393
اصلیترین مسئله موردعلاقه ایالاتمتحده، انرژی است. مقامات آمریکایی همواره در طول تاریخ خواهان تضمین جریان آزاد نفت و گاز بوده اند و میخواهد مطمئن شود که هیچ منطقه یا قدرت جهانی دیگری قادر به کنترل این جریان نباشد. منطقه خاورمیانه بخش عمده ذخایر نفت و گاز جهان را در خود جای داده است علاوه بر منطقه خاورمیانه که آمریکا همواره در آن حضورداشته و جنگ و کودتا و ناامنیهایی را در آن به وجود آورده تا از نفوذ سایر قدرتها بر آن بکاهد، آمریکای جنوبی و بهطور خاص کشور ونزوئلا نیز بزرگترین ذخیره نفتی در جهان را داراست.
فراتر از نفت، ونزوئلا در حال تبدیل شدن به بازیگری مهم در دیگر بازارهای منابع حیاتی است، بهویژه طلا. در واکنش به نوسان شدید بازار نفت، این کشور بیشازپیش به استخراج طلا بهعنوان منبع درآمد جایگزین روی آورده است. همچنین اگرچه ونزوئلا تولیدکننده مهم لیتیوم نیست، اما نزدیکی آن به «مثلث لیتیوم» (بولیوی، آرژانتین، شیلی) میتواند در آینده مزیت راهبردی برای این کشورایجاد کند.
آمریکا همواره به ونزوئلا به عنوان منبع استراتژیک انرژی توجه داشته است و این مسئله سبب شده که در دوره های مختلف تاریخی سیاستها و راهبردهایی را برای تصاحب منابع ونزوئلا دنبال کند و از این طریق در سیاست و امور ملی و داخلی این کشور دخالت کند.[1]
بنابراین، سیاستهایی که ترامپ تاکنون اتخاذ کرده، در واقع ادامه سیاستهای نئو لیبرالی است که از دهه هشتاد باهدف حفظ نظام سرمایهداری آغاز شده است.
تا قبل از سال 1976 که ملی سازی نفت در ونزوئلا اتفاق افتاد شرکت های نفتی آمریکایی در ونزوئلا سرمایه گذاری می کردند و کنترل منابع نفتی این کشور را بر عهده داشتند. ملی شدن نفت نقطه عطفی در کاهش نفوذ آمریکا بر نفت ونزوئلا بود.[2]
پس از آن نیز در سال 1999 هوگو چاوز با شعار ملیگرایی و مبارزه با استعمار نفتی در ونزوئلا روی کار آمد. در واقع می توان گفت که او منابع نفتی را بهطور کامل در کنترل کشور خود درآورد، تخصیص منابع برای حفاری را کاهش داد و بخشی از مهندسان و زمینشناسان شرکت ملی نفت ونزوئلا را اخراج کرد. در مقابل چاوز به کشورهای عضو اوپک سفر کرد و از آنها خواست تا بار دیگر نظم و انضباط را به عرضه جهانی نفت بازگردانند؛ بنابراین هرچند تولید نفت این کشور کاهش یافت، اما با رشد قیمتها درآمدهای نفتی نیز رو به رشد گذاشت.
تنش آمریکا و ونزوئلا از سال 1999 با ظهور انقلاب بولیواری هوگو چاوز به یک بحران چندبعدی و عمیق تبدیل شده است که ریشه در تضاد ایدئولوژیک سوسیالیسم قرن 21 در برابر لیبرال دموکراسی آمریکایی، رقابت بر سر بزرگترین ذخایر نفت جهان (303 میلیارد بشکه) انزوای سیاسی رژیم مادورو، قاچاق گسترده مواد مخدر و رقابت ژئوپلیتیک قدرتهای بزرگ دارد.
آمریکا از سال 182۳ با اعمال دکترین مونرو و بیش از 42 مداخله مستقیم و غیرمستقیم، ونزوئلا را در حوزه نفوذ خود نگه داشت، اما ملی سازی صنعت نفت توسط چاوز در 2001 و قانون هیدروکربنها (سهم 80 درصد دولت) روابط را به نقطهای بیبازگشت رساند. کودتای ناکام 2002 با حمایت مستند CIA، اتحادهای ضدآمریکایی ونزوئلا با کوبا(100 هزار بشککه نفت روزانه) روسیه(12 میلیارد دلار تسکلیحات شکامل سکوخو- 30 و اس- 300) و چین (60 میلیارد دلار وام نفت در برابر وام) را تقویت کرد و کاراکاس را به سنگر مقاومت در حیاطخلوت آمریکا تبدیل نمود.
تحریمهای گسترده دولت ترامپ از 2017 (دستور 13808) و ادامه آن در دوران بایدن و بازگشت ترامپ در 2025، اقتصاد ونزوئلا را فلج کرد. صادرات نفت از 2.2 میلیون بشکه در روز (2016) به 370 هزار بشکه (2024) سقوط کرد.
با بازگشت دونالد ترامپ در سال 2025، تنشها به سطح نظامی رسید. ترامپ مادورو را « رهبر بزرگترین کارتل مواد مخدر جهان » نامید از سپتامبر 2025 ، عملیات «سپر کارائیب» آغاز شد: حملات پهپادی و دریایی به قایقهای مشکوک به قاچاق مواد مخدر که منجر به کشته شدن 61 نفر شد. ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن با 4 ناوشکن و 60 جنگنده 35 F- در دریای کارائیت مستقر شد. در اکتبر، زیردریاییهای روسی کلاس کیلو و موشکهای S400 در جزیره لا اورچیلا نمایان شدند. در نوامبر، بمبافکن های B1 در گوانتانامو مستقر شدند، هرچند ترامپ آن را تکذیب کرد، اما پنتاگون تأیید کرد. ونزوئلا در پا سخ به این اقدامات، قانون ضدتروریسم تصویب کرد مبنی بر اینکه هر کس از حملات آمریکا حمایت کند، شهروندی اش سلب میشود. مادورو از روسیه موشکهای کروز کال ibr، از چین پهپادهای Wing Loong و از ایران مشاوران نظامی و پهپاد درخواست کرد. اقتصاد ونزوئلا با تورم 200 درصدی، مهاجرت 7.7 میلیونی و فقر 85 درصدی در آستانه فروپاشی است، اما فروش نفت به چین و کمکهای روسیه آن را سرپا نگه داشته است.[3]
ترامپ در 7 اکتبر دستور پایان دادن به تمام تلاشها برای دستیابی به توافق دیپلماتیک با ونزوئلا را صادر کرد. او همچنین به سازمان سیا اجازه داد تا عملیات خرابکارانه را در ونزوئلا آغاز کند. در 15 اکتبر، ترامپ علناً اذعان کرد به سازمان سیا اجازه داده است تا عملیات مخفی در ونزوئلا انجام دهد. با این حال، او از پاسخ به این سؤال که آیا به سازمان سیا اجازه داده است تا برای ترور مادورو تلاش کند، خودداری کرد. رئیس جمهور ونزوئلا بارها اعلام کرده است کشورش با جدیترین تهدید تهاجم ایالات متحده در 100 سال گذشته روبه رو است. واشنگتن مقامات ونزوئلا را به اقدامات ناکافی برای مبارزه با قاچاق مواد مخدر متهم میکند. به همین بهانه، ایالات متحده نیروهای گستردهای را به منطقه کارائیت اعزام کرده است.[4]
نیروهای آمریکایی در چند ماه گذشته حداقل ۲۱ حمله به سواحل ونزوئلا داشته اند. این در حالی است که مادورو حملات را محکوم کرده و معتقد است مردم ونزوئلا از خود دفاع خواهند کرد. در عین حال او گفت: «ما ۲۲ هفته تجاوز را پشت سر گذاشتهایم که تنها میتوان آن را تروریسم روانی توصیف کرد».
در عین حال نیز نیروی دریایی آمریکا در دریای اطراف این کشور حضور دائمی داشته و هر روز بر تعداد نیروهای آمریکایی در این منطقه افزوده میشود. چندین انفجار نیز به قایقهایی صورت گرفته که ادعا میشود مواد مخدر حمل میکنند. در آخرین این حملات تعداد تلفات بالا بوده است.[5]
نیکلاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، در سخنرانی اخیر خود در کاراکاس اعلام کرد کشورش «صلح بردگان» را نمیپذیرد و آمریکا را به آزمایش نظامی ونزوئلا طی ۲۲ هفته اخیر متهم کرد. او به تجمع نیروهای دریایی آمریکا در آبهای ونزوئلا، بمباران قایقهای مشکوک و هشدارهای مکرر هوایی اشاره کرد و تأکید کرد که ونزوئلا خواهان صلح است، اما صلحی که بر پایه حاکمیت، برابری و آزادی باشد، نه تحمیل خارجی. مادورو با لحنی قاطع پیام روشنی به واشنگتن فرستاد که کشورش حاضر به تسلیم در برابر فشارهای نظامی و سیاسی نیست و هرگونه توافق یا آرامش باید با احترام به استقلال ملی ونزوئلا همراه باشد.[6]
اما ترامپ به دنبال تسلیم و خروج مادورو از ونزوئلا و نفوذ و بهرهبرداری کامل از منابع انرژی این کشور است.
در نهایت باید گفت اصل بنیادینی که نزد هر یک از رهبران سیاسی آمریکا در دهههای گذشته تداوم داشته، حفظ و گسترش هژمونی آمریکا بوده است. در شرایط کنونی روابط بینالملل به دلیل گذارنظم جهانی بهسوی نظام چندقطبی و کاهش قدرت ایالاتمتحده آمریکا، این کشور نفوذ سابق را در بیشتر کشورهای جهان و آمریکای لاتین ازدستداده است. در ونزوئلا نیز با روی کار آمدن دولتهای ضدآمریکایی (چاوز – مادورو) کنترل و حضور ایالاتمتحده بر این کشور محدودشده است آنهم در شرایطی که رقبای آمریکا در ونزوئلا سرمایهگذاریهایی انجام دادهاند و حضور فعالی دارند. لذا چارهای جز برنامهریزی برای تقابل با مادرور برای ایالاتمتحده نمانده است. سقوط دولت مادورو اتفاقی است که میتواند پرداخت بدهی چینیها و روسها و همچنین برداشت نفت از ذخایر ونزوئلا را برای دو رقیب مهم ایالاتمتحده در ونزوئلا با مشکلاتی روبرو سازد و جلوی بازی قدرت آنها را در منطقه آمریکای لاتین بگیرد. بنابراین مسئله ونزوئلا دیگر صرفاً یک بحران ملی نیست.
اکنون ونزوئلا به آزمایشگاه زنده ای برای آزمون قدرت نرم، سخت و هوشمند قدرتهای بزرگ تبدیل شده است؛ جایی که شرکت نفت ونزوئلا از نماد ثروت به ابزار جنگ اقتصادی، گروه لیما از ائتلاف دموکراتیک به صدای خاموش منطقه و عملیات سپر کارائیب از مانور نظامی به آخرین تلاش برای احیای هژمونی آمریکا بدل گشته است. مذاکره یا تجزیه؟ احیای دموکراسی یا کوبای موشکی؟ پاسخ این پرسشها، سرنوشت نه فقط ونزوئلا، بلکه تغییر در نظم جهانی قرن 21 را رقم خواهد زد.
حکیمه زعیم باشی
نظر
ارسال نظر برای این مطلب