شورای امنیت، ضامن امنیت؟ 1467

شورای امنیت، ضامن امنیت؟

امین مهدوی

یکی از علل اصلی واگذاری مسئولیت حفظ صلح و امنیت بین المللی به شورای امنیت آن بوده است که سازمان ملل قادر به تأمین اقدام سریع و مؤثر در این زمینه باشد. توجیه منطقی برای این کار این بود که که تنها دولت های قوی که دارای توان نظامی لازم هستند، قادر می باشند با اعمال قدرت و زور و استفاده از نیروی نظامی، استقرار صلح را در سطح جهان تضمین کنند[1].

شورای امنیت در مقام پاسدار صلح، ابتدا باید مطمئن گردد که صلح در جهان مورد تهدید قرار گرفته، موازین آن نقض شده و یا عمل تجاوزکارانه ای به هر نحوی صورت گرفته است. در صورت احراز چنین شرایطی بر اساس فصل هفتم، شورای امنیت می تواند چاره اندیشی نموده، تدابیر موقت اندیشیده و یا به اقدام قهری و استفاده از قدرت نظامی دست بزند. اقدامات موقت به منظور جلوگیری از وخامت اوضاع و اقدامات قهری برای برپایی صلح جهانی انجام می گیرد[2].

شورای امنیت به عنوان مهم ترین رکن سازمان ملل متحد، گاهی در تصمیم گیری از استانداردهای دوگانه استفاده می کند. در واقع گاهی اختلاف نظر اعضا و استفاده از حق وتو منجر به شکل گیری اختلاف و حتی آغاز یک بحران بین المللی می شود. کشورهای عضو به حق استفاده از نیروی قهری توسط شورا اعتراضی ندارند، بلکه به دوگانگی استاندارد و تبعیض های مشخص آن معترض هستند.
چرا دوگانگی تصمیم؟

اعضای شورای امنیت بیش از آنکه به صلح بین المللی اهمیت دهند، حفظ ساختار نظام بین الملل برایشان در اولویت است. در واقع اعضای دائم آن اولویت اصلی در تصمیم گیری ها را منافع خود می دانند. این اعضا بر اساس همین منطق برای متحدین خود نیز یک حاشیه امن قانونی ایجاد کرده اند که آنها را در راستای منافع کلان خود در اختیار داشته باشند.

در همین چارچوب می توان جلسه سه شنبه شورای امنیت، درباره‌ی حمله به کنسولگری ایران در سوریه را بررسی کرد. این جلسه به درخواست روسیه برگزار شد. در این جلسه نماینده روسیه خیلی روشن نمایندگان فرانسه و بریتانیا را به چالش کشید و از آنها بابت عدم محکومیت حمله به کنسولگری سوال کرد. همچنین در این جلسه اعضای غیر دائم مانند سوئیس و الجزایر اقدام اسرائیل را محکوم کردند[3]. اما قطعنامه نهایی که باید توسط شورا ارائه می‌شد و در آن این اقدام اسرائیل محکوم شده بود، وتو شد.
ترس غرب؟

در بررسی اینکه چرا شورای امنیت به اجماع درباره اقدام مشخص اسرائیل نرسید، می توان ابعاد مختلفی را در زمینه های مختلف بررسی کرد. اما به نظر می رسد که مهم ترین موضوع ترس غرب برای از دست دادن نفوذ خود در منطقه غرب آسیا است.

با توجه به اینکه نظام بین الملل در حال تغییر است و قدرتهای جدیدی نیز در حال ظهور هستند، نظام های امنیت منطقه‌ای جایگاه مهمی در ساختار پیش روی جهان خواهند داشت. غرب با درک این موضوع در حال مدیریت مناطق تحت نفوذ خود است تا بتواند در ساختار جدید هم اثرگذاری لازم و در راستای منافع خود را داشته باشد.

پس از ۷ اکتبر و اتفاقات بعد از آن که موجب شده است اسرائیل نقاب از چهره بردارد و بی مهابا و بدون رحم تمام قواعد و قاعده‌های نظام بین الملل را زیر پا بگذارد، افکار عمومی جهان حمایت خود را از اسرائیل کم و کمتر کرده‌اند تا جایی که حتی ترامپ هم به آنها اعتراض کرده است که این دست اقدامات فقط زمینه ساز از بین رفتن آنچه اسرائیل ساخته است می شود.

بنابراین اگر اسرائیل در این نبرد شکست کامل بخورد، غرب به خوبی می داند که نظم جدید منطقه‌ای با محوریت ایران و محور مقاومت شکل می گیرد، این مسئله برای غرب و متحدان منطقه‌ای آن بسیار گران تمام خواهد شد. زیرا از دست دادن یکی از مهم ترین مناطق استراتژیک جهان یعنی کاهش قدرت و اعتبار غرب، و در کنار آن یعنی نظمی با محوریت ایران که حالا غرب باید به آن امتیازات فراوانی بدهد تا تناسب در منطقه برقرار شود.

در واقع غرب حمله به کنسولگری ایران را محکوم نکرد تا مهم ترین متحد منطقه‌ای آنها یعنی اسرائیل این شانس را داشته باشد تا در یک نبرد کلاسیک بار دیگر شانس خود را برای تغییر اوضاع منطقه امتحان کند و سیگنال حمایت غرب را دریافت کند که حتی اگر قوانینی که خود شورای امنیت اجرای آن را تضمین کرده هم را نقض کند، بازهم حمایت آنها را دارد. این رویکرد غرب در کوتاه مدت شاید برای آنها و متحدینشان کارساز باشد، اما در طولانی مدت هم اعتبار سازمان ملل را خدشه دار می کند و هم زمینه ساز نوعی بدعت جدید در نظام بین الملل خواهد بود که در آن فقط زور و حامی قدرتمند برای هر اقدامی کافی است. این موضوع بی شک به تغییر گسترده در نظام بین الملل منجر خواهد شد. تغییری که به ضرر غرب است.

[1] yjc.ir

[2] un.org

[3] reuters.com
نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب