شکاف میان ادعاهای رهبران طالبان و واقعیت‌های موجود در افغانستان 10

شکاف میان ادعاهای رهبران طالبان و واقعیت‌های موجود در افغانستان


چند ماه پیش وقتی رهبران و مذاکره‌کنندگان طالبان با ظاهرهایی آراسته و آرام در تالارهای مجلل هتل پنج‌ستاره دوحه مدعی تغییر شده و وعده دادند دیگر شاهد تکرار برخی تجربیات تلخ دوران امارت اسلامی نخواهیم بود، بسیاری در گوشه‌وکنار دنیا و حتی در داخل افغانستان این ادعا را باور کرده و به‌صلح و آینده پیشِ روی این کشور در صورت مشارکت طالبان در ساختار سیاسی امیدوار شدند. اما اکنون که گفت‌وگوهای صلح با بن‌بست مواجه شده و جنگ به‌نقطه اوج خود رسیده، گویا همه آن خوشبینی‌ها و مثبت‌اندیشی‌ها در مورد طالبان نیز رنگ باخته و جای خود را به یأس و نگرانی داده است. شنیدن اخبار و حتی دیدن صحنه‌های متعددی از شکنجه، شلاق، تیرباران و حتی نکاح اجباری زنان و دختران؛ این سؤال مهم و اساسی را مطرح می‌کند که شکاف میان ادعاهای رهبران طالبان و واقعیت‌های عینی موجود را چگونه می‌توان توجیه کرد؟
برخی در توجیه این شرایط به‌ ساختار هرم قدرت طالبان و فاصله میان رأس و قاعده آن استناد کرده و این اقدامات را نتیجه خودسری و تمرد اعضا از دستورات رهبران می‌دانند. استناد آن‌ها نیز به اطلاعیه‌هایی است که پس از تصرف نواحی مختلف از سوی رهبری طالبان منتشر می‌شود و در آن، اعضا را به خودداری از اذیت و آزار مردم و نقض حریم زندگی‌شان فرمان می‌دهد. اگرچه باتوجه به ساختار و سلسله مراتب نامنظم قدرت در طالبان و تنوع موجود در میان اعضای آن، این استدلال تاحدی منطقی به‌نظر می‌رسد اما این نکته را نیز نمی‌توان نادیده گرفت که رهبران و فرماندهان این گروه باوجود قطعیت وقوع چنین خشونت‌هایی از سوی اعضایشان، صرفاً به تکذیب ظاهری آن بسنده کرده و تاکنون هیچ‌یک از افراد تحت امر خود را به‌دلیل چنین اقداماتی علناً تنبیه و مجازات نکرده‌اند.بنابراین جدا از بحث ضعف سلسله مراتب و چگونگی رابطه فرمانبرداری میان رأس و قاعده هرم قدرت، به‌کارگیری خشونت از سوی این گروه می‌تواند دلایل دیگری نیز داشته باشد. در این زمینه نگاه به‌تحولات میدانی چندماهه اخیر در افغانستان این نکته را روشن می‌سازد که اعمال اقدامات خشونت‌بار از سوی طالبان اغلب در مناطقی خاص، یعنی نواحی‌ای که ساکنان آن با دولت همکاری داشته و یا در برابر سلطه این گروه از خود مقاومت نشان داده‌اند، انجام گرفته و در مقابل بیشتر مناطقی که بدون درگیری تسلیم طالبان شده‌اند از این خشونت‌ها مصون مانده‌اند. این موضوع در شرایطی که شهرها و نواحی مختلف میان دو طرف جنگ بارها دست‌به‌دست می‌شوند، جنبه حیاتی دارد چرا که ساکنان در سایه رعب‌ووحشت ایجاد شده توسط طالبان از هرگونه همکاری و پشتیبانی نیروهای دولتی اجتناب کرده و تلاش می‌کنند خود را از گزند این درگیری دور نگه دارند. اینکه نیروهای دولتی نتوانسته و یا نخواسته‌اند از چنین حربه‌ای استفاده کنند هم شرایط میدانی را به‌نفع طالبان تغییر داده است. بنابراین باید اعمال خشونت‌های اخیر از سوی طالبان را خشونت‌هایی تاکتیکی و هدفمند تلقی کرد که تا این لحظه کارکرد مثبت خود را نشان داده و بعید است رهبران طالبان نسبت‌به استفاده از چنین ابزار مؤثری چراغ‌سبز نشان نداده باشند و یا در آینده‌ای نزدیک بخواهند از منافع آن چشم‌پوشی کنند.


نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب