محل کارم تا خانه ۲۰ کیلومتر فاصله داشت؛ آن هم در ترافیک تهران. می گفتم: عباس! تو را به خدا کاری کن که حداقل محل 1 کارم نزدیک تر بیاید تا از مشکلاتم کم تر شود. می گفت: اگر چنین کاری هم از دستم برآید، نمی کنم. آنهایی که پارتی ندارند چه کنند؟ می گفتم: آنها حداقل شوهری بالای سر خود دارند | و بچه های شان دست محبت پدری را بالای سرشان احساس می کنند. می گفت: نمی شود. من باید سختی بکشم شما هم I' همینطور. ما هم با او سختی می کشیدیم. سختی شیرین.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب