نور خدا را نتوان بست به زنجیر 57

نور خدا را نتوان بست به زنجیر

.
امام سجاد(ع) از یزید خواست تا به وعده خود وفا نموده و به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید از وعده‏اى که به امام علیه السلام داده بود پشیمان شد و قبول نکرد.
معاویه، پسر یزید، به پدرش گفت: خطبۀ این مرد چه تأثیرى دارد؟ بگذار تا هر چه مى‏خواهد، بگوید.
یزید گفت: شما قابلیت‌هاى این خاندان را نمى‏ دانید، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث مى‏‌برند، از آن می‌ترسم که خطبۀ او در شهر فتنه بر انگیزد و وبال آن گریبان‌گیر ما گردد. اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینکه من و خاندان ابوسفیان را رسوا کرده باشد!

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب