چین و روسیه در دهههای اخیر در قالب ساختارهای بینالمللی فعالیت کردهاند اما علیرغم استفاده از فواید این نهادها، در فرآیندهای چنین ساختارهایی نقشی بزرگ ایفا نکردهاند. از اینرو پکن و مسکو در حوزه روابط بینالملل نه درحد کامل بلکه در سطوحی پایینتر «تجدیدنظرطلب» به شمار میروند. از اینرو آنها خواهان تنظیم مقررات جهانی درجایی خارج از تسلط و اراده مطلق غرب هستند.
۲۳ جولای ۲۰۲۰ (۲ مرداد ۱۳۹۹) که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه ایالاتمتحده از جامعه بینالمللی خواست تا علیه یک تهدید جدید که او آن را «استبداد جهانی چین» خواند، متحد شوند، فکرش را هم نمیکرد تهدیدهای گاهوبیگاه علیه پکن میتواند چه ائتلاف قدرتمندی در شرق علیه آمریکا و متحدانش ایجاد کند. پمپئو در سخنرانی خود در کتابخانه ریاستجمهوری ریچارد نیکسون در کالیفرنیا، پیشنهاد «یک اتحاد جدید از دولتهای دموکراتیک» برای مقابله با فعالیتهای چین را داد و حتی آوردن روسیه به چنین اتحادی را مستثنی نکرد. پمپئو گمان میکرد مسکو از این پیشنهاد استقبال میکند، اما دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین در موضعی هوشمندانه اعلام کرد «مسکو تمایلی به عضویت در چنین اتحادی ندارد.» وی تاکید کرد جمهوری خلق چین متحد و شریک روسیه است و مسکو علیه کسی ائتلاف نمیکند.
اگرچه تغییر تمرکز واشنگتن از مسکو به پکن به نفع کرملین بود، اما روسها بهخوبی میدانستند این بهمنزله ایجاد اتحاد مسکو و واشنگتن نخواهد بود و آمریکا بعد از مهار پکن، دوباره بهسراغ آنها خواهد آمد. برخلاف تصور آمریکا، روسها از این فرصت استفاده و با چین منافع و درک مشترکی را پیگیری کردند تا امروز به نقطهای برسند که «ینس استولتنبرگ» دبیرکل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) نسبتبه «همکاری نزدیک چین و روسیه، هم ازلحاظ دیپلماتیک و هم در تمرینهای نظامی» ابراز نگرانی کند و از ضرورت کنار هم ایستادن اعضای ناتو بگوید: «همانطور که شاهد بودهایم، چین و روسیه بیشتر و بیشتر مشغول همکاری با یکدیگر هستند، هم در عرصه دیپلماتیک، شورای امنیت سازمان ملل و… و هم در عرصه نظامی که رزمایشهای مشترک نظامی با یکدیگر برگزار میکنند. مساله مهمتر این است که ما در ناتو در آمریکای شمالی و در اروپا درکنار یکدیگر بایستیم؛ چراکه ما با یکدیگر ۵۰ درصد قدرت نظامی و اقتصادی دنیا را تشکیل میدهیم.»
این اظهارنظر ناشیاز نگرانی دبیرکل ناتو، ناشیاز دیدار روز جمعه شی جینپینگ و ولادیمیر پوتین، روسایجمهور چین و روسیه پیش از مراسم افتتاحیه المپیک زمستانی پکن بود. درجریان این دیدار رهبر چین از همتای روس خود در رویارویی با غرب بر سر اوکراین حمایت قاطعانهای کرد. درمقابل روسیه نیز ضمن نگرانی پیرامون پیمان امنیتی بین ایالاتمتحده، بریتانیا و استرالیا، از سیاست چین واحد پکن حمایت کرد و تاکید داشت تایوان خودمختار یک استان جداشده است که درنهایت دوباره بخشی از چین خواهد شد. براساس بیانیه مشترک ۵۳۰۰ کلمهای که ازسوی کرملین منتشر شد، «هر دو کشور قصد دارند به هر بهانه با مداخله نیروهای خارجی در امور داخلی کشورهای مستقل مقابله کنند، با انقلابهای رنگی مخالف بوده و همکاریها را در زمینههای فوق افزایش خواهند داد.» روز جمعه، چین در یکی از خواستههای امنیتی کلیدی خود درکنار روسیه قرار گرفت؛ «پایان دادن به گسترش ناتو به شرق و نزدیکتر شدن به مرزهای روسیه.» در این بیانیه آمده است: «طرفین با گسترش بیشتر ناتو مخالف هستند و از اتحاد آتلانتیک شمالی میخواهند که رویکردهای ایدئولوژیک جنگ سرد خود را کنار بگذارد.» شی و پوتین روز جمعه اعلام کردند کشورهایشان برای ایجاد روابط نزدیکتر در زمینه تجارت، دیپلماسی و امنیت تلاش خواهند کرد. این دو در بیانیه مشترک خود گفتند: «دوستی بین دو کشور هیچ محدودیتی ندارد.»
کمک واشنگتن به اتحاد مسکو- پکن
واشنگتنپست در گزارشی، از همگرایی بسیار عمیقتر روسیه و چین در مسائل بینالمللی و بهویژه دربرابر آمریکا سخن گفته است. این نشریه آمریکایی با اشاره به اینکه تاکنون، لفاظیهای چین در سطح بینالمللی بهشدت درکنار روسیه بوده است، نوشت: «وزیر خارجه چین روز پنجشنبه در تماس تلفنی با آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا گفت نگرانیهای امنیتی روسیه باید جدی گرفته شود و امنیت منطقهای را نمیتوان با گسترش بلوکهای نظامی تضمین کرد.» به نوشته این روزنامه «ماه گذشته، پکن همچنین از استقرار نیروهای روسیه در قزاقستان برای سرکوب ناآرامیها حمایت کرد و توصیف پوتین از آن بهعنوان «انقلاب رنگی» را تکرار کرد؛ اشارهای به قیامهای مردمی علیه رهبران طرفدار مسکو در اروپای شرقی درطول دهه ۲۰۰۰ که روسیه ادعا میکند توسط ایالاتمتحده سازماندهی شدند.»
به نوشته واشنگتنپست، شی و پوتین با تحریمهای ایالاتمتحده علیه کشورهایشان و همچنین با جاهطلبی آنها برای گسترش نفوذ بینالمللی خود و سبکهای سخت حکومتی متحد شدهاند. هر دو قوانین کشور خود را بازنویسی کردهاند تا حاکمیت خود را گسترش دهند و با کسانی که بهعنوان تهدیدی برای قدرت آنها تلقی میشوند، بهشدت برخورد کردهاند.
الکسی ماسلوف، مدیر موسسه مطالعات آسیایی و آفریقایی در دانشگاه دولتی لومونوسوف مسکو، در این زمینه گفته: «دقیقا فشار ایالاتمتحده بر روسیه و چین بود که این بستر مشترک را فراهم کرد. بهناگاه کشورها منافع مشترک و درک مشترکی از شرایط بهدست آوردند و مهمترین چیز این است که این کشورها ارزشهای مشترکی را درون خود کشف کردهاند.»
البته این حمایت یکجانبه نبوده و روسها نیز در مواقع لزوم از پکن حمایت کردهاند. پس از اعلام تحریم دیپلماتیک بازیهای زمستانی توسط ایالاتمتحده و چندین متحد، پوتین بهطور علنی از پکن حمایت کرد و گفت روسیه درکنار چین دربرابر سیاسی کردن ورزش و تحریمهای نمایشی ایستاده است. این موضوع برای روسیه بسیار مهم است، زیرا هدف تحریم بازیهای المپیک ۱۹۸۰ مسکو به رهبری ایالاتمتحده بود.
اگرچه دو طرف اختلافاتی دارند و چین الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت نمیشناسد، درحالیکه روسیه «خطوط ۹گانه» چین را برای ادعاهای خود در دریای چین جنوبی به رسمیت نمیشناسد، با اینحال، در مواجهه با تهدید مشترک فشار ایالاتمتحده، تجارت چین و روسیه رشد کرده است. روسیه دارای منابع طبیعی گسترده و صنعت نرمافزاری قوی است، درحالیکه چین در سختافزار و ساخت فناوری برتر است. تجارت پایدار با چین نیز ممکن است روسیه را از بدترین اثرات تحریمها محافظت کند.
دولت ترامپ فروش فناوری آمریکایی به هواوی و دیگر شرکتهای فناوری چینی را ممنوع کرده بود و آنها را به تهدید امنیت ملی متهم میکرد، درحالیکه محدودیتهای مشابهی را برای شرکتهای روسی بهدلیل حملات سایبری ادعایی اعمال میکرد. پکن و مسکو با این اتهامات مخالفت میکنند. این تحریمها، بنیانگذار هواوی را بر آن داشت تا برای استخدام مهندسان بیشتر در روسیه تلاش کند. مسکو از این اقدام استقبال کرد و مشارکت با شرکتهای فناوری چینی غنی از سرمایه را راهی برای پیشبرد صنعت فناوری پیشرفته خود دانست. روابط در زمینههای دیگر مانند دفاع، امنیت سایبری و مبارزه با تروریسم نیز تقویت شده است.
چرا بلوک شرق درحال احیا است؟
فروپاشی بلوک شرق در دوره ۱۹۹۱-۱۹۸۹ و گذشت سه دهه از آن باعث شده احیای این بلوک با فراموششدگی و درسوی دیگر تردیدهایی روبهرو باشد. همچنین قالب پیشین بلوک شرق تحتتاثیر کامل روسها بود؛ بدون آنکه دیگران نقشی در آن داشته باشند، چیزی که درحال حاضر بهطرز واضحی قابل تکرار نیست و هر ساختاری صرفا روسمحور نخواهد بود.
گذشت بیش از سه دهه از فروپاشی بلوک شرق درکنار قیاس احیای این بلوک با دوره پیشین بر درک صحیح از تحولات کنونی برای تجدید ساختار قدرتهای غربی سایه انداخته است.
در این میان معضل دیگری نیز برسر فهم احیای مجدد بلوک شرق وجود دارد؛ بسیاری از خود میپرسند چه شده که قدرتهای شرقی بار دیگر تصمیم گرفتهاند پس از چند دهه سکوت، بار دیگر در حوزهای پرمناقشه پا بگذارند. سوالکنندگان میخواهند بدانند چرا با وجود توسعهطلبی غرب در این چند دهه، قدرتهای شرقی دست به فعالیت خاصی نمیزدند اما حالا تصمیم گرفتهاند تا تقابلجویی خود را آشکارتر سازند.
برای آنکه درک کنیم چرا بلوک شرق درحال احیاست باید سوالی کوچک به این صورت را مطرح کنیم که چرا این بلوک از هم پاشید؟ جواب این سوال نیز بسیار کوتاه است، زیرا «بلوک شرق به رهبری شوروی توان ادامه رقابت را نداشت». برگردان این فرآیند اینگونه است که اگر کشورهای شرقی توان رقابت و همآوردی با غرب را بهدست آورند بار دیگر بلوک شرق احیا میشود.
در تمام سالهای پس از اتمام جنگ سرد و تشکیل ساختارهای شرقی مانند پیمان شانگهای، کشورهای شرقی بهدلیل ظرفیت پایین و مواجهنشدن با رقابتجویی کشورهای غربی تاکید میکردند که چنین ساختارهایی بههیچعنوان برای احیای بلوک شرق ایجاد نشدهاند.
امروزه اما سران شرقی خود درحال تاکید بر این مساله هستند که قدرتهای شرقی بار دیگر به عرصه جهانی بازگشتهاند.
زمینههای همگرایی چین-روسیه
افزایش هماهنگی میان دو قدرت برجسته شرق و آشکارسازی آن که نشان از تقابلجویی این دو نسبت به غرب دارد، از زمینههای مهمی برخوردار است. این زمینهها از یکسو باعث تقابلجویی آنها با غرب شده و از سوی دیگر نشانگر دلایل مستحکمبودن این همگرایی است. در ادامه به برخی زمینههای کلان در همگرایی روابط میان چین و روسیه پرداخته شده است:
۱-دشمن مشترک
چین و روسیه بهطور همزمان با تهاجم همهجانبه غرب علیه منافع و حتی تمامیتارضیشان مواجه هستند. روسیه در این زمینه بهطور ویژه با پرونده اوکراین از سال ۲۰۱۴ درگیر بوده است. این کشور که از نظر روسها برادر دوقلوی آنهاست در این سالها به منبع تهدیدی برای روسیه تبدیل شده و بهدنبال عضویت در ناتو است. غرب در سال گذشته میلادی نیز به بهانه تقلب در انتخابات بلاروس بهدنبال «اوکراینیسازی» این کشور بود. درصورت موفقیت غرب در فتح بلاروس آنها بهطور کلی توازن قوا را در شرق اروپا بهنفع خود تغییر میدادند؛ به همین دلیل بود که مسکو با دخالت مستقیم در بلاروس مانع این تغییر شد.
چین نیز در شرق آسیا با مشکلاتی مشابه روسیه روبهرو است. پکن در هر دوره از ائتلاف کواد تا آکوس شاهد ساختارسازیهای غرب برای مهار خود است. توافق آکوس حتی از کواد نیز دارای گستره جغرافیایی بیشتری است. طبق این توافق قرار است آمریکا و انگلیس زیردریاییهای دارای پیشران هستهای را دراختیار استرالیا قرار دهند. این زیردریاییها بهدلیل بهرهگیری از رآکتورهای هستهای میتوانند در بازههای زمانی طولانی به عملیات پرداخته و نقاط بسیار دورتر از سواحل استرالیا را نیز پوشش دهند.
گفته میشود هدف غرب از این توافق زیرنظر گرفتن خطوط تجارت دریایی چین از شرق آسیا تا شرق آفریقاست. اینگونه تقابلجوییهای شدید از سوی غرب علیه کشورهای شرقی آنها را به یک فهم مشترک از دشمنشان رسانده است.
۲ -عدم رقابت گسترده
چین و روسیه از دیرباز دارای مشکلات ارضی با یکدیگر هستند؛ بهگونهای که در قرن نوزدهم منطقه مهم «منچوری» که هماکنون به خاک اصلی چین ملحق شده، تحت تسلط روسیه تزاری قرار داشت. روسها همچنین در چند صد سال گذشته با حرکت به سمت خاوردور بخشهای بزرگی از مناطق پیشین تحتنفوذ چین را به خاک خود ملحق ساختهاند.
این درگیریهای مرزی درطول جنگ سرد حتی به برخورد نظامی چین و شوروی نیز انجامید؛ یکی از پیامدهای اصلی این درگیریها کاهش همکاری بین دو قدرت بزرگ شرق و رویآوردن پکن به غرب بود.
علیرغم سوابق منفی و غائلهبرانگیز در روابط دو کشور، پکن و مسکو موفق شدهاند مرزهای خود را توافـق بـر سـر «کنتـرل تـسلیحات و خلـعسـلاح» غیرنظامی سازند. در جولای سال ۲۰۰۸ آخرین بخش از مرزهای مشترک ۴۳۰۰ کیلـومتری که یکی از طولانیترین مرزها در جهـان اسـت را مـشخص کردنـد و درنهایت بـه سـالهـا کشمکش خاتمه دادند,۱
۳ -مکمل بودن
تواناییهای چین و روسیه برای مقابله با غرب مکمل یکدیگر هستند. این موضوع عامل اصلی در همکاری میان دو طرف نیست بلکه سرعتدهنده به آن است. بهعنوان مثال وجود «دشمن مشترک» عامل اصلی در نزدیکی میان چین و روسیه است و «مکمل بودن» باعث شده این همگرایی سرعت بیشتری به خود بگیرد.
چین میداند با وجود ظرفیتهای گستردهاش از تواناییهای سیاسی، نظامی و اطلاعاتی لازم برای رویارویی با غرب برخوردار نیست. برخلاف چین اما روسیه بهدلیل سوابقش در جنگ جهانی اول، دوم و همچنین جنگ سرد تنها قدرت شرقی به حساب میآید که از تجربه لازم سیاسی در حوزه بینالمللی برخوردار است. از سوی دیگر روسها دارای زیرساختهای لازم در حوزه نظامی و اطلاعاتی قابلرقابت با غرب هستند. به همین دلیل پکن در این حوزهها رهبری روسیه را پذیرفته و به جای آن در بلوک شرق حوزه اقتصادی و فناوری را رهبری میکند. قدرت اقتصادی چین به این کشور قابلیت تولید کالاهای مختلف موردنیاز برای اداره جامعه را به کشورهای شرقی میدهد و همچنین منابع مالی گسترده پکن آن را قادر میسازد تا فناوریهای لازم را در حوزههای مختلفی تدارک ببیند.
۴ -همنظری درباره ساختار بینالملل
چین و روسیه در دهههای اخیر در قالب ساختارهای بینالمللی فعالیت کردهاند اما علیرغم استفاده از فواید این نهادها، در فرآیندهای چنین ساختارهایی نقشی بزرگ ایفا نکردهاند. از اینرو پکن و مسکو در حوزه روابط بینالملل نه درحد کامل بلکه در سطوحی پایینتر «تجدیدنظرطلب» به شمار میروند. از اینرو آنها خواهان تنظیم مقررات جهانی درجایی خارج از تسلط و اراده مطلق غرب هستند.
به همین دلیل پکن و مسکو تلاش دارند سیاست هماهنگی را برای مواجهه با قاعدهسازیهای غرب در مجامع بینالمللی دنبال کنند. در همین راستا دو کشور همواره از نظام تکقطبی انتقاد کرده و بر مدیریت ضعیف آمریکا در تحولات جهانی تاکید کردهاند.
اختلاف اساسی چین و روسیه با آمریکا در حوزه بینالمللی به تعریف سنتی این دو کشور از حاکمیت ملی بازمیگردد؛ بهگونهای که این دو کشور بهشدت مخالف تلاشهای واشنگتن برای تغییر نظامهای سیاسی در کشورهای جهان هستند و آن را مصداق بارز دخالت در امور داخلی کشورها میدانند.
https://iuvmpress.news/fa/?p=49499
نظر
ارسال نظر برای این مطلب