راهبردی برای تداوم قدرت‌نمایی آمریکا! 606

راهبردی برای تداوم قدرت‌نمایی آمریکا!


پیروزی ترامپ در آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده، وی با شعار احیای قدرت آمریکا و بازگرداندن آمریکا به اقتدار مسیری جدید را برای مردم آمریکا ترسیم کرد. این شعارها برای کسانی که به وی رای دادند به معنای توجه بیشتر آمریکا به مسائل داخلی و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی بود. در همین راستا ترامپ تمام توان خود و ابزارهای لازم را برای این برنامه اجرایی کرد. در ادامه همین رویکرد سند استراتژی جدید آمریکا برای سال پیش‌رو در چارچوب توجه بیشتر آمریکا به امور مربوط و نزدیک به ایالات متحده است که به متم ترامپ معروف است.


متم ترامپ در واقع همان دکترین مونرو است که به روز شده است. دکترین مونرو رویکرد سیاست داخلی و خارجی جیمز مونرو رئیس جمهور ایالات متحده در دهه۱۸۸۰ میلادی بود که در آن بر نیم‌کره غربی به عنوان اولویت اصلی آمریکا نگاه شده بود و آمریکای لاتین را حیات خلوت ایالات متحده می‌دانست و هرگونه قدرت نمایی یا اقدام استعماری از سوی قدرت‌های بزرگ آن زمان که اروپایی‌ها بودند را اقدامی خصمانه و علیه منافع ایالات متحده می‌دانست. بر اساس همین استراتژی آمریکا به خود حق دخالت و استعمار در آمریکای لاتین را می‌داد و توانست منافع مهمی برای خود در نیم‌کره غربی تعریف کند.


اکنون راهبرد ترامپ نیز در همین چارچوب است، او به دنبال حفظ نیم‌کره غربی از دست رقبای بزرگ خود و به طور خاص چین است. زیرا این ترس در آمریکا به وجود آمده است که چین به دنبال افزایش فشار بر آمریکا است و حضور در حیات خلوت آمریکا می‌تواند یکی از برنامه‌های پکن باشد. برای مقابله با این موضوع رویکرد دولت ترامپ یک اقدام تهاجمی و مقابله‌ای با نه تنها چین بلکه با همه قدرت‌هایی است که منافع آمریکا را در نیم‌کره غربی تهدید کنند. مهم‌ترین مناطقی که در این منطقه وجود دارد، کانال پاناما، گرینلند و ونزوئلا هستند.[1]


استراتژی مطرح شده جدید ترامپ در واقع ادامه همان مسیری است که او وعده داده بود، اول آمریکا و کاهش تعهدات خارجی دولت ایالات متحده و تلاش برای بهبود شرایط کشور.


اما مسئله مهم این است که آمریکا برای تقویت جایگاه خود باید هژمون خود را حفظ کند و یکی از کلیدی‌ترین نقاط برای حفظ هژمون تسلط و تمرکز بر آمریکای لاتین است. به‌نظر می‌رسد که یکی از دلایل اصلی فشار بر ونزوئلا و چندی قبل بر پاناما هم همین نگاه بود که حیاط خلوت آمریکا را نباید کشور دیگری اشغال کند. بر اساس دکترین جدید، ایالات متحده حق خود می‌داند که به کشورهای آمریکای لاتین که با قدرت‌های بزرگ دیگر به جز آمریکا تعامل راهبردی دارند، فشارهای مختلفی اعم از سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی وارد کند تا آنها همکاری خود را با آن قدرت بزرگ کاهش دهند و الویت اول همکاری را ایالات متحده قرار دهند. این موضوع درباره پاناما با موفقیت پیش رفت و اکنون درباره ونزوئلا با ابزار تهدید نظامی در حال اجرا است. اگر سند راهبردی جدید ترامپ رویکرد تهاجمی در قبال نیم‌کره غربی نداشت شاید ایالات متحده قدرت نفوذ خود را در این منطقه از دست می‌داد و از سوی دیگر این سند به خوبی نشان می‌دهد که رویکرد استعماری هم‌چنان در تفکرات و برنامه های قدرت‌های بزرگ زنده است و در صورت نیاز از آن استفاده می‌کنند.[2]


ایالات متحده برای حفظ برتری خود در نیم‌کره غربی تقریبا از هیچ تلاشی کوتاهی نکرده و نمی‌کند. آنها به دنبال حفظ برتری خود نسبت به رقبا و حتی متحدین خود هستند. در همین چارچوب است که می‌توان سند ترامپ را قرار داد، چارچوبی که اولویت اول را به آمریکا می‌دهد و پس از آن منافع راهبردی این کشور را در نظر می‌گیرد و سپس منافع تاکتیکی و اگر متحدی در این قالب باشد بر اساس نیاز آمریکا جایگاهی در تعاملات آمریکا خواهد داشت.


بر همین اساس است که این سند با اعتراض کشورهای اروپایی روبه‌رو شده است زیرا در آن اروپا دیگر یک شریک راهبردی نیست و ایالات متحده به دنبال فاصله گرفتن وکاهش هزینه برای آنها است و از سوی دیگر با استقبال مسکو مواجه شده است زیرا این فرصت را به روسیه می‌دهد که فضای حیاتی که برای خود تعربف کرده را بتواند مدیریت کند و با ایجاد یک درک مشترک بین طرف روسی و آمریکایی، احتمال توافقاتی که نفع هردو را در نظر بگیرد، در زمینه‌های مختلف به خصوص جنگ اوکراین را بالا ببرد که شاید در این بین خطوط قرمز اروپا و اوکراین چندان هم رعایت نشود زیرا اولویت اصلی ایالات متحده است.


محمد مهدی اسمعیل‌خانیان

[1] New U.S. National Security Strategy Prioritizes Western Hemisphere | Council on Foreign Relations

[2] Experts react: What Trump’s National Security Strategy means for US foreign policy - Atlantic Council

نظری برای این مطلب ثبت نشده است.
نظر
ارسال نظر برای این مطلب