اتحادیه اروپا در یکی از مهم ترین پیچ های تاریخی خود قرار دارد. انتخابات پارلمانی این دوره اتحادیه اروپا از اهمیت بسیار بالایی برای رهبران اروپایی و مردم اروپا برخوردار است. اروپا که چالش های بزرگی مانند بحران همه گیری کووید-۱۹ را پشت سرگذاشته است، هنور نتوانسته است از عواقب عمیق آن به طور کامل عبور کند و اثرات این همه گیری در اقتصاد، اجتماع و سیاست اروپا همچنان وجود دارد.
در کنار این موضوع جنگ اوکراین نیز چالش های بزرگ دیگری برای اروپا به همراه داشت. نتیجهی این اتفاقات کاهش کیفیت زندگی، افزایش هزینه ها و اعتراضات گسترده مردمی در اروپا بود. این عوامل زمینه ساز مناسبی برای رشد راست افراطی در قاره سبز بود.
فرصت بزرگ راست و رقیبی جدید!
جریان های راست افراطی به خوبی توانسته اند با شعارهای پوپولیستی مسیر خود را در بین مردم اروپا پیدا کنند. این جریانات در طول رقابت های ملی و انتخابات داخلی کشور خود به موفقیت های چشمگیری دست یافتهاند که به آنها این امیدواری را می دهد که در انتخابات پارلمانی اروپا نیز پیروز شوند. این فرصت بزرگ که به واسطه بحران همهگیری کرونا و جنگ اوکراین برای راستها پیش آمده است. و آنها در تلاش هستند تا از این فرصت بیشترین و بهترین استفاده را ببرند[1].
در مقابل یک جریان جدید چپ در اروپا و به طور خاص در آلمان شکل گرفته است که می تواند یک رقیب جدی برای راست باشد. این جریان چپ به رهبری خانم زهرا واگن کنشت در سال جاری شکل گرفته است. این نماینده پارلمان آلمان برای نابودی اجماع و ایجاد افتراق میان پوپولیستها و راستگرایان افراطی حزب «آلترناتیو برای آلمان» تلاش کرده است. در واقع جذابیت کنار هم قرار گرفتن پوپولیستها و چپ های ملی گرا به عنوان یک جایگزین برای جریانهای راست می تواند عمل کند. این موضوع تا حد زیادی موفق بوده است و این گروه توانسته است که در مدت کمی طرفداران خوبی به دست آورد.
در کنار آن جذابیت اجماع احزاب پوپولیستها و ملیگرایان چپگرا میتواند اتخاذ سیاستهایی مانند «اول کشور ما و فقرا» باشد. این احزاب بر کارگران متمرکزند و تلاش میکنند برای آنها حقوق و مزایای مناسب و شایستهای به دست آورند. ائتلاف پوپولیستها و ملیگرایان چپگرا به رغم اختلاف نظر در موارد مشخص و خاص میتواند در مسائلی چون توقف اجرای توافق سبز اتحادیه اروپا و پایان دادن به جنگ در اوکراین از راه اتخاذ سیاست مماشات با روسیه به اتفاق نظر دست يابند. آنها همچنین میتوانند روند مهاجرات را به عنوان علت بیکاری و کاهش دستمزدهای طبقه کارگر کند کنند و نه مانند راست ها به دنبال حذف کامل مهاجرت باشند[2].
به نظر می رسد که متحدان اصلی بالقوه خانم واگنکنشت عبارتند از: پوپولیستهای چپ میانهروی اسلواکی (SMER) به رهبری رابرت فیچو، نخستوزیر این کشور، حزب سوسیال دموکرات صدا (HLAS) اسلواکی به رهبری پیتر پلگرینی، رئیس جمهوری این کشور که مجموعا چهار کرسی در پارلمان اروپا دارند و میتوانند یک متحد مهم برای ملی گراهای چپ باشند، هم چنین حزب کارگران بلژیک با سه کرسی در پارلمان اروپا، جنبش پنج ستاره ایتالیا که قویا موافق آتشبس در جنگ اوکراین و مخالف سیاستهای اقتصادی اتحادیه اروپا است از دیگر احزابی هستند که خانم واگن کنشت می تواند روی آنها حساب کند.[3]
همچنین به نظر میرسد بسیاری از جنبشها و جریانهای محافظه کار در سراسر اروپا نظیر بلغارستان، پرتغال، یونان و کشورهای حوزه بالتیک با ایدئولوژی و راهبرد این گروه جدید همسو و هم نظر هستند. علاوه بر آن این گروه می تواند در فرانسه هم برای خود متحدانی بیابد به ویژه در زمینه های مخالفت با سیاست های سبز اروپا که مخالفان دولت فرانسه معتقدند این کشور از این سیاست ها آسیب زیادی دیده است.
این موضوع که راست ها یک رقیب جدید پیدا کرده اند می تواند برای سیاست مداران اروپایی خوشایند باشد، زیرا اکنون جریان های راست و پوپولیست دیگر به صورت تمام قوا در یک جبهه نیستند و این فرصت برای طرفداران اتحادیه اروپا و سبزها پیش می آید که بتوانند با راهبرد بهتری به سوی انتخابات پیش بروند.
این فرصت میتواند برای بقای اتحادیه اروپا بسیار ارزشمند باشد زیرا جریان های راست به دنبال اولویت دهی کامل به مسائل ملی هستند اما جریان های جدید شکل گرفته به دنبال توجه به کشور و همزمان مسائل اتحادیه اروپا است. این موضوع یعنی هم چنان اتحادیه اروپا به عنوان یک کل واحد برای احزاب و مردم می تواند مهم بماند و از تکه تکه شدن آن جلوگیری شود موضوعی که برای بسیاری از کشورهای اروپایی گران تمام خواهد شد، در واقع آنها بدون اتحادیه اروپا قدرت و اقتصاد چندان قدرتمندی ندارند. بنابراین شکل گیری یک جریان جدید می تواند به نفع طرفداران اتحادیه اروپا باشد، به ویژه اینکه این موج در ایام نزدیک به انتخابات پارلمانی اروپا ایجاد شده است که می تواند اثرات خود را ولو چندان عمیق هم نباشد بگذارد. و این مسئله احتمالا به مذاق رهبرانی مانند اوربان خوش نخواهد آمد اما برای رهبران کشورهای ضعیف تر و کوچکتر اروپایی فرصتی بزرگ است که بی شک تلاش خواهند کرد از آن بهره ببرند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب