هژمونیسازی در نظام بینالمللی برای امریکا در ۷۰ سال گذشته، در یک روی سکه، تولید بحران در نقاط مختلف جهان، جنگافروزی، کودتا و دستاندازی با هدف سیطره و غارت ثروت دیگران بوده تا بتواند امریکا را رشد و توسعه داده و در اوج باقی بماند. دکترینهای امریکایی، اساساً، بحران زیست است و نمیتواند بهعنوان بازیگر ناظر و تماشاچی باقی بماند.
در این رویکرد، امریکا منتظر بحران در نقاط دیگر نمیماند، بلکه تولید بحران کرده و با مدیریت آن، مسیر مطلوب و طراحی شده را دنبال میکند تا اهداف نهایی را محقق نماید. یک مثال ساده و نزدیک این است که اگر در غرب آسیا با پدیدهای نو، بهنام مقاومت و جبهه مقاومت روبهروست، که کارکرد آن فرسایش سلطه و هژمونی منطقهای امریکا و غرب و رژیم صهیونیستی است و تمامی راهبردهای مستقیم و غیرمستقیم خود را آزموده و بهنتیجه نرسیده، برای بازگشت به منطقه، راهبرد جنگ نیابتی-تروریستی را طراحی کرده و به اجرا میگذارد. داعش و دیگر شاخههای ساخته شده القاعدهای و سلفی و تکفیری و خونریز و وحشی، بهعنوان ابزار جدید، ساخته و پرداخته میشوند و عروسکگردانی از یک سو و ژست مبارزه با تروریسم در لایه دوم، برای بازسازی سیطره و سلطه مجدد و به عقب راندن مقاومت، بهکار گرفته میشود. حاصل این استراتژی این است که امریکا بتواند بر امتیازات، ثروت و مزیتهای دیگران به نفع خود و با نام منافع منطقهای و جهانی امریکا، دست یابد. ولی نوع دیگر و روی دیگر سکه استراتژیهای بزرگ امریکا، صادرکردن بحران از درون و تخلیه این بحرانها بر کشورهای هدف است، که در نمونه تازه و جدید آن باید به جنگ اوکراین اشاره کرد که اهداف گوناگونی را دنبال میکند. تیتر اصلی این استراتژی، مهار و فرسایش روسیه است، ولی در لایههای پنهان آن، نابودی اقتصاد آلمان و اروپاست که در چشمانداز تحولات جهانی، میتوانست برای هژمونی جهانی امریکا، تهدیدزا باشد و از زیر سلطه ۷۰ ساله امریکا خارج شوند و امریکا را در مسابقه اهرمهای قدرت با چین تنها بگذارند. روابط عمیق و تنگاتنگ آلمان و اروپای مرکزی و شمالی با روسیه، از میزان چسبندگی آنها به امریکا، کاهش تدریجی را ثبت میکرد و این امر خوشایند امریکا نبود. امریکا هم از درون بهجز بحران شکاف و دوقطبی سیاسی و حزبی، با تراکم بحران مؤلفههای اقتصادی روبهرو بوده که بنا به ارزیابی صاحبنظران بزرگ امریکایی، این کشور را با موج قویتری از بحران ۲۰۰۸ مواجه میکرد. اگر اکنون در جنگ اوکراین، اغلب اهرمهای فشار علیه روسیه، معکوس شده و سرریز سیاستهای عقوبتی بر اروپا ریخته شده و اقتصاد اروپا و حتی معیشت مردم با دشواریهای بیسابقه روبهرو شده، و بیشتر صنایع یا تعطیل شده یا در وضع بحرانی بهسر میبرند، این شاخصها تماماً به نفع امریکا تمام شده و بیشتر انبارهای فرسوده سلاح، بهنام کمک به اوکراین، تخلیه شده و گاز ارسالی به اروپا، به قیمت چهار برابر قیمت روسی بهفروش رفته و در تصویر کلی، ارکان قدرت سرمایهداری در بخش انرژی و سلاح، برنده اصلی جنگ در اوکراین هستند. حال آنکه اروپا به نقطهای رسیده است که اگر مقامات وزارت خارجه و دستگاههای مسئول، تکانی بخورند، بسیاری از متخصصان و تکنولوژیهای اروپایی، بهسادگی قابل جذب به ایران هستند.
درواقع امریکا، با صدور بحران اقتصادی از طریق یک رویکرد امنیتی در گسترش ناتو به شرق، هدفهای گوناگونی را محقق کرده است و زمان اوجگیری بحران اقتصادی در امریکا را بهتعویق انداخته است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب