پرتغال که پس از استعفای نخست وزیر کاستا در شرایطی بود که باید انتخابات را زودتر برگزار می کرد، و این اتفاق در۱۰ مارس رخ داد. استعفایی که نخست وزیر تحت فشار بخاطر پرونده فساد او مجبور به انجام آن شد. این اتفاق اثرات عمیقی بر روند آینده ی پرتغال گذاشت و نتیجه انتخابات نشان از خیز و رشد راست افراطی داشت و این یک زنگ خطر بزرگ برای پرتغال و اروپا خواهد بود.
برنده کیست؟
در این انتخابات راست میانه با کسب۷۹ کرسی بیشترین تعداد کرسی را به دست آورد. پس از آنها چپ سوسیالیت با۷۷ کرسی دوم شد. و شگفتی بزرگ کسب۴۸ کرسی توسط حزب راست افراطی چوگا بود. این حزب با افزایش۴ برابری تعداد کرسی های خود در مجلس اکنون به یک بازیگر مهم در صحنه سیاست پرتغال تبدیل شده است[1].
آقای مونتهنگرو رهبر راست میانه خود را برنده انتخابات نامیده است. هرچند گفتن لفظ برنده شاید بیشتر یک بازی سیاسی با افکار عمومی باشد زیرا درپارلمان پرتغال۲۳۰ کرسی وجود دارد و هیچ یک از احزاب این کشور نتوانستند حد نصاب لازم را به دست آوردند. بنابراین آقای منتهنگرو برای تشکیل دولت باید با دیگر احزاب به ائتلاف و همکاری بپردازد. او از زمان آغاز تبلیغات انتخابات همواره همکاری با چوگا را رد می کرد و آنها را یک حزب تندروی، نژاد پرست و پوپولیست می داند.
اما اکنون او با توجه به نتایج حزب چوگا در انتخابات بی شک از سوی حزب خود تحت فشار قرار خواهد گرفت تا با آنها همکاری کند و دولت ائتلافی با محوریت کامل راست تشکیل دهد. هرچند او حتی پس از اعلام نتایج گفته است که تمایلی به همکاری با راست افراطی ندارد و آنها را تهدید کرده است که در صورت ایجاد اخلال در تشکیل دولت مقصر بی ثباتی و عواقب آن راست افراطی خواهد بود[2].
با وجود اینکه حزب چوگا به رهبری آندره ونتورا حزب سوم در مجلس شده است اما این یک پیروزی بزرگ برای آنها است و رهبران راست افراطی در اروپا به او بابت این نتیجه تبریک گفتند.
موضع چوگا که منجر به این پیروزی بزرگ برای آنها شد، مخالفت با مهاجرت، مبارزه با فساد و احیای پرتغال بود. این حزب با استفاده از نگرانی مردم درباره مسئله مهاجران که در سال گذشته یک دهم از متولدین این کشور را تشکیل دادهاند، به خوبی توانسته است که یک موج از نگرانی و همبستگی ملی را ایجاد کند. آقای ونتورا با بیان اینکه آینده پرتغال در خطر است و باید به فکر نجات کشور بود، توانسته است نظرات مردم را جلب کند و بیان داشته است که رای به حزب او یعنی نگرانی مردم از آینده و او برای بهبود اوضاع کشورش تلاش خواهد کرد[3].
فتح پرتغال؟
مسئله مهمی که درباره پرتغال همواره وجود داشت این بود که کارشناسان معتقد بودند که این کشور با توجه با تجربه تلخ پیش از دموکراتیک شدن احتمال رشد راست افراطی در آن کم است، اما این انتخابات نشان داد که زنگ خطر در پرتغال به صدا درآمده است و جنبش راست افراطی به سرعت در حال رشد است.
این موضوع به ویژه در ماه هایی که به انتخابات پارلمان اروپا نزدیک است، هشدار بزرگی برای رهبران اروپایی است. رهبران اروپا باید یک چشم انداز مناسب و عاری از فساد و رانت را به مردم نشان دهند تا بتوانند در مقابل راست افراطی حرفی برای گفتن داشته باشند. این روند به گسترش راست افراطی نمایان گر تغییر نگاه مردم اروپا به مسائل مختلف است و حالا آنها یعنی مردمی که تفکر راست افراطی دارند دیگر حس انزوا، تنهایی و خحالت ندارند و آزادانه و بی پروا نظراتشان را درباره مسائل مختلف مطرح می کنند. این مسئله به خوبی موید این است که اروپا با یک چالش بسیار بزرگ رو به رو است.
پیروزی راست افراطی در پرتغال آنهم در کمتر از یک دهه و تبدیل شدن به یکی از جریان های اصلی سیاست در این کشور یعنی اینکه اروپا در حال گذر به یک مسیر جدید است، مسیری پرخطر و احتمالا مبتنی بر سیاست های ملی و تاکید بر ملیت تا انسانیت، فشار بر مهاجران و نژاد پرستی و شاید حرکت به سمت تکه تکه کردن اروپای واحد.
بنابراین پیروزی راست افراطی در پرتغال یک پیام بزرگ برای همه ی ناظران و رهبران اروپا داشت و آن این است که اگر نتوانند به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی در این قاره کمک کنند باید منتظر شروع راه و راهبرد جدید رهبران نوظهور و جاه طلب بود، کسانی مانند اوربان، لوپن و شاید ونتورا.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب