما از بزرگ‌ترین فرمان‌ده مبارزه با ت‌رور و ت‌جاوز و انحراف در اختیار داریم، تا راهی برای انحرافش بیابد و بعد، او را در قالب یک انسانِ معمولیِ عادی که کار بزرگی نکرده جز حضور محدود در میدان‌های دیپلماسی و گاهی میدان نبرد، به مخاطب معرفی کند، تا کسی نداند او در خلوتش با خدا چه می‌کرد و در راه تعالی چه سختی‌ها می‌کشید. تا فراموش کنیم سادگی زندگی او، برخاسته از مناعت طبعش بود و هیچ‌گاه در راه دنیا چنان قدم نزد که آخرت از پیش چشمانش رنگ ببازد.

گاهی بدون آن‌که ما بدانیم، خانه‌ی ساده‌اش را در چشم ما بزک می‌کند تا طولِ زمین، ما را از عرض و وسعت زندگی پاک او غافل کند.گاهی هم آن‌قدر رنگ می‌پاشد روی خاکی که او در آن آرام گرفته، که یادمان برود این زمین، به یُمنِ وجود هم‌او و امثالِ او، طیّب و مطهّر شده و مقرّر شده این تربتِ پاک تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دل‌سوختگان و دارالشفای آزادگان بماند.بنی‌صهیون پایش برسد، خانه‌ی فرمان‌ده شهید را هم با خاک یک‌سان می‌کند تا اثری از آن نماند و بشود مثل همه‌ی خانه‌هایی که از چشم افتادند و دل، فراموش‌شان کرد.


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب