با اینکه امریکا اعلام کرده نیروهای نظامی را از افغانستان خارج
میکند، ولی قرار نیست همه این نیروها که بالغ بر ۳ هزار نفر میشوند از این کشور خارج شوند و کمی بیش از هزار نفر از
نظامیان امریکایی با بهانه حمایت و حفاظت از سفارتخانه امریکا، خارج نخواهند شد.
به موازات نیروهای نظامی امریکایی و بهویژه انگلیسی، طی ۳۰ سال گذشته، دو ظرفیت پنهان دیگر برای خود تولید کردهاند که در
افغانستان باقی هستند.
شرکتهای اطلاعاتی و امنیتی که
برایشان پوششهایی در این کشور درست کردهاند و شبکهای از عناصر مزدور اطلاعاتی
در تمامی سطوح جامعه و حتی ارکان دولتی افغانستان حضور دارند و وظیفه مدیریت پنهان
روندها و تحولات را بهعهده دارند. با اینکه امریکا در ۲۰ سال گذشته هیچ یک از اهداف اعلام شده خود را محقق نکرده و امروز
در توافقی ذلتبار با طالبان ناچار به یک تغییر وضعیت شده، باید اینگونه ارزیابی
کرد که امریکا، به تعبیر رهبر معظم انقلاب تحقیر شده و ناچار است رویکرد جدید را
به اجرا بگذارد. از آنجا که افغانستان یک نقطه تلاقی از سه هدف ژئواستراتژیک
امریکاست تا چین، روسیه و ایران را به چالش کشیده یا امکان مهار و مدیرت آنها را
کسب نماید و اساساً با این هدف پنهان به اشغال و ویرانی و کشتار در افغانستان دست
زده است، نمیتوان پذیرفت که امریکا به رغم تمام توجیهات بایدن و به دلیل هزینه و تلفات،
اهداف بزرگ و جهانیاش را کنار گذاشته باشد.
برخی گزارشها و قرائن قطعی
تأکید دارند که امریکا و پاکستان، اهداف مشترکی را برای افغانستان و آسیای مرکزی
درنظر گرفته و توافق کردهاند و این اهداف و طرح عملیاتی آنها، بهوسیله ابزارهای
گوناگون که در اختیار دستگاههای اطلاعاتی ارتش پاکستان است، به اجرا درمیآیند.
اگرچه یعنی دستگاه اطلاعاتی ارتش
پاکستان، روابطی سنتی با طالبان دارد، ولی از سوی دیگر و طی سیطره و نفوذی که با
جریانهای افراطی، وهابی و سلفی که عقبه آنها در پاکستان است یا از طریق شبکهای
از نفوذیها یا فرماندهان میانی یا مناطقی طالبان دارد و اکنون تمامی این ظرفیتها
در پوشش طالبان قرار گرفتهاند و رویکرد سیطره بر خاک افغانستان را دنبال میکنند،
فازهای متوالی و برنامهریزی شده پاکستان و امریکا را اجرایی میکنند. هزینه مالی
همکاری پاکستان با امریکا را عربستان عهدهدار شده و اولین قسط میلیاردی را نیز به
پاکستان پرداخت کرده است، ولی نقش مدیریت میدان با سرویس اطلاعاتی انگلیس است که
از طریق ترغیب به یک جنگ داخلی یا برجسته کردن تمامیتخواهی طالبان، حساسیت دیگر
اقوام را برانگیختهاند که معلوم نیست حاکمیت طالبان بهطور کامل محقق شود. آنچه
در این فاز مطرح است اینکه ظرفیتهای امنیتی ایران، روسیه و چین به سمت نوعی
فرسایش و دغدغه امنیت ملی کشیده شده و پاکستان در شرایط بیثبات شده افغانستان،
ظرفیتهای تروریستی و افراطی با ملیتها و قومیتهای مختلف را که ترکیه نیز با
تروریستهای شمال سوریه، بخشی از این طرح است، بتواند، طالبان را هزینه کرده و این
ظرفیتها را وارد آسیای مرکزی یا مناطق غربی چین نماید که گسترش جغرافیای تنش با
هندیها نیز از طریق همین گروههای افراطی، بخشی از توافق پاکستان و امریکاست. این
کار به پاکستان فرصت میدهد جغرافیای خود را جدای از ظرفیتهای گروههای افراطی و
ضد هند نشان دهد و اهداف امریکا که باید چهار کشور ایران، هند، چین و روسیه را در
این سیاهچاله امنیتی گرفتار و مشغول نماید، حاصل شود. این توافق دارای فازهای
گوناگونی است که هوشیاری کشورهای هدف و آسیای مرکزی و بخشهای خاصی از طالبان را
میطلبد تا ضمن ناکام گذاردن این طرح، ظرفیتافزایی راهبردی نیز در این پروسه
بحرانسازی مدنظر قرار گیرد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب