جنگ کشتیها و نفتکشها میان ایران و اسرائیل در حال کشیده شدن به جاهای باریک است. از زمان تحریم کامل صادرات نفت ایران از اردیبهشت ۹۸، بارها نفتکشهای ایرانی در آبهای بینالمللی دور و نزدیک هدف حملات مشکوک قرار گرفته است که قرائن و شواهد زیادی دال بر دست داشتن اسرائیل در این حملات است. در مقابل نیز از حدود یک سال پیش، چند بار حملاتی به کشتیهای رژیم صهیونیستی در آبهای منطقه انجام گرفته است که به نظر میرسد به تلافی حملات پیشگفته به کشتیهای ایرانی و یا حملاتی دیگر بوده است.
به هر حال، این نوع حملات متقابل همچنان طی ماههای اخیر ادامه داشته تا این که جمعه گذشته یک کشتی اسرائیلی در شمال دریای عمان هدف حمله پهپادی قرار گرفته است و بر خلاف حملات پیشین به کشتیهای تجاری اسرائیلی که گفته میشد بدون تلفات بودهاند، دو نفر از سرنشینان کشتی اسرائیلی در حمله اخیر کشته شدهاند. معمولا اسرائیل بر روی حوادثی که تلفات در بردارد، بسیار حساسیت نشان میدهد و خود را ملزم به پاسخگویی میداند و معتقد است که بیپاسخ گذاشتن این نوع حملات موجب حوادثی پرتلفاتتر خواهد شد و آن را آسیبی جدی به دکترین “بازدارندگی” خود میداند.
از این رو، تلآویو از جمعه گذشته به شدت روی حمله به کشتی اسرائیلی و کشته شدن دو سرنشین آن زوم کرده است؛ اما شکل پوشش خبری، بسیج رسانهای، رایزنیهای سیاسی و نظامی اسرائیل حکایت از آن دارد که به دنبال بهرهبرداری حداکثری از این واقعه است. اولا با توجه به تغییر فضای سیاسی در ایران، بن بست حاصله در مذاکرات وین و به تبع آن، شکل گیری پیشزمینهای جهانی برای اجماعسازی علیه ایران، از یک طرف در صرافت تشکیل و تقویت آن است و از طرف دیگر نیز در پی تعمیق بنبست در وین است. ثانیا، از این طریق میخواهد اوضاع به سمتی پیش برود و چنان فشاری بینالمللی به ویژه از جانب لابیهای پرنفوذ در آمریکا و اروپا شکل گیرد که عملا دولت بایدن و اروپاییها حتی در صورت رغبت نتوانند از خواسته خود مبنی بر کنترل سیاستهای منطقهای و موشکی ایران در مذاکرات وین کوتاه بیایند.
در واقع این فضای بینالمللی که علیه ایران پس از حادثه حمله به کشتی رژیم صهیونیستی در حال شکلگیری است، یک عامل مهم دیگر آن به نوعی نومید شدن واشنگتن و سه پایتخت اروپایی از نتیجه بخش بودن مذاکرات وین پس از تغییر دولت در ایران با توجه به تغییر احتمالی رویکرد در این مذاکرات و احتمال تشدید اقدامات هستهای است. همین خود، باعث میشود تا از هر حادثهای در هر سطحی در جهت اجماعسازی علیه ایران و بالا بردن سطح فشار بر آن استفاده شود. به هر حال، این گونه به نظر میرسد که خلق این اجماع از چند وقت پیش کلید خورده است و هر روز شاهد ورود آن به فازی دیگر و پیشرفتهتر هستیم.
افزایش همین فشارها و اقدامات احتمالی آمریکا، اروپا و اسرائیل از یک سو و احتمال تغییر رویکرد ایران در مذاکرات پیشرو، تداوم حملات متقابل در آبها و ادامه حملات در سوریه و عراق به نظامیان آمریکایی از سوی دیگر، نشانگر دورهای پرتنش در آیندهای نزدیک و فاصله گرفتن هر چه بیشتر مذاکرات وین با توافق احتمالی است.
اما فارغ از اینها، پس از تهدیدات فزاینده رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا به واکنش در قبال حمله به کشتی «مِرسِر استریت»، اکنون پرسش کانونی درباره شکل این واکنش است. در پاسخ میتوان دو سطح واکنش را متصور بود؛ نخست این که تجربه میگوید که اسرائیل در چنین مواقعی به طریقی از راه یک خرابکاری یا انفجار، یا مقابله به مثل و حمله به یک کشتی ایرانی یا یک حمله شدید به نیروهای ایرانی یا همسو در منطقه عمل میکند؛ به ویژه که واکنش به این حمله برای دولت جدید اسرائیل به نوعی جنبه “حیثیتی” پیدا کرده است و نمیخواهد در داخل به نشان دادن ضعف متهم شود. اما سطح دوم هم به احتمال زیاد یک اقدام هماهنگ از طرف آمریکا و اروپا باشد که وزیر خارجه آمریکا امشب در این راستا اعلام کرد که پاسخ به حمله “جمعی” خواهد بود.
بعید است که این پاسخ جمعی از جنس نظامی باشد. به نظرم، این واکنش دوباره تحریمی و هماهنگ از طریق آمریکا و اروپا خواهد بود. اما چون اخیرا حملات پهپادی به منافع نیروهای آمریکا و اسرائیل افزایش یافته است، به احتمال زیاد تحریمهای بیشتر به ویژه تحت عنوان تحریمهای پهپادی وضع شود و از این به بعد این عنوان نیز به دیگر عناوین تحریمی همچون تحریمهای موشکی، حقوق بشری و تروریسم اضافه شود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب