پذیرش پروتکل الحاقی فراپادمانی از جانب ایران با بحث و جدلهای فراوانی به ویژه در داخل همراه بود و امروز هم که قصد خروج از این پروتکل را دارد باز همان جدال به نوعی دیگر با طرفهای خارجی در حال تکرار است که خروج از آن را دشوارتر و احتمالا پرهزینه میسازد.
ایران مهلتی برای توقف اجرای پروتکل الحاقی در صورت عدم لغو تحریمها تعیین کرد، اما آمریکا در این مدت هیچ اشارهای به لغو تحریمها به عنوان شرط اساسی ایران جهت تداوم اجرای پروتکل الحاقی نکرد و به نوعی هم دولت جدید آمریکا بر تداوم آن تا رسیدن به توافق فراگیر اشاره کرده است. بعید هم هست در دو روز مانده به تعلیق پروتکل اتفاق خاصی در بحث تحریمها بیفتد.
اما دولت بایدن در عین حال طی دو روز گذشته، دست به یک سری اقدامات زده است که به ظاهر پالسهای مثبتی تلقی میشود؛ از پس گرفتن طرح فعالسازی مکانیسم ماشه گرفته تا کاهش محدویت تردد دیپلماتهای ایرانی در نیوریورک. ولی واشنگتن با توجه به پافشاری ایران خوب میداند که این اقدامات مانع تعلیق پروتکل الحاقی نمیشود. از این رو، این پرسش کانونی مطرح میشود که پس هدف آمریکا از این کار تنها چند روز مانده به پایان مهلت ایران چیست؟
واقعیت این است که اگر این دست کارهای آمریکا چند هفته پیش و نه همزمان با پایان این مهلت انجام شده بود، میتوانست در جهت کاهش فشارها پراهمیت و قابل توجه باشد. اما این همزمانی به نظرم بیشتر با هدف فشار بر ایران و قرار دادن آن در یک تنگناست. از این جهت که با کار رسانهای که روی اقدامات اخیر آمریکا و اظهارنظرهای مقامات آمریکایی و اروپایی صورت گرفته، افکار عمومی جهان به ویژه در غرب این تلقی را دارد که واشنگتن پالسهای مثبتی به تهران فرستاده و توپ هم اکنون در زمین جمهوری اسلامی است که همین خود به نوعی ایران را با پافشاری بر تعلیق پروتکل الحاقی در موقعیت دشواری قرار میدهد. از یک سو، آمریکا در مقام چارهجویی دیپلماتیک و از دیگر سو ایران را در مقام اصرار بر توسعه برنامه هستهای و بیرغبتی به راهکار دیپلماسی قرار میدهد. در واقع هم آمریکا هم اروپا با زیرکی خاصی این تصمیم را از یک اقدام واکنشی به تداوم تحریمها به کنشی برای فشار جهت امتیازگیری از جانب ایران تقلیل داده و نوعی وارونگی شکل گرفته است.
در واقع، این بیتفاوتی آمریکا و اروپا در قبال شرط لغو تحریمها خود با هدف از حیز انتفاع خارج ساختن برگههای هستهای ایران است و از این رو بعید به نظر میرسد که بخواهند فعلا بر مقتضای فشارهای هستهای ایران جهت لغو تحریمها کار خاصی انجام دهند. کما این که تلاش خواهد شد که آنها را بهانهای برای تشدید فشارها قرار دهند. به همین خاطر، پس از تعلیق پروتکل احتمالا فشار بینالمللی را افزایش خواهند داد.
به هر حال، باید منتظر نتایج مذاکرات احتمالی در قالب 1+5 بود که اگر نشست طرفهای برجام تحت این عنوان برگزار شود، خود به معنای بازگشت آمریکا به توافق هستهای بدون لغو تحریمهاست.
این گونه به نظر میرسد که یکی از اهداف گامهای هستهای اخیر ایران تحمیل یک دستور کار مشخص بر روند مذاکرات احتمالی است که مسائل مورد مناقشه فراتر از برنامه هستهای نرود؛ که بعدا لغو این گامها و اقدامات را در مذاکرات پیشرو به عنوان امتیازی به طرف مقابل در قبال کاهش تحریمها بدهد و به نوعی برنامه موشکی را که لغو شاکله تحریمها با آن گره خورده است، از دستور کار خارج کند. اما به نظر میرسد که آمریکا و اروپا در سایه شکست تجربه برجام بیش از گذشته بر گنجاندن این مسائل در هر توافقی پافشاری دارند.4VIEWS Share on FacebookShare on Twitter
پذیرش پروتکل الحاقی فراپادمانی از جانب ایران با بحث و جدلهای فراوانی به ویژه در داخل همراه بود و امروز هم که قصد خروج از این پروتکل را دارد باز همان جدال به نوعی دیگر با طرفهای خارجی در حال تکرار است که خروج از آن را دشوارتر و احتمالا پرهزینه میسازد.
ایران مهلتی برای توقف اجرای پروتکل الحاقی در صورت عدم لغو تحریمها تعیین کرد، اما آمریکا در این مدت هیچ اشارهای به لغو تحریمها به عنوان شرط اساسی ایران جهت تداوم اجرای پروتکل الحاقی نکرد و به نوعی هم دولت جدید آمریکا بر تداوم آن تا رسیدن به توافق فراگیر اشاره کرده است. بعید هم هست در دو روز مانده به تعلیق پروتکل اتفاق خاصی در بحث تحریمها بیفتد.
اما دولت بایدن در عین حال طی دو روز گذشته، دست به یک سری اقدامات زده است که به ظاهر پالسهای مثبتی تلقی میشود؛ از پس گرفتن طرح فعالسازی مکانیسم ماشه گرفته تا کاهش محدویت تردد دیپلماتهای ایرانی در نیوریورک. ولی واشنگتن با توجه به پافشاری ایران خوب میداند که این اقدامات مانع تعلیق پروتکل الحاقی نمیشود. از این رو، این پرسش کانونی مطرح میشود که پس هدف آمریکا از این کار تنها چند روز مانده به پایان مهلت ایران چیست؟
واقعیت این است که اگر این دست کارهای آمریکا چند هفته پیش و نه همزمان با پایان این مهلت انجام شده بود، میتوانست در جهت کاهش فشارها پراهمیت و قابل توجه باشد. اما این همزمانی به نظرم بیشتر با هدف فشار بر ایران و قرار دادن آن در یک تنگناست. از این جهت که با کار رسانهای که روی اقدامات اخیر آمریکا و اظهارنظرهای مقامات آمریکایی و اروپایی صورت گرفته، افکار عمومی جهان به ویژه در غرب این تلقی را دارد که واشنگتن پالسهای مثبتی به تهران فرستاده و توپ هم اکنون در زمین جمهوری اسلامی است که همین خود به نوعی ایران را با پافشاری بر تعلیق پروتکل الحاقی در موقعیت دشواری قرار میدهد. از یک سو، آمریکا در مقام چارهجویی دیپلماتیک و از دیگر سو ایران را در مقام اصرار بر توسعه برنامه هستهای و بیرغبتی به راهکار دیپلماسی قرار میدهد. در واقع هم آمریکا هم اروپا با زیرکی خاصی این تصمیم را از یک اقدام واکنشی به تداوم تحریمها به کنشی برای فشار جهت امتیازگیری از جانب ایران تقلیل داده و نوعی وارونگی شکل گرفته است.
در واقع، این بیتفاوتی آمریکا و اروپا در قبال شرط لغو تحریمها خود با هدف از حیز انتفاع خارج ساختن برگههای هستهای ایران است و از این رو بعید به نظر میرسد که بخواهند فعلا بر مقتضای فشارهای هستهای ایران جهت لغو تحریمها کار خاصی انجام دهند. کما این که تلاش خواهد شد که آنها را بهانهای برای تشدید فشارها قرار دهند. به همین خاطر، پس از تعلیق پروتکل احتمالا فشار بینالمللی را افزایش خواهند داد.
به هر حال، باید منتظر نتایج مذاکرات احتمالی در قالب 1+5 بود که اگر نشست طرفهای برجام تحت این عنوان برگزار شود، خود به معنای بازگشت آمریکا به توافق هستهای بدون لغو تحریمهاست.
این گونه به نظر میرسد که یکی از اهداف گامهای هستهای اخیر ایران تحمیل یک دستور کار مشخص بر روند مذاکرات احتمالی است که مسائل مورد مناقشه فراتر از برنامه هستهای نرود؛ که بعدا لغو این گامها و اقدامات را در مذاکرات پیشرو به عنوان امتیازی به طرف مقابل در قبال کاهش تحریمها بدهد و به نوعی برنامه موشکی را که لغو شاکله تحریمها با آن گره خورده است، از دستور کار خارج کند. اما به نظر میرسد که آمریکا و اروپا در سایه شکست تجربه برجام بیش از گذشته بر گنجاندن این مسائل در هر توافقی پافشاری دارند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب