هرکس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند 29

هرکس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند


خون حسین (ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا، راه قبله را می نمایاند.... اگر نبود خون حسین، جوشیدن سرد می شد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی ماند... حسین سرچشمه خورشید است. و بدان که سینه تو نیز آسمان لایتناهی است با قلبی
که در آن خورشید می جوشد، و گوش کن که چه خوش ترنمی دارد در تپیدن: «حسین، حسین، حسین...» آن شراب طهور که شنیدهای بهشتیان را میخورانند، میکده اش کربلاست و خراباتیانش این مستان اند، که این چنین بی سر و دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیدهای تنها به تشنگان راز می نوشانند. ساقی اش حسین است: حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین. عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین است: اینجا در کربلا، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محور عشق نظام داده است. شیطان اکنون درگیر و دار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد: از خون عاشق، خون شهید. ما همه افق های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کرده ایم. ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل می یابد، عشق را هم، امید را هم شجاعت را هم و... همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیده اند، ما به چشم دیدیم... آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سر دار نیافتند، ما در شب های عملیات آزمودیم. ما عرش را دیدیم، پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب