نجار پیری را برای ترمیم مبل های خانه آورده بود. کارش را انجام داد، مزدش را گرفت و رفت. بعد از چند روز متوجه شدیم غلامحسین به مغازه آن شخص رفته و مبلغی به او داده. وقتی سوال کردیم، گفت: «این بنده خدا مستحق بیشتر از این است، به خاطر رودربایستی و ملاحظه هایی، کم گرفته است.» یک روز هم کارگری آوردند باغچه حیاط خانه شان را مرتب کند. وقتی کارش تمام شد و رفت، غلام حسین رفت دنبالش. گفت: «احساس کردم مبلغی که برای او در نظر گرفته بودید کم بود، بنده خدا خیلی زحمت کشید، رفتم چیزی اضافی به او بدهم راضی شود.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب