قدم زدن در مرز شهادت دریافت 167

قدم زدن در مرز شهادت

راوی: قاسم سلیمانی
من آن موقع(تابستان 60) عضو مرکز آموزش سپاه کرمان بودم. آن زمان، مرکز آموزش خودش را مسئول نیروهای حاضر در جبهه می‌دانست؛ چون که هنوز یگان رزم استان تشکیل نشده بود و مرکز آموزش به نوعی صاحب نیروها بود. آن سال‌ها دو واحد در سپاه محوریت داشتند، یکی واحد عملیات و دیگری واحد آموزش؛ که من به همین دلیل، برای سرکشی به نیروها و اطلاع از وضعیت آنها به اهواز رفتم.
وقتی ما به خط کرخه کور رسیدیم، خاکریز زده بودند. ما آمدیم برای بازدید از خاکریز. بچه ها آن جا در حدود یک گروهان بودند. من و آقای مهاجرانی با هم آمدیم پشت خاکریز، کمی رفتیم بالا، لب خاکریز ایستاده بودیم و خط عراقی‌ها را نگاه می‌کردیم. ایشان کلاه آهنی هم سرش بود! ناگهان دیدیم که افتاد! تیرخورده بود توی پیشانی اش. فوراً به بیمارستان اعزامش کردیم.
نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب