چه بی قراری ای را در دل های رفقایمان ریختیم؟
مثلا زن من مدت ها با من بوده
بچه های من با من بوده اند
من همین ها را به همین حد قانع شدم
و به این حد قانع کردم
که بابا این خانه مال تو
این طلا مال تو
این کفش مال تو
این فلان
همین؟!
بخدا قسم این ها روز قیامت دست از دامن من بر نمی دارند
که تو به چی ما را فروختی؟!
به چی ما را قانع کردی؟!
لَتُسْئَلُنَّ
مسئول می شویم
که کسانی که با ما بودند
مغزها و چشم ها و نگاه هایی
یک ساعت دو ساعت در انتظار بودند من حرفی بزنم
به چی مطمئنشان کردم؟
قرار آن ها را به چه بسته ام؟!
یک دریچه است که باید باز کرد و فهمید
چی جمع کردیم ما
چه قراری را در دل ها ریختیم؟
قَرَارِي لا يَقِرُّ دُونَ دُنُوِّي مِنْكَ
هر قرار و اطمینانی اگر در وجودی ریختید
بدون دیدار حق
به آن ظلم کردید
می توانید بی قرارش کنید...