۲۹تیر۸۷، شهر ژنو سوئیس برای یک رویداد داغ آماده می شد. مذاکرات هسته ای ایران شاهد حضور یک عضو جدید بود. حضوری که گویا از یک عقب نشینی حکایت میکرد.
ماجرا به پنج، شش سال قبل از آن باز میگشت. وقتی منافقین ادعاهایی را درباره برنامه هستهای ایران مطرح میکردند، آمریکا فرصت را برای برچیدن برنامه هستهای ایران مناسب می دید.
بوش، رئیسجمهور وقت آمریکا آن زمان مدعی بود که تلاش فعالانه ایران برای دستیابی به فناوری که به ساخت سلاح هستهای منتهی میشود، منطقه را در معرض هلوکاست هستهای قرار میدهد. آنها به چیزی کمتر از تعطیلی برنامه هستهای ایران برای همیشه، رضایت نمیدادند و حتی به خودشان اجازه نمیدادند در میز مذاکرات حاضر شوند. به همین خاطر فقط سه کشور اروپایی پای میز مذاکره با ایران آمده بودند. آنطور که وزیرخارجه وقت انگلیس در کتاب خاطراتش گفته، «دولت وقت ایران در مقطعی پیشنهاد گفتوگو برای معامله بزرگ را در برنامه هستهای به آمریکا میدهد اما آمریکا حاضر نمیشود پای میز مذاکره با ایران بنشیند».
مذاکره کننده ارشد ایران(علی باقری) هم در مقدمه ترجمه کتاب خاطرات وندی شرمن نقل می کند که دیکچنی ،معاون بوش وقتی با پیشنهاد دولت ایران برای مذاکره روبهرو می شود، پاسخ می دهد: «ما با شیطان حرف نمی زنیم».
سال ۸۴ اما با تغییر دولت در ایران سیاست خارجی صاحب ریل جدیدی میشود و برنامه هستهای هم شتاب می گیرد. آن زمان رئیسجمهور وقت ایران اعلام کرد که «با افتخار اعلام می کنیم از امروز ایران در زمره کشورهای تولیدکننده صنعتی سوخت هسته ای قرار میگیرد».حالا در روزهای آخر تیر ۸۷، آمریکا نماینده اش را به میز مذاکره با ایران فرستاده و بدون اینکه صدایش در بیاید به عقب نشینی اعتراف می کند.
با رفتن بوش، دموکرات ها به قدرت بازگشتند. رئیسجمهور جدید آمریکا هم برنامه هسته ای ایران را تهدیدی برای آمریکا میدانست. اوباما در آن ایام تاکید داشت که«با صراحت اعلام می کنم برنامه هسته ای و موشکی ایران نه تنها تهدیدی برای آمریکا بلکه برای منطقه است».
گویا رئیسجمهور جدید آمریکا نقشههایی برای برنامه هستهای ایران در سر داشت. چند سال بعد اوباما حرفهایی زد که آن نقشه ها را آشکار می کرد. وی تاکید کرده بود که «اگر میتوانستیم پیچ و مهرههای برنامه هستهای ایران را باز کنیم، این کار را میکردیم اما این کار مقدورنیست».
اوباما یک آرزوی دیگر هم درباره ایران داشت؛ فلج کردن ایران با تحریم. به گفته وی «از همه عناصر قدرت آمریکا، اعم از فشارهای سیاسی برای منزوی کردن ایران، تلاشهای دیپلماتیک برای نظارت بر برنامه هستهای ایران و فشارهای اقتصادی برای تحریمهای فلجکننده استفاده خواهم کرد».
آرزویی که بعدها معلوم شد برآورده نشده است. روزی که اوباما از بیاثر شدن تحریمهای ایران گفت. او تصریح داشت: «اگر این توافق را رد میکردیم، ایران را در صندلی راننده مینشاندیم. فکر میکنم در آن صورت تحریمها فرومیریخت و نتیجهای عاید ما نمیشد».
پایان دولت اوباما اما به معنای پایان آرزوهای آمریکا درباره ایران نبود. دولت بعدی آرزوهای بلندتری درسر داشت. آنها میخواستند با فشار حداکثری ایران را مجبور کنند تا نهتنها محدودیتهای هستهای برجامیاش را دائمی کند، بلکه روی برنامه موشکی و حضورش در منطقه هم با آمریکا معامله کند. صفر کردن فروش نفت ایران، اولین قدم آمریکا برای رسیدن به خواستهاش بود.
پمپئو، وزیر خارجه وقت آمریکا تاکید داشت: «ما مصمم هستیم تا روند صادرات نفت ایران را به صفر برسانیم و میخواهیم این کار را در سریعترین زمان ممکن انجام دهیم». چند سال بعد، ترامپ در حالی کاخ سفید را ترک میکرد که روزنامه آمریکایی والاستریت ژورنال از صادرات نفت ایران و تضعیف شدن کمپین فشار حداکثری آمریکا علیه ایران خبر داد. و حالا در روزهایی که به گفته سیانان گزینههای بایدن برای مقابله با ایران ته کشیده، حلقه جدیدی به زنجیره عقبنشینیهای آمریکا اضافه میشود. آمریکا ساز بازگشت به برجام را کوک کرده، بدون اینکه توانسته باشد پای برنامه موشکی و حضور ایران را در منطقه به متن توافق باز کرده باشد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب