467
سند امنیت ملی جدید ایالات متحده که توسط دولت ترامپ به تازگی منتشر شده است، سندی است که به دنبال نشان دادن رویکرد جدید آمریکا در دهه پیشرو است. این سند با انتقادات و حتی نگرانیهایی از سوی شرکای سنتی آمریکا مواجه شده است. اما به نظر میرسد که دولت آمریکا در اجرای آن مصمم است و در تلاش است که هژمون خود را به هر بهایی حتی حذف شرکای سنتی، احیا کند.
رویکرد ایالات متحده در این سند بسیار زیرکانه است و برخلاف نظر برخی کارشناسان که بر این باورند این سند یک خودکشی سیاسی برای آمریکا خواهد بود، کاملاً برعکس این سند به دنبال تقویت جایگاه آمریکا در نظام در حال تحول جهانی است و به خوبی توانسته این مسئله را برای آمریکا حل کند. در واقع از نگاه آمریکایی این یک برنامه بلند مدت برای احیای قدرت دولت آمریکا ابتدا در نیمکره غربی و سپس در کل جهان است. اما از نگاه اتحادیه اروپا این سند میتواند به روابط راهبردی اروپا و آمریکا آسیب جدی بزند و حتی منجر به اختلافات گسترده در اتحادیه اروپا بشود.
زیرکی سند در موضعگیری ترامپ در قبال اروپا است. او اروپا را قارهای در حال افول معرفی میکند که تحت تاثیر مهاجرت، کاهش جمعیت سفید پوست و موارد دیگر، در حال از دست دادن هویت غربی خود است و آمریکا ممکن است دیگر اروپا را به عنوان اروپا شناسایی نکند. این صحبت به خوبی نشان از تلاش برای ایجاد شکاف در میان سیاستهای اروپا در قبال بحران مهاجرانی دارد که اروپا و آمریکا خود عامل اصلی آن بودند. آمریکا به دنبال شانه خالی کردن از مسئولیت انسانی خود است و با رویکردی مغالطهآمیز در تلاش است که حقیقت را وارونه نشان دهد و خود را در جایگاه قربانی بنشاند، موضوعی که بهنظر تا حدی در آن نیز موفق بوده است.
در قدم بعدی ترامپ بدون توجه به اقدامات ایالات متحده در سطح جهانی، رهبران اروپایی را عامل این تضعیف دانست و رهبران اروپایی را افرادی ناتوان و نالایق دانست که نتوانستهاند بر بحرانها غلبه کنند یا آنها را رفع کنند. در واقع این اقدام ترامپ به دنبال چند هدف مهم است که با توجه به مدل تفکر او و تلاش او برای احیای هژمونی آمریکا می توان آنها را شناسایی کرد. اولین هدف که به خوبی در سند نیز به آن اشاره شده است تمایل آمریکا به تعامل کشور به کشور است تا با یک اتحادیه. دولت آمریکا در تلاش است با فشار به رهبران اتحادیه اروپا بتواند سازوکار این اتحادیه را مختل کند و روابط را به سطوح دو جانبه بکشاند، جایی که قدرت چانه زنی آمریکا در تقریباً همه موارد بالا است و او میتواند نفع بالایی از این تعاملات ببرد.
برای نیل به این هدف او باید از جریانهای ضد مهاجر، ضد سانسور و ضد جنگ حمایت کند. این جریانها غالباً گروههای راست افراطی هستند، همانهایی که هم با جنگ روسیه مخالف هستند و هم با اتحادیه اروپا. رئیس جمهور امریکا نیز اعلام کرد که دولت متبوعش از گروههای ملی گرا به عنوان ناجیان هویت اروپایی حمایت خواهد کرد تا اروپا را از منجلاب بیهویتی نجات دهند. در اصل این بیان به معنای حمایت از تندروی، عبور از خطوط قرمز انسانی و صرفاً توجه به هدف نهایی است که برای آمریکا آوردهای اقتصادی و سیاسی داشته باشد.[1]
نکته مهم دیگر این است که ترامپ به خوبی سعی کرده که اروپا را شریکی ضعیف نشان دهد و آنها را برای آمریکا هزینهزا معرفی کند. او با این کار در تلاش است که بتواند تعهدات اقتصادی و زیست محیطی که اروپا آنها را به جد دنبال میکند را کم اثر کند و به نوعی به اروپا این هشدار را میدهد که اگر با سیاستهای دولت او همراهی نکنند، آمریکا هم به شکافها دامن خواهد زد و هم در ادامه چتر حمایت ناتو را از سر اروپا بر خواهد داشت. دولت آمریکا در تلاش است که بتواند هزینههای خود را تا حد امکان کاهش دهد تا برای مهار چین توان و انرژی لازم را داشته باشد و برای همین است که حتی حاضر با صلح و آتشبس فوری با روسیه است. این نگاه آمریکا بار دیگر نشان میدهد که اولویت مهم حتی برای ابر قدرتی مثل آنها منافع است و اگر منافع آنها دیگر تامین نشود، بدون توجه به عواقب بعدی برای شرکا خود را از مخمصمه میرهانند.[2]
بنابراین اروپا بهتر است از خواب زمستانی خود بیدار شود و به دنبال احیای جایگاه خود به عنوان یک قدرت مستقل باشد. آنها باید بتوانند در امور دفاعی و سپس تامین انرژی برنامهریزیهای جدیدی کنند و روابط خود را با کشورهایی مانند ایران بهبود ببخشند. زیرا این رویکرد به عنوان یک ابزار چانهزنی برای آنها در قبال آمریکا عمل خواهد کرد. سرمایهگذاری اروپا در صنعت زیر ساخت انرژی ایران می تواند هم ثبات منطقهای را تقویت کند و هم وابستگی فعلی اروپا به انرژی آمریکا را کاهش دهد تا آنها نیز ابزارهای لازم برای جنگهای اقتصادی را داشته باشند. علاوه بر آن اروپا با این دست اقدامات میتواند به خوبی نشان دهد که در مسیر مستقل شدن واقعی از ایالات متحده است و این یک پیام واضح برای جهان خواهد داشت که دیگر آمریکا برای شما شریک راهبردی نخواهد بود. باید دید که رهبران اروپایی تا کی زیر انتقادات و گاه تحقیرهای ترامپ مقاومت کرده و چشم خود را بر حقیقت میبندند.
امین مهدوی
[1] Trump’s new national security strategy: Cut deals, hammer Europe, and tread gently around autocrats | Chatham House – International Affairs Think Tank
[2] Breaking down Trump’s 2025 National Security Strategy | Brookings
نظر
ارسال نظر برای این مطلب