در بحبوحه تنش غرب با روسیه و چین، ولیعهد عربستان جمعه با رهبران دو کشور گفتگوی تلفنی قابل تاملی داشت که طی آن رئیس جمهور چین نقش عربستان در منطقه و یمن جنگ زده را ستود. عربستان از پادشاهی سوم همواره جزو متحدان اصلی آمریکا در منطقه بوده است، اما در عین حال طی چند دهه اخیر متناسب با در هم تنیدهتر شدن روابط بینالملل و پراهمیتتر شدن مولفه اقتصاد در این روابط، در سیاست خارجی خود یک نوع توازن و تعادل را پیگیری و روابط نزدیکی را با چین و روسیه دو قدرت ناراضی از نظام تک قطبی به رهبری آمریکا پیریزی کرده است. البته جدا از عامل اقتضائات و الزامات روابط در دنیای مدرن، ساختار حکمرانی همگون و عامل مشترک اقتدارگرایی در این ساختار نقش مهمی در نزدیکی ریاض با پکن و مسکو داشته است.
در این راستا نیز در چند سال اخیر روابط عربستان با دو قدرت شرقی چنان نزدیک شده که چین به شریک تجاری نخست ریاض تبدیل شده و هم اکنون حجم مبادلات تجاری فیمابین بالغ بر ۸۰ میلیارد دلار است. پس از خروج آمریکا از برجام، چین به تدریج به سمت خرید گسترده نفت عربستان به عنوان یک جایگزین مطمئن رفت و امروز با وارد کردن نزدیک به دو میلیون بشکه نفت از آن نخستین خریدار نفت این کشور است. البته این توازن تنها در سایه روابط بدون نزاع با دو بلوک محقق شد؛ والا اتفاقی که برای ایران افتاد برای عربستان نیز میافتاد. از این جهت که در صورت ستیزآلود بودن روابط ریاض و غرب، نه ریاض میتوانست چنان بهره اقتصادی از روابط با چین ببرد و نه پکن میتوانست شریک نخست تجاری عربستان شود.
امروز عربستان متحد سیاسی و امنیتی آمریکا و شریک تجاری نخست چین در خاورمیانه است. این شکل روابط دو قطب سیاسی ناهمگون با ریاض نیز معطوف به موقعیت عربستان در سه حوزه است؛ نخست این که عربستان در جایگاه بزرگترین صادر کننده نفت جهان (حدود ۷ میلیون بشکه) نقشی اساسی در اقتصاد بینالملل به ویژه در شرایط بحران مثل دوره کنونی دارد، دوم این که عربستان با وجود افت جایگاه سنتیاش در میان افکار عمومی دو حوزه عربی و اسلامی در نتیجه انقلابهای عربی و قرار گرفتن در جبهه ضد انقلاب و به ویژه پس از سال ۲۰۱۵ با خروج از نوعی سیاست ورزی محافظهکارانه و جنجالآفرینی شاهزاده جوان، اما هنوز از موقعیت تاثیرگذاری در این دو جهان به ویژه نزد قدرتهای حاکمه برخوردار است. حوزه ژئوپلتیکی سوم منطقه بسیار حساس خلیج فارس و خاورمیانه است که عربستان موقعیت ژئواستراتژیک مهمی در آن دارد. همین موقعیتها به ویژه نقش و تاثیرگذاری بالای عربستان در بازار انرژی جهان، آن را مطمح نظر و رقابت قدرتهای شرق و غرب قرار داده که از یک سو آمریکا و غرب تلاش میکنند همچنان ریاض را به عنوان متحد خود حفظ کنند و از دیگر سو نیز چین و روسیه در صرافت نزدیک کردن آن به خود و دور کردنش از آمریکا هستند. البته در این میان، روابط عربستان با چین و روسیه معمولا در دوره ریاست جمهوری دموکراتها در دو دهه اخیر بیشتر به هم نزدیک شده و علت آن نوعی تنش پنهان و اعلام نشده با روسای جمهور دموکرات است. جدا از ناخرسندی ریاض از گیرهای حقوق بشری دموکراتها، دلیل اصلی این تنش مساله ایران بوده است. تاکتیک دو رئیس جمهور دموکرات آمریکا (اوباما و بایدن) طی یکی دهه و اندی گذشته در سیاست خاورمیانهای واشنگتن با محوریت توافق با ایران نه تنها باب دل عربستان بلکه دو متحد دیگر آمریکا یعنی اسرائیل و امارات نیز نبوده است و همین، نوعی اتحاد نانوشته را میان سه طرف در مواجهه با سیاست خاورمیانهای دموکراتها و لابیگری مشترک در آمریکا رقم زده است.
اما در این میان، جنگ اوکراین به شدت وزنه عربستان را در معادلات منطقهای و بینالملل و نزاع غرب و شرق سنگینتر کرده است، از یک طرف، آمریکا برای تشدید فشارها بر روسیه به ویژه در حوزه تحریم نفتی به دنبال افزایش صادرات نفت عربستان است و از سوی دیگر نیز پوتین با هدف جلوگیری از پیوستن ریاض به این کارزار به دنبال تقویت بیشتر روابط با عربستان و همچنین امارات است و از این جهت اخیرا با حمایت بیسابقه از دو کشور در پرونده یمن گام بزرگی در جهت این نزدیکی برداشت؛ اما در عین حال نیز الزامات رای مثبت و یا ممتنع ریاض و ابوظبی به برخی قطعنامههای سازمان ملل را درک میکند.
در آن سو نیز در حالی که انتظار میرفت با بازگشت دموکراتها به قدرت شاهد فشار دولت جدید آمریکا بر محمد بن سلمان باشیم و حتی برخی ناظران شانس پادشاهی او را نسبت قبل کمتر میدانستند، اما جنگ اوکراین چنان موقعیت او را تثبیت کرد که دیگر حتی به تماسهای بایدن هم پاسخ نمیدهد و بازی با برگه روسیه و چین را برای گرفتن امتیازاتی از واشنگتن شروع کرده است و دو تماس تلفنی بن سلمان با روسای جمهور چین و روسیه معطوف به این بازی و فشار بر آمریکاست.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب