22

غارنشینی ۲

این جور نیست که اگر ما از باطل چشم بپوشیم
باطل از ما چشم بپوشد
من دوستی داشتم که این که به این فکر می کرد که
گندمش رو از یزد بیاورند برایش
نانش را خودش می پخت
لباسش را هم سعی می کرد
تا حداقل مرحله ای را خودش تهیه کند
خوراکش را لباسش را
زندگی اش را هم سعی می کرد مرتبط نباشد با کسی
بعد هم در بیان نوبت او می شد
حرفی بزند و تبلیغ بکند
می گفت فقط از احکام بگوییم
 احکام خدا را بگوییم
دستور بدهیم و حکم خدا را عمل کنند
به تعبیر این دوستمان اطاعت کنند
«اتَّقِ اللّهَ»
و
«فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ»
متقی باشند
مطیع دروغ گو ها نباشند
من یک جمله ای به او گفتم
اگر تو از جمع ببری
در روستا که هیچ
در کوهستان بروی
بالای کوه ها هم در غارها زندگی کنی
وقتی که تو از باطل چشم پوشیدی
و باطل زاد و ولد کرد
توسعه پیدا کرد
دخترهای آن ها بچه های آن ها برای دیدن کوه برای کوه پیمایی
دور تو می آیند

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب