کوزوو و رویای بر باد رفته! 110

کوزوو و رویای بر باد رفته!

جمهوری خود مختار کوزوو در سال۱۹۹۹ و با حمایت ناتو توانست نیروهای صرب را از مرزهای خود عقب براند و یک حکومت موقت تحت نظر سازمان ملل ایجاد کند. در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸، مجمع ملی کوزوو رسماً استقلال خود را از صربستان اعلام کرد. قانون اساسی کوزوو در ۹ آوریل ۲۰۰۸ تصویب و در ۱۵ ژوئن همان سال قابلیت اجرایی پیدا کرد[1]. این تازه آغاز فصل جدیدی برای کوزوو بود که با حمایت غرب توانسته بود به آرزوی دیرینه خود برسد و امیدوار بود که بتواند با اجرای فرامین غربی ها به یک کشور مستقل و یک الگوی مترقی دموکراسی تبدیل شود. رویایی که بنظر دیگر بر باد رفته است.

کوزوو کشوری است که ماهیت وجودی آن به حمایت غرب از آن وابسته است. این کشور همواره درخواست‌ها و برنامه های ایالات‌متحده و اتحادیه اروپا را بی چون و چرا اجرا کرده است آنهم به امید افزایش حمایت ها از این کشور تا در مجامع جهانی به رسمیت شناخته شود. این کشور در یک برزخ بزرگ گیر افتاده است و راهی برای تحکیم حاکمیت خود ندارد زیرا چندین کشور اتحادیه اروپا و ناتو هنوز از به رسمیت شناختن آن امتناع می ورزند و الکساندر ووچیچ، رئیس جمهور صربستان اصرار دارد که کشورش هرگز کوزوو را به رسمیت نخواهد شناخت.

تنش بین کوزوو و صربستان چندین سال است که رو به افزایش است، از دستگیری سه افسر پلیس کوزوو تا انتخابات محلی در این جمهوری و در همین اواخر موضوع حمله تروریستی به شمال کوزوو که منجر به افزایش مجدد تنش بین آنها و صربها شد. در کنار آن با روی کار آمدن کورتی در کوزوو  شرایط برای گفتگوها و چشم انداز توافق چندان روشن نیست. این در حالی است که طرف‌های غربی یک سیاست دوگانه را درباره ی کوزوو در پیش گرفته اند، آنها علی رغم اینکه کوزوو کاملا در راستای سیاست های آنها قدم برمیدارد، مانند محکومیت جنگ اوکراین، پذیرش مهاجران افغان و همینطور پناه جویان اوکراینی، ولی حمایتها از آنها بنظر کافی نیست و این یوویج است که دوست و شریک خوب و قابل اعتماد ایالات متحده و غرب است، فردی که حتی حاضر نیست قراردادهای اتحادیه اروپا را امضا کند و از طرفداران روسیه در جنگ اوکراین است. بنظر این رویکرد آرام و دوگانه طرف غربی میتواند زمینه ساز اتفاقاتی مانند دودهه قبل باشد و نسل کشی که در این منطقه رخ داد مجدد تکرار شود، این بار اما به خاطر مسامحه غربی ها و عدم اجرای تعهداتی که خودشان ضامن انجام آن در این منطقه خود مختار شده‌اند[2]. بنابراین، شاید یکی از دلایل اصلی  آقای کورتی به عنوان رئیس دولت در کوزوو همین ترس از بدعهدی غربی ها باشد که حاضر به مصالحه با صربستان نیست و به دنبال یک راه حل دیپلماتیک دیگر است، شاید او این بار به چین یا روسیه نزدیک شود تا بتواند این بحران را حل کند زیرا نفوذ روسیه بر صربستان بیشتر از اتحادیه اروپا است و این میتواند برای کوزوو ضامن بهتری باشد.

بنظر می‌رسد رویکرد غرب به کوزوو در حال تغییر است این مسئله زمانی مشهود تر شد که، ایالات متحده به جای محکوم کردن حملات صرب ها در جریان انتخابات شهرداری ها که منجر به زخمی شدن و آسیب به نیروهای ناتو و روزنامه نگاران شد، مشارکت کوزوو در تمرینات ناتو را لغو کرد و حمایت فعال خود از کمپین جهانی به رسمیت شناختن کوزوو را متوقف کرد. از آنجایی که اتحادیه اروپا  هم تحریم‌های شفافی را  علیه کوزوو اعمال کرده است، این سوال پیش می‌آید که اکنون غرب چگونه می‌تواند ادعا کند به دنبال یک کوزوو مستقل و دموکراتیک است؟!

به نظر می رسد دیپلماسی ایالات متحده طرفدار رژیم های مستبد قوی‌تری مانند رژیم صربستان است و در عین حال بازیگران ضعیف‌تری مانند کوزوو را محکوم می‌کند. کوزوو تنها کشور منطقه در سال جاری بود که شاهد پیشرفت‌های دموکراتیک بود. با این حال، ایالات متحده برای تحت نفوذ نگه داشتن صربستان و بر هم نخوردن ثبات این کشور و حفظ شرایط موجود، بسیاری از اولویت‌های منطقه‌ای صربستان را مانند اتحادیه شهرداری‌های صرب در کوزوو، که به اقلیت صرب اجازه می‌دهد تا قدرت اجرایی مشابهی را در اختیار داشته باشند، به عنوان اولویت‌های خود ارتقا داده است.

در پس‌زمینه بزرگ‌ترین تظاهرات ضد دولتی صربستان در دهه‌های اخیر، ووچیچ خشونت را در کوزوو تشدید می‌کند تا از فشارهای داخلی علیه خود بکاهد. او با هر تحرک نظامی در قبال کوزوو، مرزهای قابل قبول غرب را جابجا می کند. حتی پس از چند روز اقدامات تحریک کننده و خشن به رهبری صربستان در مناطق مرزی کوزوو در زمان انتخابات شهرداری ها، غرب خواستار امتیازات فوری از کوزوو بود و در عین حال از ووچیچ می‌خواست که صربهای کوزوو را به آرامش دعوت کند.

آرمان‌های کوزوو همان آرمان‌هایی است که اکثر کشورهای غربی اعلام کرده‌اند: ارتقا به کشوری دموکراتیک، ساختن یک جامعه چند فرهنگی و چند قومیتی با رعایت حقوق اقلیت‌ها، و نزدیک‌تر شدن به ساختارهای ناتو و اتحادیه اروپا. با این حال، دیپلماسی کنونی غرب اهداف ووچیچ را ترویج می‌کند، حتی اگر رژیم ووچیچ بارها و بارها از آمریکا سرپیچی کرده باشد، مانند زمانی که ریچارد گرنل، فرستاده ترامپ به کوزوو و صربستان، از صربستان خواست تا به کمپین لغو به رسمیت شناختن کوزوو پایان دهد. ایویکا داچیچ، وزیر امور خارجه صربستان، صریحاً امتناع کرد. رژیم صربستان همچنان از روسیه تسلیحات تحریم شده خریداری می‌کند، از عناصر جنایتکار و بی ثبات کننده در شمال کوزوو حمایت می کند، میراث میلوسویچ را ترویج می کند و از امضای توافقنامه های اصلی عادی سازی به رهبری غرب امتناع می ورزد و هیچ تنبهی از سوی غرب برای آنها وجود ندارد.[3]

این تغییرات سیاستی ما را به میراث غربی «ثبات‌سالاری‌ها» در اوایل دهه 1990 بازمی‌گرداند که به نسل‌کشی، جنایات جمعی علیه بشریت و چندین مداخله ناتو در بالکان ختم شد. موضع تهاجمی ووچیچ علیه کوزوو به رژیم  او اجازه می دهد تا با فعال کردن دوباره افسانه های قومی-ناسیونالیستی و بسیج در امتداد خطوط قومی قدرت را تحکیم بخشد - استراتژی ای که منعکس کننده راهبرد سلف او میلوسویچ است.[4]

آمریکا به جای حمایت از پیشرفت دموکراتیک کوزوو و شور و شوق غرب گرایی، به طور ضمنی از کمپین های لغو به رسمیت شناختن صربستان و بسیج خطرناک قومی-ناسیونالیستی، که ممکن است باعث ایجاد بحران در سراسر بوسنی شود، حمایت می کند و کاملاً شفاف به کوزوو نشان میدهد که سیاست آنها تغییر کرده است و تضامین امنیتی ممکن است خیلی زود از بین بروند و کوزوو بار دیگر شاهد یک جنگ خونین باشد، در واقع درس بزرگی از عدم اعتماد به غرب در حال شکل گیری است.

امین مهدوی

 

 [1] dw.de

[2] balkaninsight.com

[3] sky.com

[4]

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب