یک نویسنده آمریکایی با بیان اینکه واشنگتن باید درسهای بسیاری از خروج خود از افغانستان بگیرد، گفت:، اما دولت ایالات متحده آمریکا متاسفانه هیچ توانایی یا حتی تمایلی برای آموختن درسهای تاریخ نشان نداده است.
این تحلیلگر و نویسنده آمریکایی – کانادایی افزود: «به نظر میرسد ایالات متحده هرگز به چیزی جز تحمیل اراده خود از راه زور به سایر کشورها علاقهمند نباشد.»
دولت جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۱ میلادی در پی واقعه ساختگی ۱۱ سپتامبر (۲۰ شهریور ۱۳۸۰) در برجهای دو قلوی مرکز تجاری نیویورک به بهانه انتقام از “القاعده” به همراه متحدانش در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به افغانستان حمله کرد، اما در مدت ۲۱ سال اشغال این کشور نه تنها گروه تروریستی خود ساخته اش را از بین نبرد بلکه تمامی ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان را چنان ویران کرد که، چون حضورش بدون هیچ دستاوردی هزینه ساز شده بود، سرانجام در ۲۴ مرداد ۱۴۰۰ (۱۵ ماه آگوست ۲۰۲۱) مفتضحانه مجبور به خروج از آن شد.
حدود ۲۱ سال حضور اشغالگران آمریکایی در افغانستان که با اجرای هزاران برنامه نظامی همچون بمباران مناطق شهری و روستایی به بهانه مبارزه با تروریست و غارت منابع داخلی این کشور آنهم با ژستهای بشردوستانه همراه بود را میتوان نخستین مهرههای دومینویی دانست که کاخ سفید را به ورطه بدنامی و بیآبرویی در سطح بینالمللی کشاند؛ راهبردی که نه فقط هزینه گزافی برای مردم آمریکا تراشید، بلکه نتیجه نهایی آن، توخالی بودن شعار مبارزه جهانی با تروریست را عریان کرد.
در نخستین سالگرد فرار اشغالگران آمریکا و متحدانش از افغانستان، دفتر هماهنگی کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد اعلام کرده است نزدیک به ۲۵ میلیون نفر در افغانستان در فقر مطلق زندگی میکنند و ممکن است امسال ۹۰۰ هزار فرصت شغلی دیگر در بازار کار از بین برود.
مشروح گفتگو با رابرت فانتینا به شرح زیر است:
در نخستین سالگرد خروج آمریکا از افغانستان، این کشور درگیر جنگ اوکراین و افزایش تنش با چین است. درسهای خروج آشفته از افغانستان برای سیاست خارجی ستیزه جویانه واشنگتن در سراسر جهان چیست؟
درسهای بسیاری وجود دارد که ایالات متحده از خروج خود از افغانستان یاد بگیرد، اما متأسفانه، دولت ایالات متحده هیچ توانایی یا حتی تمایلی برای آموختن درسهای تاریخ نشان نداده است.
ایالات متحده به افغانستان حمله کرد تا طالبان را از قدرت دور نگه دارد، ولی پس از جنگی ۲۰ ساله، طالبان در قدرت باقی ماند. این قطعا باید به ایالات متحده نشان دهد که حداقل دیپلماسی و نه اقدام نظامی را در دستور کار خود قرار دهد. هرچند به نظر نمیرسد که ایالات متحده هرگز به چیزی جز تحمیل اراده خود از راه زور به سایر کشورها علاقهمند باشد.
افغانستان تازهترین نمونه از شکست تاسف بار این روش است. ایالات متحده در حال حاضر در حال افزایش تنش با روسیه، چین و ایران است. این تشدید تنشها نه تنها ضروری نیست بلکه مملو از خطر برای کل جهان است.
به جای تحریک کردن چین که در جریان سفر مقامهای آمریکایی به تایوان دیدیم؛ به جای تهدید ایران به نابودی هستهای و به جای تحریم روسیه به دلیل تهاجم این کشور به اوکراین، باید با چین، روسیه و ایران تعامل دیپلماتیک داشت. دولت آمریکا باید به دنبال زمینههای مشترک با این کشورها باشند. اما ایالات متحده هرگز اینگونه عمل نکرده است.
ایالات متحده چندی پیش اعلام کرد در یک حمله پهپادی، ایمن الظواهری رهبر القاعده را در کابل کشت و طالبان را به «میزبانی و پناه دادن» رهبر القاعده در کابل متهم کرده است. آیا این حمله نشان دهنده بالا گرفتن تنش میان طالبان و آمریکا است؟
دولت ایالات متحده دوست دارد که وجود افغانستان را بطورکلی به فراموشی بسپارد، اما مقامهای این کشور میدانند که آنها بذر خصومت فوق العادهای را در میان مردم افغانستان کاشته اند که خروجی آن اقدامات علیه ایالات متحده و منافع امپریالیستی آن بوده است؛ بنابراین ایالات متحده هر اقدامی را که لازم بداند برای مبارزه با “تروریسم” ناشی از آن انجام خواهد داد. ممکن است کشته شدن ایمن الظواهری رهبر القاعده نشان دهنده تشدید تنش بین طالبان و ایالات متحده نباشد، اما مطمئناً نشانه آن است که این تنشها با پایان جنگ ایالات متحده علیه مردم افغانستان پایان نیافته است.
طالبان به رغم تعهداتی که داده بود، حقوق زنان افغان را محدود کرده است. دهها هزار دختر از تحصیل در مدارس متوسطه محروم شده اند و زنان از بازگشت به بسیاری از مشاغل دولتی منع شده اند. واکنش جامعه جهانی در قبال این سیاستها را چگونه میبینید؟
این وضعیتی غم انگیز برای زنان افغانستان است، اما برای حل آن نمیتوان به جامعه جهانی تکیه کرد. آن جامعه در دو شرایط نقض قوانین بین المللی و ظلم به حقوق بشر مردم را نادیده میگیرد: یا آن کشور اهمیت ژئوپلیتیکی ندارد یا آنقدر اهمیت دارد که هیچ کشور دیگری نمیخواهد به آن انتقادی وارد کند.
میتوانیم به میانمار به عنوان نمونه اول نگاه کنیم. ما شاهد جنایاتی هستیم که در آنجا علیه مردم روهینگیا انجام میشود و کشورهای غربی ممکن است گهگاه اظهاراتی انتقادی داشته باشند، اما میانمار اهمیت قابل توجهی برای کشورهای غربی ندارد، بنابراین جنایات آن به طور کلی نادیده گرفته میشود.
یک مثال از مورد دوم درباره اهمیت ژئوپلیتیک، سرزمینهای اشغالی است. با وجود نقض فاحش قوانین بینالملل، جنایتهای روزانه علیه بشریت و مصائب فجیعی که برای مردم فلسطین ایجاد میکند، بسیاری دولتهای جهان همه این جنایتها را نادیده میگیرند، زیرا اسرائیل یک شریک تجاری سودآور است.
افغانستان هیچ منبع طبیعی قابل توجهی ندارد که ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی آرزوی آن را داشته باشند؛ بنابراین آنچه که طالبان با مردمش میکند، مساله نگران کنندهای تلقی نمیشود. اگر چنین بود، اگر افغانستان ذخایر بزرگ نفت داشت، یا در مکانی با اهمیت جهانی برای ایالات متحده قرار داشت، ایالات متحده این عملکرد طالبان را محکوم میکرد.
یک گزارش سازمان ملل، آینده را برای افغانها بسیار تاریک توصیف کرده است، با وجود چنین هشدارهایی، فکر میکنید چرا آمریکا به فشار اقتصادی به افغانستان و مردم آن ادامه میدهد؟
مقامهای دولتی ایالات متحده هرگز به عواقب اقدامهای خود توجه نمیکنند. مثلا آمریکا دولت کوبا را برای چندین دهه به شدت تحریم کرده است. مردم کوبا قطعاً در نتیجه تحریمها آسیب دیدند. اگرچه مردم کوبا اکنون تا حد زیادی خود را با این شرایط سازگار کردهاند. در ونزوئلا و ایران هم همینطور است.
همیشه مردماز سیاستهای آمریکا رنج میبرند و این باعث افزایش خصومت نسبت به ایالات متحده شده است. مشکل دیگری که ایالات متحده دارد این است که مقامهای دولتی آن همیشه درک نادرستی از مردم سایر کشورها دارند. سران آمریکایی ساده لوحانه فکر میکنند که مثلاً مردم ایران به دلیل مشکلات ناشی از تحریمهای آمریکا آنقدر دچار خشم خواهند شد که سرانجام دست به شورش میزنند. دولتمردان ایالات متحده نمیدانند که مردم ایران به انقلاب خود افتخار میکنند و فراموش نکرده اند که ایالات متحده در سال ۱۹۵۳ یک دولت منتخب دموکراتیک را سرنگون کرد و برای چندین دهه شاه سرکوبگر ایران را به کار برگرداند و حمایت کرد. آنها فراموش نکرده اند که این ایالات متحده بود برجام را نقض کرد.
طالبان احتمالا از کمکهای خارجی ایالات متحده استقبال خواهند کرد، کمکهایی که میتواند با اصلاحات مرتبط باشد. اما با وجود احتمال تاثیر کمکها بر اصلاح شرایط، ایالات متحده به این سو گام برنداشته است. دیپلماسی با طالبان میتواند منافع مثبتی برای مردم رنج دیده افغانستان به همراه داشته باشد، اما متأسفانه ایالات متحده به این موضوع علاقهای ندارد.
رابرت فانتینا نویسنده چندین کتاب درباره سیاست خارجی آمریکا و نظامیگری این کشور در عرصه جهانی است. وی همچنین در زمینه اشغال فلسطین هم مینویسد.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب