امریکاییها در طراحی بازی جنگ خود در قبال روسیه، هدفهای متنوعی داشتند که خارج کردن روسیه از معادلات قدرت جهانی، اولین اولویت آنها بود. وابسته کردن اروپا از طریق وارد کردن آنها به شرایط بحرانی و تحمیل هزینههای منازعه با روسیه به اروپاییها، در تئوری جنگ نیابتی، هدف دیگری بود تا مناسبات اروپا و روسیه، در وضعیت گریز از مرکزیت غرب قرار نگیرد و امریکا را در منازعه قدرت جهانی با چین، تنها نگذارند.
در محاسبات، امریکاییها احتمالاً پیشبینی نکرده بودند که روسیه قادر است با کارت انرژی، غرب را با بحرانی بزرگ در بیشتر عرصههای اقتصاد و صنعت و حتی مواد غذایی مواجه کند. اکنون نظام امریکایی و قطبهای ثروتمند در بخش انرژی، سودهای خود را انباشته میکنند، ولی دیگر بخشهای اقتصاد و مردم، با شرایط غیرقابل تحمل روبهرو هستند.
امریکا در ادامه بحرانسازی برای روسیه و فعال کردن بخشهای دیگری از اقتصاد خود یا ثروتمندان بخش سلاحسازی و مدیریت بحران انرژی در اروپا و بهرهمندی بیشتر در این زمینه، حوزه غرب آسیا و آسیای مرکزی و شبهقاره را هدف دوم خود قرار داده و بایدن اکنون در حال مهندسی این راهبرد در سفر به سرزمینهای اشغالی و عربستان است.
طراحی آسیای مرکزی آنها برای بلعیدن طالبان و تبدیل جغرافیای افغانستان و آسیای مرکزی به میدان تاخت و تاز جدید امریکا، با بنبست جدی روبهرو شده و کنفرانس بینالمللی افغانستان که قرار است در روزهای آغازین مردادماه در ازبکستان برگزار شود، دستاوردی برای امریکا ندارد و کارت بازی تروریستی داعش و گروههای افراطی، تنها کارت امریکایی است. اما در غرب آسیا، بایدن میداند که عربستان و امارات، گرهگشایی چندانی برای بحران انرژی غرب نخواهند داشت و این عراق است که با افزایش تولید نفت خود تا بیش از ۲ میلیون بشکه، که در مدیریت امریکا خواهد بود، امیدهای جدیدی برای غارتگری امریکا فراهم میکند. البته به گروگان بردن عراق در ابعاد ژئوپلتیکی و ادغام ساختارهای آن در ابعاد اقتصادی و امنیتی با ائتلافسازی اسرائیلمحور و راندن آن به پروژه عادیسازی روابط با صهیونیستها، بیش از عربستان برای امریکا اهمیت دارد. سعودیها نمیتوانند روابط پنهان با صهیونیستها را علنی کنند، ولی بیشتر ظرفیتهای ژئوپلتیکی، جغرافیایی، انرژی، خرید تسلیحات، نیازمندیهای عمومی خود را در اختیار صهیونیستها قرار داده و در زنجیره خدماتدهی امنیتی و اطلاعاتی به صهیونیستها قرار میگیرند. حاصل سفر بایدن به غرب آسیا، ائتلافسازی جنگافروزانه به ویژه در یمن است که صنایع اسلحهسازی در امریکا و رژیم صهیونیستی، نفس جدیدی بکشند. انرژی عراق در دست امریکا است و این ابزار در اروپا مدیریت خواهد شد و عراق در باتلاق عمیقتری از پیوند با شبکه اسرائیلی منطقه فرو خواهد رفت. در غرب آسیا هم امریکا حاضر نیست هزینه جنگهای مستقیم را بپردازد و کشورهای سازشکار منطقه را در راهبری اسرائیل قرار داده تا ماجراجوییهای احتمالی رژیم صهیونیستی را پشتیبانی کرده و خدمات گوناگون بدهند.
در واقع بایدن برای ثبات در منطقه و جهان سیاستورزی نمیکند و با مدیریت جنگهای نیابتی و تروریستی و استمرار تنش و دوقطبیسازی امنیتی، به دنبال غارت بیشتر در جغرافیاهای گوناگون است تا سیطره بر جهان و هژمونیهای منطقهای را استمرار بخشد.
با اینکه تکیهگاههای امریکا در غرب آسیا و آسیای مرکزی و افغانستان و پاکستان، بسیار متزلزل هستند، ولی باید در قبال کلیه تحرکات امریکا در راهبردهای جدید، نه تنها هوشیاری نشان داد، بلکه باید با طراحی سناریوهای نوین و افزایش هزینههای امریکا و متحدان آن و رژیم صهیونیستی، رویکردهای امریکا را همچون دهههای گذشته ناکام و به شکست کشاند. موضع اخیر سید حسن نصرالله، یعنی بازی بزرگ هوشمندانه برای به بنبست کشاندن پروژههای امریکایی و غربی، قبل از همه بر اقتدار جبهه مقاومت خواهد افزود و روسیه باید این موضع را در گامهای عملی قدردانی و حمایت کند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب