در ادبیات فلسفی جهان، قهرمان به کسی گفته میشود که دارای نیرویی موثر و با ویژگیهای خاص اخلاقی است. او به عنوان یک ابر انسان شناخته میشود که با ظهورش می تواند جامعهای آرمانی و اصیل را در گستره جهانی پیاده کند. ابرانسان یا قهرمان کسی است که در شرایطی که انسان های ممتاز به وجود می آورند امکان ظهور و بروز می یابد.
یکی از مهمترین خصائص مکتب اسلام، قهرمان پروری است؛ آن هم قهرمانانی متصل به عالم نور که ارزشهای الهی را زنده میکنند و حیات قهرمانی را در جامعه رواج میدهند.[۱] سردار شهید سلیمانی به جهت برخورداری از مبانی فکری و ارزشی اسلامی- شیعی، ولایتمداری و دفاع مدبرانه از آرمانها، ارزشها و منافع ملی و دینی، خستگیناپذیری در جنگ حق علیه باطل، تعهد و مسئولیت پذیری بالا، توانمندهای بیبدیل در برقراری ارتباط موثر با طیفهای مختلف فکری، سیاسی و مذهبی و ایجاد یک جبهه یکپارچه و مستحکم علیه نظام سلطه، نمود حقیقی یک قهرمان بود.
پس از آن که انقلاب اسلامی که پایه گذار آن انسان ممتازی چون امام خمینی بود، ظهور و بروز کرد. ایشان در مکتب امام خمینی و انقلاب اسلامی رشد کرده و توانست در مسیر ایجاد جامعه آرمانی حرکت کند. شکل گیری مقاومت اسلامی پس از انقلاب اسلامی ایران در منطقه و نقش محوری حاج قاسم سلیمانی در گسترش دامنه جریان مقاومت نیز در این راستا ارزیابی میشود.
شهید سلیمانی در مسیر زندگی خود با اخلاص پیش رفت و هیچ گاه دنبال آن نبود که شناخته شود. وی در هر جایگاه و منسبی که بود، مسئولیتش را به بهترین نحو انجام می داد. ایشان تمام زندگی و وجود خودش را در راه سربلندی اسلام وقف کرد و در این مسیر معنوی با حکمت و درایت خاص خود با دشمنان به مبارزه پرداخت و افتخاری بزرگ برای ایران و جهان اسلام شد. ویژگی بارز شهید سلیمانی یعنی ایمان عمیق به خدای متعال در کنار تبعیت از سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت، موجب شد تا تمام دلهای پاک را متوجه خود کند.[۲]
شهید سلیمانی که پیوسته در تمام عمرش برای صلح و آرامش کشورهای مختلف تلاش کرد، مانع بزرگی برای ظالمان و مستکبران خودخواه و سلطه گر جهان بود.در جهانی با قریب به هشت میلیارد انسان، شخصی مانند حاج قاسم بدون آن که برای نام آور شدن تلاش کرده باشد، آنچنان محبوبیت پیدا می کند و معروف می شود که نه تنها در زمان حیات بلکه پس از شهادتش نیز ایدئولوژی و منشاش انسان های آزاده را جذب میکند تا جایی که دشمنانش از نامش هم واهمه دارند.
از همان روزهای اول شهادت حاج قاسم تا به امروز که دو سال می گذرد. جهان شاهد اتفاقات بی نظیری بوده است. از عزاداریها و تجمعات اعتراضی نسبت به جنایت بزدلانه آمریکا در به شهادت رساندن ایشان تا مراسمهای بزرگداشت ایشان و چاپ کتابها و ساخت مستندهایی درباره ایشان، آن هم نه تنها در ایران بلکه در کشورهای مختلفی از جمله عراق، لبنان، بوسنی، سوریه، یمن و … همهی اینها نشان دهنده آن است که ایشان نقشی فراتر از یک فرمانده نظامی داشتند و اسوه و قهرمان ملتهای آزاده جهان بود.
در واقع باید گفت غربیها فاقد چنین قهرمانی هستند. برخی فیلسوفان غربی در مقام نقد مدرنیته گفتهاند زندگی مدرن، برخاسته از آموزههای مدرینیته حیات قهرمانی یا به قول آنها Heroic Life را از بین برده است.[۳] آنها قهرمان ندارند چون نمیتوانند قهرمان تربیت کنند، مکاتب غربی حقایق ارزشهای انسانی و ایمانی را درک نمیکنند و بدیهی است چیزی را که نمیتوان درک کرد، نمیتوان ساخت.[۴]همین مسئله است که وقتی قهرمانی چون حاج قاسم ظهور و بروز میکند چشم دیدن او را ندارند و برای نابودیاش تمام توان خود را به کار میبرند.
ابرمرد قهرمانی چون حاج قاسم قهرمان پرور هم بود و این برای دشمنان ایشان به طور خاص آمریکاییها بسیار سخت و نگران کننده بود. لذا در اقدامی بزدلانه و غیر جوانمردانه ایشان را به شهادت رساندند. غافل از این که شهادت ایشان نیز جنبه تربیتی داشته و قهرمان پرور است و طرفداران و رهروان ایشان را افزایش خواهد داد. در هم آمیختگی خون شهید سلیمانی با ابومهدی المهندس منجر به پیوندی عمیق بین آزادگان جهان و کشورهای محور مقاومت شده است تا جایی که آمریکاییها مجبور شدهاند بسیاری از سیاستهای مداخله جویانه و تجاوز طلبانه خود نه تنها در منطقه غرب آسیا بلکه در سایر نقاط جهان را کنار بگذارند.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب